معرفی کتاب درخت زیبای من اثر ژوزه مائوروده واسکونسلوس مترجم قاسم صنعوی

درخت زیبای من

درخت زیبای من

4.5
152 نفر |
61 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

241

خواهم خواند

133

شابک
9786229955895
تعداد صفحات
206
تاریخ انتشار
1399/11/28

توضیحات

        ژوزه مائوروده واسکونسلوسنویسنده برزیلی، در 26 فوریه 1920، در بانگو از توابع ریودوژانیرو متولد شد.او که واجد توانایی فطری در نقل قول ماجراها و دارای حافظه ای افسانه ای و تخیل خیره کننده و تجربه عظیم انسان ها بود، برصدد نیامد که نویسنده شود؛ بلکه ناگزیر شد که نویسندگی پیشه کند. رمان های همچون گدازه های آتش از درونش پرتاب شد. بایستی که می نوشت.تنوع آثار ژوزه مائوروده واسکونسلوس او را در میان شوخ طبعی و جدی بودن امور لطیف و غم انگیز، هیجان و سنگدلی، به نوسان در می آورد. این تنوع و وفور گاهی نثر او را مانند تصویر زندگی از لحاظ کیفی دارای پستی و بلندی می کرد.درباره درخت زیبای من گفته اند که این کتاب یکی از زیباترین آثاری است که درباره کودکی و دنیای آن نوشته شده است. شاید موفقیت این اثر بود که واسکونسلوس را برانگیخت تا سال ها بعد به سرگذشت قهرمانش (زه زه) را در دو کتابِ:خورشید را بیدار کنیم و روزینیا قایق من دنبال کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به درخت زیبای من

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به درخت زیبای من

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

114

پست‌های مرتبط به درخت زیبای من

یادداشت‌ها

سعید بیگی

سعید بیگی

6 روز پیش

        نثر کتاب بد نبود و پس از حدود 20 صفحه پیش‌ رفتن، به نثر نه چندان جالبِ آن عادت کردم.

ویــراستـــاری: به نظرم این کتاب اصلا از چند کیلومتری خانه و دفتر یک ویراستار هم رد نشده است و بلافاصله پس از ترجمه به چاپخانه سپرده شده تا تشنگان مطالعۀ این داستان زیبا؛ بیش از این منتظر نمانند.

در کلِ کتاب، چندین بار واژه‌هایی با املای نادرست یا غلط‌های چاپی دیده می‌شد. در بسیاری موارد هم در ترتیب گفتگوهای شخصیت‌های داستان؛ نوعی سردرگمی و جابجایی و اشتباه دیده می‌شد که در سرتاسر کتاب شاهدش بودیم.

بعضی جاها هم یک بخش قصه با گفتگویی تمام شده بود و برای ورود به فضای جدید یا به قول سینمایی‌ها سکانس جدید؛ حتی زحمت یک اینتر زدن و شروع یک پاراگراف جدید را هم به خودشان نداده بودند و آدم نمی‌دانست چطور یک دفعه وسط فضایی جدید و گفتگویی تازه با شخصیت‌هایی دیگر فرود آمده است!

کاش برای چنین کتاب‌هایی، کمی بیشتر ارزش قائل می‌شدند و دقت بیشتری به خرج می‌دادند. کاش ...!

کتاب از بخش‌های زیر تشکیل شده است:
ـ مقدمۀ مترجم: در بارۀ نویسنده

ـ قسمت اول: داستان پسربچه‌ای که روزی اندوه را کشف کرد
1ـ به دنبال کشف اشیا          2ـ درخت پرتقال شیرین کوچک          3ـ انگشتان لاغر من          4ـ پرنده، مدرسه، گُل          5ـ می‌خواهم ببینم که در زندانی جان می‌سپاری

ـ قسمت دوم: آن گاه بود که مسیح کوچک با تمام اندوهش ظاهر شد
1ـ خفاش          2ـ فتح          3ـ از هر دری سخنی          4ـ دو تنبیه فراموش نشدنی          5ـ درخواست دلپذیر و غریب          6ـ چیزهای ناچیزی که ایجاد محبت می‌کند          7ـ مانگاراتیبا          8ـ بسیاری درخت پیر وجود دارد          9ـ اعتراف نهایی

و اما قصه از زبان قهرمان داستان که یک کودک حدود پنج و نیم ساله است، بازگو می‌شود که او را «زه زه» صدا می زنند و او که چون بسیاری هم‌سالانش در جهانی رویایی زندگی می‌کند؛ از دریچۀ منطق و احساس یک کودک، به انسان‌ها و روابط آنان و رویدادهای تلخ و شیرین زندگی می‌نگرد و تحلیل‌های خاص خود را دارد که در بیشتر مواقع با نظرات اطرافیان تفاوت‌هایی از زمین تا آسمان دارد.

