قول: به ضمیمه سخنی از مترجم: "گذری به جهنم یخزده دورنمات"
قول: به ضمیمه سخنی از مترجم: "گذری به جهنم یخزده دورنمات"
فریدریش دورنمات و 1 نفر دیگر
3.6
20 نفر |
11 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
38
خواهم خواند
18
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
کارآگاه ماتئی با این که بیش از پنجاه سال ندارد، در آستانه ی بازنشستگی است. ماتئی کارآگاهی متکی به فکر و بسیار توانمند است و همکارانش آنچنان از توانایی وی در اعجابند که اسمش را گذاشته اند «ماتِ اتومات». در آخرین روزِ ماتئی در دفتر کارش، گزارش می رسد که جسد مثله شده ی دختر کوچکی در جنگل نزدیک دهکده ای دورافتاده پیرامون زوریخ پید شده است. ماتئی به مادر دخترک مقتول قول می دهد که قاتل فرزندش را تسلیم عدالت خواهد کرد. این قول زندگی ماتئی را زیر و رو می کند. قول آخرین رمان پلیسی دورنمات است، با عنوان فرعی فاتحه ای بر رمان پلیسی. نکته ی مورد نظر دورنمات این است که اصل حاکم بر امور بشر بخت و اتفاق است، زیرا حتی خود ما محصول تصادفیم.فردریش دورنمات، نمایشنامه نویس و رمان نویس سوئیسی، در پنجم ژانویه ی 1921 در شهر کوچکی در اطراف برن متولد شد. او در 13 سالگی با خانواده اش راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه به دانشگاه رفت. پدرش کشیشی معتقد و متدین بود و بر اساس تاثیری که از او گرفته بود در رشته ی علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه ی خود قرار دهد یا نویسندگی. بهزودی حرفه ی نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرح های او آشکارا نشان می دهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته ی هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه ی تحصیل بازداشت. نخستین نمایشنامه دورنمات در سال 1947 با عنوان این نوشته شد عرضه شد. دورنمات در سال 1990 بر اثر حمله قلبی درگذشت.
یادداشتها