Lunika

Lunika

@Lunika

62 دنبال شده

55 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کمی طول کشید تا ذهنم رو مرتب کنم و یادداشتی درمورد این کتاب بنویسم اما هنوز هم جملاتم درست درنمیان و امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشین و نادیده بگیرین 🙏🏻
اول که کتاب رو شروع کردم و متوجه شدم که قراره از کودکی جین روایت بشه خیلی خوشحال شدم چون این مدل رو دوست دارم اون هم طبق تصوری که از کتاب مجموعه امیلی تو ذهن داشتم پیش رفتم. اما دیدم جین خیلی متفاوت از امیلی هست. کودکی ساکت و تنها. حس می‌کردم کودکی جین و زمانی که در مدرسه بود زندگیش و فضای کتاب، تاریک و بی روحه. وقتی به مکان دیگه ای رفت وجود ادل و خانم فیرفاکس کمی رنگ و روشنی بخشید و این قسمتش رو من خیلی دوست داشتم مخصوصا ادل کوچولو رو.
موضوعی که خیلیی توجه منو به خودش جلب کرد؛ توکل و اعتقاد قوی جین به خدا بود. این مورد بسیار در کتاب دیده می‌شد و خیلی موضوع قشنگی برای من بود.
مورد دیگه هم عشق و تعهد جین بود. جین می‌تونست خیلی راحت فردی که عاشقش شده بود رو رها و فراموش کنه و با شخص خیلی بهتری ازدواج کنه اما اونقدر عشقش قوی بود که هیچ مرد دیگه ‌ای به چشمش نیومد. البته تفاوت سنی شون موضوعی بود که به سختی تونستم کنار بیام و خیلی سعی میکنم نادیده‌اش بگیرم 🌚
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

5

        به نام خدا
کتاب درمورد ژاک و اربابش هست که دارن به جایی که نمی‌دونیم کجا هست سفر میکنن. در طول سفر با موضوعاتی روبه‌رو میشن و داستان هایی تعریف میکنن و...
موردی که باعث شد این کتاب برام متفاوت و جالب تر باشه، داستان تو داستان بودن کتابه! یعنی چی؟ ( نمیدونم چه سبکی میگن ) ولی به زبان خودم یعنی وسط یه داستان ممکنه نویسنده حرف بزنه یا یه داستان دیگه رو پیش بکشه و این موضوع با اینکه شاید برای بعضی افراد اعصاب خرد کن باشه اما برای من جالب بود. چون به نظرم نویسنده مهارت زیادی داشت در اینکه منو کنجکاو نگه داره و باعث بشه در عین کنجکاویم به داستان دیگه‌ای که پیش کشیده توجهم جلب بشه. در کنار این موضوع، بعضی مطالب کتاب قابل تأمل و جالب بود.  کل کل و بحث ژاک و اربابش رو هم دوست داشتم😂 آخرا یه سری موضوعات عاشقانه روایت می‌شد که مورد پسندم نبود و روابط نادرست و غیر اخلاقی بودن! 
و درمورد پایان کتاب، حقیقتا یکم گیج شدم ولی قابل قبول بود. البته محتوای اصلی در طول کتاب قراره داره نه پایانش.


      

11

        
یک کتاب روانشناسی هست. ولی نویسنده به هیچ عنوان تحصیلات روانشناسی نداره و فقط بر اساس جلسات مشاوره که میرفته این کتابو نوشته.
اوایل کتاب مکالمات فرد با روانپزشکش در جلسات مشاوره رو شرح داده بود. این قسمت ‌ها خوب بودن و گاهی باعث می‌شد فکر کنم که آیا من این مشکلو دارم یا نه و یا میتونستم بعضی از رفتار‌های فرد رو درون  خودم پیدا کنم. حتی به این فکر افتادم تا به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنم. چون به نظرم میتونه با توجه به چیزایی که باهاش درگیر هستم، کمک کننده باشه. 
قسمت دوم کتاب صحبتای نویسنده بود. یهو مکالمات تموم شدن و من فقط با یه سری موضوعاتی که تو ذهن نویسنده می‌گذشت روبه‌رو می‌شدم و راستش فقط دلم میخواست تموم بشه. چون برام آموزنده و جالب نبود.
فکر میکنم از اون دست کتاب‌هاست که می‌تونه یه نوع احساس همدردی درون آدم ایجاد کنه  و باعث بشه آدم با خودش فکر کنه که " آره من تنها فردی  نیستم که  این مشکل رو داره."  و  به نظرم اینطور نبود که بخواد اطلاعاتی در حیطه روانشناسی بهمون اضافه کنه و یا راه‌حل هایی رو ارائه کنه. 

