معرفی کتاب بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی مترجم آرزو آشتی جو

بیچارگان

بیچارگان

3.7
259 نفر |
83 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

34

خوانده‌ام

500

خواهم خواند

268

شابک
9786220111269
تعداد صفحات
196
تاریخ انتشار
_

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        

«ویکتور پم برتون»در منطقه ی هالوی شهر لندن متولد شد.او در ابتدا نمایشنامه نویس رادیو و تلویزیون بود و پس از مدتی با تشویق دوستانش شروع به نوشتن رمان کرد.ویکتور اغلب وقتش را با نام آوران نمایش همچون«بنی هایل» و «ددی اسمیت»می گذراند.به خاطر کشش و هیجان زیاد نوشته هایش،بعضی از کتاب هایش به صورت فیلم درآمد و بر پرده های سینما اکران شد.
ویکتور پم برتون نویسنده ی کتاب هایی چون«دختر گمشده»،«خیابان ماه»،«پرواز فرشتگان»،«جنگ سکوت»،«غریبه» و «جنگ نلی»است.جنگ نلی برای نخستین بار در سال 1998در لندن چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.



      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بیچارگان

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بیچارگان

پست‌های مرتبط به بیچارگان

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ‎«بیچارگان»
‎اثری از داستایوفسکی در عنفوان جوانی
‎وقتی دوستان داستایوفسکی نوشته ی او را در طول شب خواندند و فردا صبح به او تبریک گفتند از او به عنوان گوگول جدید ادبیات روسیه نام بردند.
‎بیچارگان اثری است شبیه به «ازبه» رضا امیر خوانی، یعنی کتاب از نامه نگاری های مردی میانسال با دختری است که در نزدیکی خانه ی او زندگی می کند اما از ترس اینکه مبادا دیگران از ارتباط آنها با یکدیگر مطلع شوند به هم نامه می نویسند.
‎محتوای نامه ها شرایط دشوار کار پیرمرد در اداره اش و تمسخر همکارانش نسبت به  سرو وضع اوست. پیرمرد بیشتر پول دریافتی خودش را برای دختر که از قضا بیوه هم هست می فرستد تا مشکلات زندگی کمتر لطافت جسم و جانش  بیازارد، اما کسی از این نکته خبر ندارد و همین مستمسکی برای آغاز تهمت ها و نگاه ها بدبینانه به وی می شود.
‎هرچند که داستان در برخی فصول دچار از هم گسیختگی روایی می شود اما وقتی جمله ای که پشت جلد کتاب نوشته شده را می خوانید از قضاوت زود هنگام خود خجل می شوید!
‎آنجایی که دوستش به وی نهیب می زند:«جوان، هیچ می دانی چه نوشته ای؟... تو با بیست سال سن ممکن نیست خودت بدانی.»
‎داستا سی سال بعد این صحنه را «شعف انگیز ترین لحظه ی حیاتش» خواند.
‎سید علی مرعشی
        

16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سلام
رمان بیچارگان اولین رمان داستایفسکی همچون آثار دیگرش مانند مهد زندگیش بوده؛ سرزمینی خشن در توندرا و همیشه سپید.
آثار داستایوفسکی همچون بورانی از برف غم می‌مانند که بر سر خواننده می‌بارد باران برفی که از اشک‌های خود نویسنده و کاراکترهای داخل رمان ایجاد شده.
خواننده باید به طرز طبیعی پوتینی از دستانش، دست‌کشانی از جنس روحش و کتی از جنس قلبش را به تن کند و با عینک ایستادگی و درک وارد آثارش شود، دردی که خود رمان نویس درک کرده و به تحریر درمی‌آورد را نمی‌توان تنها با چشمان و کاغذ فهمید، زمانی که با پوتین‌هایتان بر برف‌های تجربه های غمناک قدم می‌گذارید آثاری از خود به جا می‌نهید، به آنان بی اعتنایید اما داستایوفسکی  این اجازه را به شما نمی‌دهد.
هر لحظه که پیش می‌روید عشق بین دو شخص اصلی رمان که از درد حاصل نشدن وصال خود می‌غلتند و می‌رنجد آثار زندگی افراد اطرافشان را به رخ می‌کشند و تلاش می‌کنند، همانند حرف ریش سفیدان که می‌گویند همه بیچارگان درد یکدیگر را می‌فهمند، زمانی که دیگر انتهای ردپاهای خود را نمی‌یابید و در کولاک فیودور داستایوفسکی غرق شده‌اید رنج‌های خود را باری دیگر به حالت چهره‌ای زیبا می‌بینید؛ این چهره‌ی زیبا،  تجربه است که داستایوفسکی شما را وادار می‌کند به اون خیره شوید، لبخند بزنید، اشک بریزید و راه برگشت را گم کنید چون دردتان را در آغوش گرفته‌اید در حالی که او ازآن شما نیست.  به همین خاطر است که با وجود بغض هم نمی‌توانید او را انکار کنید عقلتان اجازه نمی‌دهد.
        

