تابستان ۱۴۰۴ را با این کتاب روی مبل محبوبم در خانه گذراندم. هر بار که کتاب را باز می کردم هوای گرم ِ اتاق کم کم سبک می شد و نسیم خنکی لای موهایم می پیچید. من این کتاب را «نخواندم» بلکه ان را با کوچکترین جرعه های ممکن مزمزه کردم و آن قدر کند پیش رفتم تا بتوانم روزهای کمی بیشتری را در میان سطور آن بگذرانم.
و در نهایت، تمام شد.
این کتاب، جستارهایی از اخمد اخوت و نویسندگان داخلی و خارجی متعدده درباره ی کتاب خواندن. به نظر من، درباره ی با کتاب زندگی کردنه!
ویرجنیا ولف، سلینجر، ربکا، آقای حقوقی معلم ادبیات دبیرستان ادب اصفهان و کلی آدم دیگه که زندگی شون به نحوی با کتاب خوندن ارتباط داره در این کتاب زندگی می کنن.
یکی از شیرین ترین کتابهایی بود که خوندم.
مخصوصا کلمات و اصطلاحات فارسی نابی که آقای اخوت در جای جای کتاب گذرونده و روح ایرانی رو نوازش میدن. چندتاش رو در ادامه میارم:
- کتابهای دلی
- خویش داستان
- تعلیق نویسی
- دقیق خوانی
- آستربدرقه ی کتاب
- کارهای نابهخود
- گذشته ی حسی اشیاء
- زمان مند بودن
- رستاخیز ِ خاطره
- قصه های درونه ای
- ناقص خوانی
و در نهایت، یکی از قشنگ ترین اصطلاحات کتاب اینه: لذت ِ دیروزخوانی
یعنی لذت به پایان نرسیدن یک کتاب! دلت میخواد خوانده های دیروز را دوباره بخوانی و به پایان نرسی و خوشی روز قبل را تکرار کنی!
لذتی که دلم میخواد بارها برای این کتاب تجربه ش کنم!