یادداشت سید علی مرعشی

بیچارگان
        ‎«بیچارگان»
‎اثری از داستایوفسکی در عنفوان جوانی
‎وقتی دوستان داستایوفسکی نوشته ی او را در طول شب خواندند و فردا صبح به او تبریک گفتند از او به عنوان گوگول جدید ادبیات روسیه نام بردند.
‎بیچارگان اثری است شبیه به «ازبه» رضا امیر خوانی، یعنی کتاب از نامه نگاری های مردی میانسال با دختری است که در نزدیکی خانه ی او زندگی می کند اما از ترس اینکه مبادا دیگران از ارتباط آنها با یکدیگر مطلع شوند به هم نامه می نویسند.
‎محتوای نامه ها شرایط دشوار کار پیرمرد در اداره اش و تمسخر همکارانش نسبت به  سرو وضع اوست. پیرمرد بیشتر پول دریافتی خودش را برای دختر که از قضا بیوه هم هست می فرستد تا مشکلات زندگی کمتر لطافت جسم و جانش  بیازارد، اما کسی از این نکته خبر ندارد و همین مستمسکی برای آغاز تهمت ها و نگاه ها بدبینانه به وی می شود.
‎هرچند که داستان در برخی فصول دچار از هم گسیختگی روایی می شود اما وقتی جمله ای که پشت جلد کتاب نوشته شده را می خوانید از قضاوت زود هنگام خود خجل می شوید!
‎آنجایی که دوستش به وی نهیب می زند:«جوان، هیچ می دانی چه نوشته ای؟... تو با بیست سال سن ممکن نیست خودت بدانی.»
‎داستا سی سال بعد این صحنه را «شعف انگیز ترین لحظه ی حیاتش» خواند.
‎سید علی مرعشی
      
8

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.