شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
مهدیه

مهدیه

دیروز

        پدران و پسران، داستان تقابل نسل ها!
اولین کتابم از تورگنیف، داستان کشش خوبی داشت اما از کتاب های مورد علاقه ام نیست. کتاب جوی خشک داشت و هیچ‌یک از شخصیت ها مورد علاقه ام نبود.
با این حال شخصیت هایی که تورگنیف خلق کرده به خصوص بازارف در ادبیات جهان فراموش نشدنی است. اصل داستان هم حول محور بازارف می‌گردد. جوانی که ادعا می‌کند به هیچ چیز اعتقاد ندارد(نیهیلیست) با این حال به اینکه « به هیچ چیز اعتقاد ندارد»، اعتقاد دارد. همه چیز را طبیعیات می‌داند و به دنبال اثبات هر چیز از راه شیمی، فیزیک است. از شعر، هنر، عشق گریزان است. و حتی در برابر پدر و مادر خود و عشقی که انکار می‌کند، سرسختانه می‌ایستد. 
تورگنیف خود گفته می‌خواست جامعه قرن ۱۹ را به تصویر بکشد البته بی‌ربط با جامعه کنونی ما هم نیست. تقابل و تضاد بین نسل ها که همواره بوده و در این عصرها این تفاوت و تقابل شکافته‌تر شده است. تورگنیف شاید میخواسته دسته ای از نسل جدید را که فقط هر چیز را انکار می‌کنند و چند نفر هم کوکورانه دنبال‌شان می‌افتد، به باد تمسخر بگیرد. و سرنوشتی ناماندگار برای وی در نظر بگیرد. 
۱۹ مرداد ۱۴۰۴


      

49

Arash

Arash

دیروز

        سه  نوکر (سیاه) پهلوانان به نام  و معروفی که این سه پهلوان در جنگ با دشمنان هستند و  این سه غلام   باید از سه سطل آب محافطت کنن که....

 آقای بهرام بیضایی واقعا دست مریزاد مگه میشه آثار ات یکی از یکی بهتر باشه. کاشکی زودتر باهاتون آشنا میشدم
این نمایشنامه که اکثر دیالوگ ها دارای آهنگ و موسیقیایی هست اش شما رو به این کار وا میداره که آهنگین این کتاب پیش ببری.

در ادامه شاید کمی اسپویل بشی⁦⁦(:

سه پهلوانی  که در جنگی هستند که برای تشنه نموندن نفری یه سطل دارن که توسط نوکرانشون محافطت میشه.
بهرام بیضایی در جنگ‌نامه‌ی غلامان کاری می‌کند که کمتر نویسنده‌ای جرأتش را دارد: جنگ را به صحنه می‌آورد، اما نه با خون و فریاد، بلکه با خنده، با شوخی، با سه غلام سیاه که انگار از دل تخت‌حوضی و سیاه‌بازی بیرون آمده‌اند.( صفحه اول نوشته مضحکهٔ جنگنامه غلامان)
 الماس، مبارک و یاقوت نه قهرمان‌اند و نه فرمانده؛ آن‌ها بازیگرند، نقالند، دلقکانی‌اند که در میدان جنگ، بیشتر از شمشیر به کلمات تیزشان متکی‌اند.

صحنه، صحنه‌ی ایران است: نقالی، تعزیه، تخت‌حوضی، رجزخوانی، همه در یک کاسه. انگار تاریخ نمایش ایرانی را در یک قاب کوچک و پرانرژی جمع کرده‌اند، با زبانی که گاهی شعر می‌شود، گاهی متل، و گاهی تکه‌پرانی‌های شیرین سیاه.
کلن برام قشنگ بود از چیزی های که در تاریخ نمایش ایران وجود داشته استفاده کرده.

جنگ‌نامه‌ی غلامان به ما یادآوری می‌کند که برای حرف‌زدن از جدی‌ترین تراژدی‌ها، همیشه لازم نیست اخم کنیم. گاهی می‌شود با لبخند، با رقص، با بازی، حقیقت را تیزتر و برنده‌تر گفت—چون وقتی جنگ لباس دلقک می‌پوشد، تازه می‌فهمیم چه‌قدر بی‌رحمانه مضحک است.
توی کلن نمایش  اصلن حس نمیکنه در جنگ خونین هستی و  باید حس وحشت بهت دست بده. حتی یه قسمت در مورد غنائم نمایش جلو میره که حتی تصورش هم برات وحشتناکه ولی آقای بیضایی کاری کرده بود که  اصلن بهت حس ترس و وحشت  منتقل نشه  بلکه وسط خون  و خونریزی  کاری می کرد که بخندی.
بیشتر دیگه نمیدونم چی بنویسم
      