      

15

        
وقتی این کتاب رو قرار بود همخوانی کنیم، فکر نمی‌کردم ازش خوشم بیاد. اما زمانی که شروع به خوندنش کردم، همش کنجکاو بودم برای ادامه کتاب. 
کتاب نسبتا کوتاه هست و ارزش خوندن داره. یه مقدار حس میکنم ترجمه ‌اش سنگین بود‌. من با ترجمه محمد عالیخانی خوندم. نمیدونم باقی ترجمه ها چطور هست و اگر بقیه ساده و روان تر هستن دوست دارم دوباره بخونم با اون ترجمه ها‌، چون بعضی قسمتا درکش برام سخت بود.  من اصلا متوجه طنز های ولتر نمی‌شدم! آه یا من قدرت درکشو نداشتم یا واقعا ترجمه سخت بوده. 
قسمتی از کتاب اشاره کرده بود که ذات بشر از اول همینطور بد بوده یا بد شده؟! به نظر خودم بشر در طول زمان و تحت تاثیر اطرافش بد میشه. نظر شما چیه؟
کاندید، این مرد واقعاا قلب بزرگ و مهربونی داشت. حسش به کانگاند اینقدر عمیق بود که همه سختی ها و رنج سفرای طولانی رو به جون خرید تا فقط به کانگاند برسه. در کنار همه اینا در طول راه به کسایی که نیاز به کمک داشتن کمک می‌کرد. 
پانگلوس، بعضی وقتا تفکرش یکم اذیتم می‌کرد. آخه چطور ممکنه اینهمه بلا سرت بیاد ولی سیر طبیعی دنیا باشه؟! درسته غم و مشکلات هستن ولی حس میکنم بعضی وقت‌ها از روند عادیش خارج میشه و دیگه خیلی زیادیه، مثل اتفاقات کتاب! 
یه طورایی فکر‌میکنم مارتین و پانگلوس قطب مخالف همدیگه بودن.
واقعا اون زمان‌ها دنیا اینقدر داغون بوده؟ خداروشکر که اون موقع نبودم. البته الان هم خیلی عالی نشده دنیا، ولی به نظرم خیلی بهتر از اون زمان‌هاست.
بازم میگم عاشق الدورادو هستم و امیدوارم در آینده همچنین دنیای داشته باشیم🤧
      

19

        دیشب به طور ناگهانی تصمیم گرفتم این کتابو بخونم. حدود ساعت‌های ۱۱،۱۲ شب شروع کردم و تا سحر بیدار بودم و تمومش کردم.
یک کتاب عاشقانه کوتاه و غم‌انگیز !‌  
شخصیت اصلی، فردی منزوی و تنها بود. دوستاش خانه‌های شهر و  طبیعت و آدم های خیالی تو ذهنش بودن. در خیالاتش فردی خوشبخت و خوشحال بود. اما در واقعیت، تو تنهاییِ خودش غرق شده بود. این آدم انگار بیشتر در رویاهای خودش زندگی می‌کرد تا واقعیت. چون واقعیت جز تنهایی و تلخی چیزی براش نداشت و اون برای فرار از این تلخی‌ها به عالم رویا پناه برده بود. 
عشق این مرد با اینکه سریع اتفاق افتاد ولی به نظرم واقعی و زیبا بود. طوری که تا جایی که توان داشت با توجه به شرایط دختر سعی می‌کرد از احساساتش بهش چیزی نگه تا اون معذب نشه. اینکه اونو به خودش ترجیح میداد فکر میکنم  نشون دهنده این هست که چقدر حسش واقعی بوده.
کتاب آروم پیش میرفت و موضوعی پیش نمیومد که شما رو هیجان بیاره. میشه گفت مکالمه ای بین دو نفری بود که بالاخره تونسته بودن کسی رو پیدا کنن تا بتونن باهاش حرف بزنن.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

31

باشگاه‌ها

باشگاه ال‌کلاسیکو 🏛️

423 عضو

سفرهای گالیور

دورۀ فعال

کاغذبازی 📖

167 عضو

کجا می روی؟

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

383 عضو

ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین (ع)

