میم صالحی فر

میم صالحی فر

کتابدار بلاگر
@Mim_saad

207 دنبال شده

165 دنبال کننده

            زنده از تنفس در دنیای کتاب‌ها
دوست‌دار حوزه کتاب کودک و نوجوان
تلاشگر حوزه نویسندگی
علاقمند به ویراستاری کتاب کودک

          
ble.ir/join/GtS3ig9BWd
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        از همان ابتدای کتاب که نویسنده اثرش را به غلامحسین رعیت رکن آبادی و دایی شهیدش  تقدیم کره بود و در صفحه‌ی مقابلش اسم کامل خودش یعنی معصومه سادات میرابوطالبی رکن آبادی آمده بود، با خودم گفتم که این کتاب فرق می کند؛ فرق می‌کند با کتاب‌های دیگری که مدتی خیلی گل می‌کنند و دست هرکس و در هر جایی می‌بینی‌شان.
از همان ابتدای کتاب که در یک حادثه روغن داغ روی صورت الیاس ریخت، توصیفات آنقدر دقیق و کامل بود که با خودم می‌گفتم باید نویسنده عین این اتفاق را تجربه کرده باشد که بتواند اینقدر جزییاتش را ریز به ریز برایمان بازگو کند.
وقتی با الیاس و ترس‌هایش همراه شدم، برایم یک شخصیت دست نیافتنی و سرتاپا خوبی و کمال نبود، بلکه جوانی بود که هم اشتباه می‌کرد، هم می‌ترسید، هم مدام با خودش سر آنچه باید بکند یا نکند و حرفی که باید بزند یا نزند در کشمکش بود؛ جوانی که بعضی باورش داشتند و بعضی هیچش حساب نمی‌کردند.

وقتی الیاس به خاطر به دست آوردن ارج و قرب در نظر کسی که در دل بسیار دوستش می‌داشت تصمیمی  گرفت که سرنوشتش را تغییر داد و او را با گروهی همراه کرد که احترامش را نگه می داشتند، بیشتر باورش کردم و سرنوشتش برایم مهم شد؛ چرا که با جوانی همراه شده بودم که اهل سازش و نشستن نبود و می‌خواست تلاشش را برای رسیدن به آرزویش به کار ببندد. هربار با الیاس تا نزدیکی حاجی غلامحسین رفتم که بهانه بیاورم و برگردم، حرف‌های حاجی تکانم داد و بهانه‌ام فراموشم شد. الیاس کسی بود که داشت قدم به قدم همراه با کانالی که حفر می‌شد، شخصیتش را نو می‌ساخت و همراهی راه بلد در کنارش داشت که دستش را رها نمی‌کرد.
زنان داستان را هم دوست داشتم و باورشان کرده بودم. چه مادر الیاس که دل بزرگی و دریایی داشت و چه صدیقه که می‌دانست از زندگی چه و که را می‌خواهد و برایش هزینه می‌داد.
زبان داستان انقدر روان و جذاب بود که می‌شد کل کتاب را در یک نشست تمام کرد اما من آهسته آهسته خواندم تا شیرینی‌اش مدتی زیر زبانم  بماند.
شاید تنها چیزی که می‌توانست کتاب را باز هم بهتر کند حضور و بروز لهجه‌ی یزدی در گفت‌گوهای شخصیت‌های کتاب بود.

در اخر وقتی برگشتم و اسم کتاب دوباره به چشمم خورد، از انتخاب نویسنده به وجد آمدم. در هیچ جای متن عبارت "معبد زیرزمینی" نیامده اما توصیفاتی که برای کانال در طی داستان گفته می‌شود و نوع ارتباطی که افراد با با آن پیدا می‌کنند، به خوبی در این دو کلمه خلاصه می‌شود.

خانم میرابوطالبی عزیز که برایم عزیزتر هم شدید، ممنون که این اثر خواندنی را خلق کردید. بیشتر برایمان بنویسید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

5

        مجموعه سی شعر از نشر شهر قلم، به نظرم جزو مجموعه‌های خوبیه که لازمه به دست نوجوان‌ها برسه تا فارغ از درس و مواد امتحانی، به زبانی شیرین و روان با بزرگان ادبی سرزمین‌شون آشنا بشوند.
من با قلم خانم لزر غلامی در کتاب‌های طنز کودکشون آشنا شده بودم و می‌دونستم که این کتاب هم زبان جذابی باید داشته باشه.
نویسنده در جلد حافظ یک دیدار کلی و جذاب با جناب حافظ رو برای مخاطب فراهم کرده.
در بخش اول کتاب و قبل از سی شعری که عنوان مجموعه هم از اون گرفته شده، اطلاعات مختلفی به مخاطب داده می‌شه. مثل اینکه حافظ الان کجا هست؟ دلدادگان حافظ در دوران معاصر کیا بودن و چه نظری در موردش داشتند و دارند؟ چه حکایت‌‌هایی پشت شعرهای حافظ است؟ حافظ و شعرهاش در دنیا هم سنگ چه شاعر و کتاب‌هایی دانسته می‌شوند؟ خود شعر حافظ چه ویژگی های خاصی داره؟ اصلا چرا به محمد ملقب به حافظ شیرازی می‌گفتند حافظ؟! دوره های سیاسی مختلف بر زندگی و شعر حافظ چه تاثیراتی داشتند؟ و در اخر اینکه چگونه شعر حافظ بخوانیم؟ همه از عناوینی هستند که با زبان طنز و ساده و روان برای مخاطب توضیح داده شدند.
منِ ریاضی خوانده‌ی دورادور دلبسته‌ی حافظ هم بعد از خواندن بخش اول کتاب جور دیگری با بخش دوم کتاب یعنی سی شعر انتخابی از حافظ همراه شدم. به ویژه اینکه در کنار شعرها ، لغات نسبتا سختشون هم توضیح داده شده بود .
منابع انتهایی هم تاییدی بر این است که شما در این کتاب تنها با تفسیر به رای نویسنده رو به رو نیستید. 
این کتاب رو که حجم کمی هم داره هم خودتون  بخونید هم به نوجوان‌های اطرافتون هدیه بدید تا لذت بیشتری از حافظ خوانی ببرن.
(این رو بگم که متن در بعضی قسمت‌ها کنایاتی هم به شرایط زندگی کنونی داره😉 )
      