31

        داستان «دختر زمان" با آلن گریژ، کارآگاه پلیس اسکاتلند یارد آغاز می‌شود که به دلیل شکستگی پا به مدت طولانی در بیمارستان بستری است و از بی‌حالی رنج می‌برد. دوستش به او پیشنهاد می‌دهد که برای سرگرمی، خود را با یک معمای تاریخی سرگرم کند. او تصاویری از چهره‌های تاریخی را به گریژ نشان می‌دهد و یکی از این تصاویر، پرتره‌ای از ریچارد سوم است. گریژ که به توانایی خود در خواندن شخصیت افراد از روی چهره‌شان افتخار می‌کند، از این تصویر شگفت‌زده می‌شود. او ریچارد سوم را فردی مهربان و خردمند می‌بیند و این سوال برای او پیش می‌آید که چرا همه، او را یک قاتل بی‌رحم می‌دانند. 

با کمک دوستان و آشنایان خود، گریژ تحقیقاتی را درباره‌ی زندگی ریچارد سوم و پرونده‌ی مشهور «پسران برج» آغاز می‌کند. او از این تحقیقات به عنوان یک کارآگاه حرفه‌ای استفاده کرده و با بررسی اسناد تاریخی مختلف، به این نتیجه می‌رسد که اتهام قتل پسران ریچارد، ساخته و پرداخته‌ی تبلیغات تودورها است. این کتاب به دقت به تحلیل افسانه‌ها و روایت‌های تاریخی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه تاریخ توسط پیروزگان تحریف می‌شود.
      

42

        از همان اولی که کتاب جزو برگزیدگان داستان و رمان کتاب سال کودک و نوجوان 1403 شد، دنبالش بودم تا بخوانمش که تاخیر افتاده بود. 
شخصیت‌ اصلی کتاب پسر نوجوانی به نام مسعود است که به همراه خانواده اش در روستایی در نزدیکی عقدای یزد ساکن است. چند ماهی می‌شود که از پدرش که هرچه داشته‌اند را فروخته و تبدیل به ماشین سنگین کرده، خبری نیست. بازار شایعه‌های مختلف داغ است و مسعود تصمیم می‌گیرد خودش بی خبر از بقیه به دنبال نشانی از پدرش به اردکان برود. دوست صمیمی و همراه مسعود یعنی رضا شخصیت دوم داستان است که همه جا دوستش را همراهی می‌کند.
نیمه اول کتاب واقعا ریتم کند بود و من خسته شده بودم که خوب پس چرا هیچی نمیشه! تا کی قراره همینجور برن و هیچی! دوست داشتم لحن متفاوت رضا و مسعود و حتی یزدی بودنشون رو توی گفتگوها ببینم چون بعضی جاها تو دیالوگ‌ها گم می‌کردم که الان این حرف کی بود. ویراستاری کتاب هم بعضی جاها اشکالات فاحشی داشت مثل قرار دادن نقل قول‌های غیر مستقیم داخل گیومه و بعد از دو نقطه!
داستان کتاب خیلی واقعی و رئال بود به خاطر همین هم یک جاهایی واقعا تلخ می‌شد؛ تلخی که هنوز زیر زبانم هست و خوب این یعنی نویسنده توانسته بود خیلی خوب احساسات من مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده. من با مسعود عصبانی می‌شدم، دلشوره می‌گرفتم، سرگردان می‌شدم، تنها می‌دویدم، می‌ترسیدم واقعیت را بشنوم، فکر و خیال می‌کردم، دلم برای پدرم حتی دعواهایش تنگ می‌شد، به مادرم و خواهر و برادرم فکر می‌کردم و به هر دری می‌زدم تا پدرم را پیدا کنم و به همه ثابت کنم که شایعه ها دروغند.
آدم‌های توی داستان را دوست داشتم؛ از رضا که خیلی دوست با معرفتی بود تا باباممد و آقای صابری و آقای اکبری و حتی بابای رضا. زن‌های داستان هم هر کدام دریا دلی بودند برای خودشان و باورپذیر.
بیشتر از این هرچه بگویم داستان را لو داده ام
      

37

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.