28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این کتاب رو میشه یکی از کتاب‌هایی دونست که با وضعیت اقتصادی و اجتماعی روسیه تزاری عجین شده. دو شخصیت کتاب به نام ماکار و واروارا هر کدوم نشان دهنده قشر خاصی از مردم روسیه هستن؛ ماکار که به عنوان کارمندی دون پایه توی یک اداره کار میکنه و زندگی به شدت محقری داره که یک اتاق کوچیک و کثیف و نمور رو به زور اجاره کرده. واروارا که دختری جوون و ضعیفه که داره با فقر میجنگه و درگیر یه عشق با ماکار شده، عشقی که ماکار به صورت حامیانه و پدرانه به اون ابراز میکنه، ولی واروارا مجبور میشه به خاطر فرار کردن از فقر، فرار کردن از اینکه دائم از ماکار پول قرض بگیره و اصطلاحا صورت خودشو با سیلی سرخ کنه، با سرپرست خودش بیکوف ازدواج کنه و ماکار رو به حال خودش رها کنه.
این کتاب حاصل نامه نگاری های این دو شخصیت هست و در خلال این نامه ها متوجه سیر زندگی اونها و روزمرگی اونها میشیم؛ جاهایی که با امید کتاب رو میخونیم و منتظر اتفاقات خوبی مثل ازدواج هستیم، جاهایی که با هر جمله کتاب اشک میریزیم و به غایت درک میکنیم وضعیتی که ماکار و واروارا توش گیر افتاده بودن و دلایلی که اونها از هم جدا شدن. 
این نکات ویژگی های مثبت و منفی فراوانی داره ولی اگر دوست دارین با کتابی گریه کنین گزینه خوبی میتونه براتون باشه به علاوه اینکه میتونین با قلم داستایفسکی وقتی یه نویسنده تازه کار بود آشنا بشین و با بقیه کتابهاش مقایسه کنین.
جالبه بدونین یکی از مهم ترین دلایلی که داستایفسکی به سیبری تبعید شد نوشتن این کتاب بوده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

21

محمد

محمد

1404/4/3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "ممکن است آدم یک عمر زندگی کند و نفهمد که کنار دستش یک کتاب هست که کل زندگی‌اش را به سادگی یک ترانه بیان می‌کند. وقتی آدم شروع به خواندن چنین داستانی می‌کند کم کم خیلی چیزها یادش می‌افتد، حدس می‌زند، آنچه تا به حال برایش مبهم و گنگ بوده روشن می‌شود."

کتاب اولی که از داستایفسکی خوندم کتاب آخرش به نام "یادداشت‌های زیرزمینی" بود و بعد اون کتاب اولش "بیچارگان" (poor folk) رو خوندم. یکسری جاها شنیده بودم که داستایفسکی بعد از افتادنش به زندان تغییرات بزرگی کرد و جهان بینیش خیلی تغییر کرد و بهترین کتاب‌هاش هم برای همون دوره است، فکر می‌کنم الان می‌تونم این موضوع رو بهتر درک کنم.

کتاب بیچارگان کتاب غم‌ انگیزی بود که بازه‌ای از زندگی مردی به نام ماکار آلکسییویچ و دختری به نام واروارا آلکسییونا رو در قالب نامه‌هایی که به همدیگر میفرستادن بیان می‌کرد. داستان خیلی آروم جلو میره، با این حال وقتی به اواسط کتاب می‌رسید خیلی جذاب میشه چون اتفاقات آروم آروم پشت هم از راه می‌رسند و آروم آروم نتیجه نهایی داستان رو رقم میزنن. رابطه ماکار و وارارا هم مثل همه رابطه‌های دیگه فراز و نشیب زیادی داره ولی تنها چیزی که همیشه ثابت بود، عشق و علاقه معصومانه این دو نفر به همدیگر بود که همیشه در عمق وجودشون زندگی‌ می‌کرد.
خیلی دوست دارم وقتی داستایفسکی  خیلی زیبا زشتی جامعه و ظلم  مردم‌ به همدیگر رو به نمایش می‌گذاره.
همونطور که از اسم این کتاب مشخصه، قرار نیست داخلش خوشبختی باشه. بخت و اقبال هرازچندگاهی به شخصیت‌های داستان رو می‌کنه اما در اصل ماجرا تفاوتی نمی‌کنه، اونها بیچارگانی هستند که محکوم به تحمل‌اند.
        

0