21

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه امتداد

215 عضو

رنگ زیبای خیال

دورۀ فعال

دنیای خیال

602 عضو

هفت جاویدان: آتش تاریک

دورۀ فعال

لیست‌ها

هیس - لالالالاکن خرگوشیبوسه هایی برای بابا

کودک خود را آماده‌ی *خواب* کنیم

17 کتاب

بچه‌ها از بسیاری جهات موجودات عجیب الخلقه‌ای هستند! یکی از ویژگی‌های این عجایب خلقت، مقاومت زیاد این عالی جنابان در برابر خواب هست. بر خلاف ما بزرگ‌ترها که خیلی مواقع با رسیدن سرمان به بالشت، گویی دکمه‌ی turn offمان هم زده می‌شود! چه بسا! -برای آماده کردن بعضی بچه‌ها برای خواب، نیاز هست یک روتین ثابت طی بشه تا بچه‌ها به این نتیجه برسند که وقت خواب شده! -بعضی بچه‌ها نیاز دارن تا قبل خواب ظرف محبت و ارتباطشون پر بشه. -بعضی بچه‌ها رو هم باید به این نتیجه رسوند که همه‌ی موجودات عالم خوابن! پس اونها هم برای اینکه از بقیه عقب نیوفتن، باید بخوابن (خدا به ماماناشون صبر بده!) و مدل‌های مختلف و جور واجور دیگه نویسنده‌ها هم خواستن در این موضوع کمک کوچکی به والدینی که اخر روز دیگه نا و توانی براشون نمونده، بکنن. من هم تلاش کردم توی این لیست کتاب‌های خوبی که در این مورد می‌شناسم (و حتی در اینده اگر با کتاب خوبی در این مورد اشنا شدم) بیارم. باشد که دعایِ مادرانِ کودکان زیر ۷ سال که این لیست رو براشون اماده کردم، بدرقه راهم باشد😄😉

142

پست‌ها

فعالیت‌ها

1

3

          این مجموعه‌ را (خیلی تلاش کردم که نگویم این زباله را) سال دوم راهنمایی خواندم. چون دوستم اصرار داشت که "خیلی" قشنگ است. البته من می‌دانستم که این‌طور نیست. چون سال قبلش هم همان دوستم مجموعه "سرزمین اشباح" را از همین نویسنده دستم داده بود و گفته‌بود "خیلی" قشنگ است. (البته گمان کنم که خودش هیچ‌وقت تا آخر مجموعه را نخواند، ولی من خواندم.) و می‌دانستم که خیلی قشنگ نیست. تازه سرزمین اشباح خیلی بهتر از نبرد با شیاطین بود.

دارن‌شان صرفاً ایده‌های جذابی دارد و داستان‌هایش را خیلی خوب شروع می‌کند اما بعد از آن خصوصاً در جلدهای آخر نمی‌داند دقیقاً باید قصه را چه کار کند. این‌ در مورد "سرزمین اشباح" صدق می‌کرد در مورد "نبرد با شیاطین" هم خیلی بیشتر صدق می‌کرد.

خلاصه‌ی ماجرا اینکه منِ دوازده ساله، در خانه و کلاس، زیر میز و روی میز سخت مشغول خواندن کتابی شدم که همان زمان هم مطلقاً دوستش نداشتم و صرفاً برای اینکه به‌ دوستم بگویم "کتاب خوبی نیست" خواندمش. در نهایت هم آن دوستم هیچ‌وقت مجموعه را کامل نخواند ولی همیشه عمیقاً معتقد بود که خیلی قشنگ است.

قصه در مورد سه نوجوان در دوره‌های مختلف تاریخی است که به نوعی درگیر با سرزمین شیاطین می‌شوند. واقعا یادم نمی‌آید نویسنده این طرح ساده را چطور تا ده جلد ادامه داده، اما همین‌قدر یادم هست که بخش زیادی از داستان به درگیری شیاطین و انسان‌ها می‌گذشت و شیاطین به طور جدی خیلی قوی‌تر بودند و همه‌ی آدم‌ها را لت‌و‌پار می‌کردند و شخصیت‌ها مثل برگ‌ درخت روی زمین می‌ریختند و می‌مردند.

عجیب است همان زمان که هر جا می‌نشستی به کتاب هری پاتر لقب "شیطان‌پرستی" می‌دادند. چنین کتابی به راحتی دست به دست می‌چرخید و خوانده می‌شد. مثلاً یادم هست که‌ در کتابخانه مدرسه‌مان کتاب‌های دارن شان وجود داشت ولی هری پاتر ممنوع بود، مسئولین مدرسه هم دو مجموعه را نخوانده بودند و به شنیده‌ها اکتفا می‌کردند.

جدای همه‌‌ی این‌‌ها، بزرگ‌ترین مشکل نبرد با شیاطین، پایان آن است، پایانی که با منطق اساسی غلبه خیر بر شر منافات دارد و علاوه بر عجیب و شلخته بودن،غیرمنطقی هم هست.

از  دوم راهنمایی تلاش کردم که هیچ‌کس این مجموعه را نخواند. شانزده سال بعد هم باز همان....
        

27