معرفی کتاب قول اثر فریدریش دورنمات مترجم عزت الله فولادوند

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
4
خواندهام
90
خواهم خواند
31
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
کارآگاه ماتئی با این که بیش از پنجاه سال ندارد، در آستانه ی بازنشستگی است. ماتئی کارآگاهی متکی به فکر و بسیار توانمند است و همکارانش آنچنان از توانایی وی در اعجابند که اسمش را گذاشته اند «ماتِ اتومات». در آخرین روزِ ماتئی در دفتر کارش، گزارش می رسد که جسد مثله شده ی دختر کوچکی در جنگل نزدیک دهکده ای دورافتاده پیرامون زوریخ پید شده است. ماتئی به مادر دخترک مقتول قول می دهد که قاتل فرزندش را تسلیم عدالت خواهد کرد. این قول زندگی ماتئی را زیر و رو می کند. قول آخرین رمان پلیسی دورنمات است، با عنوان فرعی فاتحه ای بر رمان پلیسی. نکته ی مورد نظر دورنمات این است که اصل حاکم بر امور بشر بخت و اتفاق است، زیرا حتی خود ما محصول تصادفیم.فردریش دورنمات، نمایشنامه نویس و رمان نویس سوئیسی، در پنجم ژانویه ی 1921 در شهر کوچکی در اطراف برن متولد شد. او در 13 سالگی با خانواده اش راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه به دانشگاه رفت. پدرش کشیشی معتقد و متدین بود و بر اساس تاثیری که از او گرفته بود در رشته ی علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه ی خود قرار دهد یا نویسندگی. بهزودی حرفه ی نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرح های او آشکارا نشان می دهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته ی هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه ی تحصیل بازداشت. نخستین نمایشنامه دورنمات در سال 1947 با عنوان این نوشته شد عرضه شد. دورنمات در سال 1990 بر اثر حمله قلبی درگذشت.
بریدۀ کتابهای مرتبط به قول
نمایش همهدورههای مطالعاتی مرتبط
1402/10/17
تعداد صفحه
20 صفحه در روز
پستهای مرتبط به قول
یادداشتها
1404/2/28
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
اگر راستش را بگویم چند ساعتی نیست که این کتاب را شروع به خواندن کردم که چند دقیقه پیش تمام شد. این نویسنده یعنی فریدریش دورنمات هم به تازگی شناختهام. فقط میتوانم بگویم اثر این کتاب بعد از خواندن آن مشخص میشود. به رخ کشیدن تباهی یک زندگی، عمر هدر رفته و خونی که ریخته شد اما همه و همه در نهایت در هیچ خلاصه شدند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
22 ساعت پیش
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
قول داستان کمیسر پلیسی است که برخلاف همکارانش نمیخواهد پروندهی قتل دختربچهای را با یک اعتراف ظاهری و مشکوک ببندد. او به مادر قربانی "قول" میدهد که قاتل واقعی را پیدا کند، و برای همین زندگیاش را وقف این کار میکند. به نظرم،« قول» داستان پلیسی سنتیای نیست؛ بلکه نقد داستانهای پلیسی است. دورنمات با مهارتی خاص نشان میدهد که زندگی واقعی از الگوهای منطقی داستانهای جنایی تبعیت نمیکند، عدالت همیشه قابل دستیابی نیست و اتفاقها و بینظمیها، نیروهای قدرتمندی در جهان هستند که گاهی بر نظم و استدلالهای عقلانی و منطقی چیره میشوند. نظر شخصی: رییس پلیس که به اصطلاح خودش از «وراجیهای» پیرزن آخر داستان خسته شده بود، کمتر از پیرزن، زیادهگویی و حاشیهرفتن در روایت ماجرا نداشت.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.