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

Lunika پسندید.
خاطرات سفیر

19

Lunika پسندید.
شب چهلم: روایت هایی از ملاقات های نورانی

19

Lunika پسندید.
کشتی پهلو گرفته

19

Lunika پسندید.
کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع)
          {علی لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون}

کتاب آه، روایت و مقتلی معتبر و مستند بر اساس کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمی نگارش شده و دارای متن روان و ادبی و زیباییست که خواننده رو ترغیب میکنه به مطالعه ادامه کتاب👌
در جای جای این کتاب، عشق❤️ و غیرت💪 موج میزنه ولی امان از قسمت‌های مقتلش که غصه تمام وجود آدم رو فرا میگیره و اشک بی‌اختیار به روی گونه‌ها جاری میشه و از این داغ عظیم، بند بند جسم و روحمون آتیش میگیره😭❤️‍🔥
و اینجا خوبه یاد کنیم از این شعر که: اگر اینست تاثیر شنیدن، شنیدن کی بود مانند دیدن😭 و بگیم امان از دل زینب (س)💔 که در یک نصفه روز شاهد تمام وقایع جانسوز کربلا بود ولی با وجود تمام مصیبت‌هایی که دید و زخمی که از هجران و جدایی‌ از برادرش بر قلبش زده شد، تا کوفه و شام ایستادگی کرد و با ایستادگی خودش، دشمنان و قاتلان امام حسین و ۷۲ تن از یاران باوفاشون رو خار و رسوا کرد و نهضت کربلا را به همراه امام سجاد (ع) با خطبه‌هایی غرا، ماندگار کرد و به گوش همه رساند که بعد از ۱۴۰۰ سال از گذشت واقعه عاشورا، ما لیاقت و سعادت این رو داشته باشیم که برای سید و سالار شهیدان عزاداری کرده و اشک بریزیم🖤😭
ان‌شاءالله از کسانی باشیم که راه سیدالشهدا (ع) رو ادامه بدیم و زندگی و تمام کارهامون مورد تایید و باعث خشنودی اربابمون امام حسین (ع) باشه💚
و در پایان اینطور دعا می‌کنیم که <اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین (ع) فی الدنیا و الاخره> و <اللهم الرزقنی زیاره الحسین فی الدنیا و شفاعه الحسین فی الاخره ان‌شاءالله> 🤲🙏

خواندن این کتاب مقتل رو به تمام دوستداران سید و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین (ع) پیشنهاد میکنم 🌸👌
        

1

Lunika پسندید.
علی از زبان علی

1

Lunika پسندید.
حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص)
        کتاب حنانه شو📖 کتابی دوست‌داشتنی 🥰 با نثری روان و جذاب و زیبا👌 و شامل داستان‌هایی مستند بر روایات بود که از خوندنش واقعا لذت بردم😇
نویسنده🖊 در این کتاب با استفاده از جان‌بخشی به اشیاء، به بیان داستان‌‌هایی از معجزات پیامبر اکرم حضرت محمد (ص)💚 پرداخته بود که انسان رو ترغیب میکرد که با شور و شوق دوچندان فصل به فصل پیش بره و با خوندن خط به خط کتاب، از مطالعه‌اش لذت ببره😍 در هر قسمت از این کتاب، داستان محبت و عشق 💕 موجودی به ظاهر بی‌جان را خوندیم که ارادت و دلبستگی خودش به رسول خدا (ص) را روایت می‌کرد😌💞

راوی هر داستان و فصل متفاوت بود و همین یکی از نقاط قوت و جذابیت این کتاب بود👌 راوی‌های کتاب به ترتیب به صورت زیر بودند: 
⚜ راوی فصل توان عشق: درخت 🌳
⚜ راوی فصل آیت عشق: ماه 🌙
⚜ راوی فصل تاوان عشق: بت 👽
⚜ راوی فصل کوی عشق: سنگ‌ریزه‌ها🪨
⚜ راوی فصل پناه عشق: کوه ثور⛰
⚜ راوی فصل باران عشق: درب خانه🚪
⚜ راوی فصل آغوش عشق: درخت حنانه🌴

در کل از خوندن این کتاب بسیار لذت بردم و این مطالعه، برام تجربه بسیار خوب و هیجان‌انگیزی بود☺️ بنابراین، خوندن این کتاب رو به همه کتاب‌خوان‌های کتاب‌دوست پیشنهاد میکنم❤️🌸
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

