یادداشت Atoosa
دیروز
و چه غم بزرگی رو در خودش جای داده بود این کتاب ... اینکه خواسته ی قلبی همه ی اطرافیانمون همه ی کسانی که دوروبرمون هستنند اینه که بهشون فکر کنیم و به یادشون باشیم چه مرده چه زنده و وقتی به هم فکر کنیم و از لحظه لحظه اوقاتی که با همیم استفاده کنیم حسرت های کمتری داریم و ازون مهمتر خاطرات بیشتری به جا گذاشتیم برای هم تا بتونیم گاهی اوقات به اونها فکر کنیم و لبخند بزنیم چقدر خوبه که خاطره های خوبی رو برای خودمون از دیگران رقم بزنیم حتی یک لحظه هم نمیتونم به غم نداشتن اطرافیانم فکر کنم ... پس مراقب باشم حتی یک لحظه ای هم که دست خودم نیست رفتار بدی از خودم نشون ندم کار بدی انجام ندم تا تو دلم نمونه حسرت خوردنش مثل لحظه ای که جیمز از اخرین دیدار سم تو فکرش مونده بود ... اگر همین الان قلبم وایسته اخرین لحظه ای که برای بقیه از خودم رقم زدم چه بوده ؟ ....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.