Lunika پسندید.
رویای یک دیدار

5

Lunika پسندید.
عارفانه

5

Lunika پسندید.
فرشته ای در برهوت

5

Lunika پسندید.
راز رضوان: زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی شهید عماد مغنیه (حاج رضوان)
          کتاب راز رضوان به شدت کتاب خوب و دوست داشتنی‌ای بود👌
من فقط اسم شهید عماد مغنیه رو شنیده بودم و اصلا شناختی نسبت به ایشون نداشتم و اصلا نمیدونستم چه شخصیت مهم و کلیدی‌ای برای حزب‌الله و جبهه مقاومت بودن🤷‍♀
با خوندن این کتاب هم بیشتر با ماهیت حزب‌الله و فرماندهانش آشنا شدم و هم اینکه یه شناخت کلی و خوبی درباره عملیات‌های ضدصهیونیستی حزب‌الله در این مدت درگیری با اسرائیل مخصوصا در جنگ ۳۳ روزه پیدا کردم☺️
اینکه مطالعه این کتاب با حملات جنایتکارانه اسرائیل غاصب به لبنان و شهادت سید حسن نصرالله همزمان شد، خیلی حس و حال عجیبی رو برام به وجود آورد. مخصوصا که تو این روزای فقدان سید حسن بعد از شهادتش، اسمش و عکسش بارها داخل کتاب آورده شده بود😭💔
روح همه شهدا به خصوص شهید عماد مغنیه و سید حسن نصرالله عزیز شاد💚🥺 در اعلاعلییین مهمان سفره بابرکت حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) باشن ان‌شاءالله 🤲
به شدت مطالعه این کتاب رو به دوستان کتابخوان توصیه میکنم💓
        

3

Lunika پسندید.
کرگدن
          نمایشنامه‌ "کرگدن" داستان یک مسخ است. مسخ شدنی که ابتدا عجیب و غیرطبیعی به نظر می‌رسد اما هر چه تعداد مسخ شدگان بیشتر می‌شود افراد بیشتری پذیرای آن می‌شوند و دیگر آن را غیرطبیعی نمی‌دانند.

هنگام خواندن اثر مهمترین سوال ذهنی‌ام این بود که چه افرادی با چه ویژگی‌هایی به این وضعیت دچار می‌شوند؟ اما وقتی نمایشنامه تمام شد سوالم این شد که چرا "برانژه" شخصیت اصلی داستان مقابل این مسخ شدن ایستاد و با دیگران همراه نشد و حتی زمانی که کمی وسوسه شده بود متوجه شد که اصلا نمی‌تواند تبدیل به موجود دیگری شود؟

شاید یکی از پاسخ‌ها را بتوان در حرف‌های خود او یافت: " من همون چیزی که هستم خواهم موند. من یه آدمم. یه آدم".

برانژه نوعی اصالت انسانی را در عمل نشان داد. تلاش می‌کرد انسان باشد با اینکه می‌دانست کاملا شبیه و همرنگ دوستان و همکارانش نیست و گاهی مسخره‌اش می‌کنند. 

او مثل "ژان" خودخواه، نژادپرست و مبادی سرسخت آداب اجتماعی نبود. مثل "بوتار" خودش را عقل کل نمی‌دانست و متوهم نبود. مثل آقای "پاپیون" دنیاپرست و مادی‌گرا نبود، مثل "آقای دودار" خودش را به نحو افراطی منطقی نشان نمی‌داد و احساساتش را بیان می‌کرد و حتی مثل "دزی"، دختری که عاشقش بود، نمی‌خواست که خوشبختی فقط برای خودش باشد و حتی در لحظه‌های عاشقانه زندگیش به "نجات بشر" فکر می‌کرد.

برانژه خوبی‌ها و بدی‌هایی داشت اما صادقانه خودش بود. خود انسانی‌اش و به نظرم این دلیل مسخ نشدن او بود. 

به نظرم این نمایشنامه‌ روایتی از تلاش برای  "انسان ماندن" در اوج تنهایی بود. روایتی از تن ندادن و تسلیم نشدن به روندهای غالب زمانه. نمایشنامه‌ای که می‌توان درباره آن بسیار نوشت.
        

27

Lunika پسندید.
امیلی در نیومون: کتاب اول

36

Lunika پسندید.
چرا از ایوانز نخواستند؟
وقتی پاییز می‌شه و منتظرم برگا نارنجی شن، همزمان با حساسیت دست و پنجه نرم میکنم و مثل سال‌های قبل به خودم قول می‌دم که از اول ترم درس بخونم، جای یه چیزی خالیه؟
و اون چیزی نیست جز خوندن یه کتاب جدید از آگاتا کریستی...!😁🍂
.
داستان کتاب از این قراره که یه روز بابی جونز و دوستش در حال گلف بازی کردن هستن که صدای فریادی می‌شنون وقتی به سمت منشا صدا می‌رن متوجه می‌شن یه نفر از پرتگاه به پایین پرت شده.
به نظر میاد به خاطر هوای شرجی و مه‌آلود کنار ساحل اون فرد متوجه پرتگاه نشده و به پایین سقوط کرده. ولی واقعا همینطوره؟😒
از طرفی بابی یه دوست در دوران بچگی داشته که خانواده متمولی داره و سال‌ها اون رو ندیده و حالا تبدیل به یه خانم گیرا و جذاب شده که ظاهرا به داستان‌های جنایی علاقه داره، واضح تر بخوام بگم فضوله😉
بنابراین میرن که پوآرو‌طور سر از ماجرا در بیارن و در این حین داستان به مقدار کم و کافی عاشقانه هم میشه.
.
یه مینی سریال سه قسمتی هم از این کتاب ساخته شده که تقریبا با کتاب منطبقه و فقط توی جزئیات محدودی با کتاب تفاوت داره.
به نظرم مینی‌ سریال قشنگی بود. حس و حال کتاب رو خوب منتقل می‌کرد.
بعد از خوندن کتاب، پیشنهاد میکنم ببینیدش. اگر کتاب‌رو مطالعه نکردید ممکنه متوجه داستان نشید.( شاید هم متوجه بشید، درمورد خودم فکر میکنم اگه کتابو نخونده بودم شاید نمی‌فهمیدم داره چی میشه.)
عکس‌ها هم مربوط به همین سریاله.❤️✨
why didn't they ask Evans?2022
.
۱۳ مهر ۱۴۰۳
          وقتی پاییز می‌شه و منتظرم برگا نارنجی شن، همزمان با حساسیت دست و پنجه نرم میکنم و مثل سال‌های قبل به خودم قول می‌دم که از اول ترم درس بخونم، جای یه چیزی خالیه؟
و اون چیزی نیست جز خوندن یه کتاب جدید از آگاتا کریستی...!😁🍂
.
داستان کتاب از این قراره که یه روز بابی جونز و دوستش در حال گلف بازی کردن هستن که صدای فریادی می‌شنون وقتی به سمت منشا صدا می‌رن متوجه می‌شن یه نفر از پرتگاه به پایین پرت شده.
به نظر میاد به خاطر هوای شرجی و مه‌آلود کنار ساحل اون فرد متوجه پرتگاه نشده و به پایین سقوط کرده. ولی واقعا همینطوره؟😒
از طرفی بابی یه دوست در دوران بچگی داشته که خانواده متمولی داره و سال‌ها اون رو ندیده و حالا تبدیل به یه خانم گیرا و جذاب شده که ظاهرا به داستان‌های جنایی علاقه داره، واضح تر بخوام بگم فضوله😉
بنابراین میرن که پوآرو‌طور سر از ماجرا در بیارن و در این حین داستان به مقدار کم و کافی عاشقانه هم میشه.
.
یه مینی سریال سه قسمتی هم از این کتاب ساخته شده که تقریبا با کتاب منطبقه و فقط توی جزئیات محدودی با کتاب تفاوت داره.
به نظرم مینی‌ سریال قشنگی بود. حس و حال کتاب رو خوب منتقل می‌کرد.
بعد از خوندن کتاب، پیشنهاد میکنم ببینیدش. اگر کتاب‌رو مطالعه نکردید ممکنه متوجه داستان نشید.( شاید هم متوجه بشید، درمورد خودم فکر میکنم اگه کتابو نخونده بودم شاید نمی‌فهمیدم داره چی میشه.)
عکس‌ها هم مربوط به همین سریاله.❤️✨
why didn't they ask Evans?2022
.
۱۳ مهر ۱۴۰۳
        

31

Lunika پسندید.
جین ایر

20

Lunika پسندید.
آونگ فوکو

13