* این زلزلۀ نازنین و دوست‌داشتنی؛ از فقر خانواده و درد پدر و تلاشش برای شاد کردن او، 
ـ از بیکاری پدر و کار کردن مادری که یک سرخ پوست است و بسیار زحمتکش، 
ـ از خواهران و برادرانش و ارتباطات خود با آنان، 
ـ از تلاشش برای کمک به اقتصاد خانواده با واکس زدن، 
ـ از عزت نفسی که در برخورد با افراد دیگر که می‌خواهند به او کمک کنند و او با احترام آن را رد می‌کند، 
ـ از مادربزرگ پیر و کم حوصله‌اش، 
ـ از دایی‌اش که دانشمند است و پاسخ تمام پرسش‌های او را می‌داند، 
ـ از خواهری که تا پای جان از او در حریم خانواده دفاع می‌کند، 
ـ از درس‌ها و عبرت‌هایش از برخوردها و تنبیه‌های گاه سخت و وحشتناک خانواده، 
ـ از محبت یک مرد پرتغالی که ابتدا تنبیهش می‌کند ولی کم‌کم با او دوست می‌شود،
ـ و بالاخره به او علاقه‌مند و شیفتۀ محبت او می‌شود،
ـ تا جایی که از او می‌خواهد با پدرش صحبت کند و او را از خانواده‌اش بخرد، 
ـ هم‌چنین از بزرگترین ضربۀ روحیش که شنیدن مرگ صمیمی‌ترین دوستش، یعنی همان پرتغالی است، 
ـ و در پایان از خداحافظی اجباری‌اش با دنیای رویایی کودکی و پشت سر نهادن آن،
ـ و در عین حال؛ به زبان برادر کوچکش با او سخن گفتن و رعایت حال او را کردن،
ـ و یادداشتی در بزرگسالی برای پرتغالی نوشتن می‌گوید و در تمام این ماجراها ما در کنار اوییم و از این اندیشۀ پختۀ او در آن سنّ کم، نه تنها متعجب شده‌ایم که سرگردانیم و به آسانی نمی‌توانیم باورش کنیم.

ماجرای زندگی این کودک بازیگوش و شیطنت‌هایش، چیز تازه‌ای نیست و ما در اطرافمان بسیاری از این شیطنت‌ها را شاهدیم و شاید بسیاری از آنها تنها ما را به لبخند یا خنده‌ای کوتاه وا می‌دارد و اثر دیگری بر ما نمی‌گذارد.

اما در این میان برخی شیطنت‌ها به خودِ کودک، ما یا دیگر اطرافیان آسیب‌های جدی می‌زند و برای جلوگیری از تکرار آنها، غالبا دست به واکنش‌هایی ناخودآگاه می‌زنیم که اثرات تخریبی وحشتناکی بر کودک و روح و روان او می‌گذارد و معمولا هم تنبیه بدنی یا زندانی کردن او است.

و گاه تهدیدهایی که کودک به عینه آنها را می‌بیند و چون تخیل و تصور فوق‌العاده نیرومندی دارد و گاه بین رویا و واقعیت هیچ تفاوتی نمی‌بیند یا نمی‌خواهد ببیند؛ از تصوراتش وحشت کرده و در این حال نیاز به حمایت دارد؛ بنابراین از کاری که انجام داده، اظهار پشیمانی می‌کند و ما در این مواقع اصرار می‌کنیم که همان جا بمان تا ادب شوی!

بدیهی است ماندن او در آن شرایط، باعث آزار شدید او شده و به عنوان یک واکنش دفاعی تصمیم به مقابله با ما و به اصطلاح لجبازی کردن می‌گیرد. و این چرخه مدام تکرار می‌شود و ما هیچ‌وقت متوجه نخواهیم شد که چرا از این تنبیه‌ها درس عبرت نمی‌گیرد و درست رفتار نمی‌کند.

یک دلیل دیگر هم فراموشکار بودنِ اوست که ممکن است، اصل ماجرا از یادش برود و یا آن‌گونه بیندیشد که خودش را مقصر نداند و در این صورت بزرگترهای تنبیه‌کننده را متجاوز به حق و حقوق خود خواهد دید.

بهترین کار در این موارد روشن‌کردن موضوع برای او، همراه با تنبیه متناسب با خطا و اشتباه او است.
این مسئله در بارۀ نوجوانان نیز تا حدودی صادق است.

نویسنده احساسات این کودک شیرین‌سخن و شیرین‌رفتار را به زیبایی توصیف نموده و معرفی اشخاص، مکان‌ها و اشیا، بسیار جاندار و واقعی و ملموسند و انسان به‌سادگی می‌تواند آنها را تصور کند و در خیال خودش ببیند؛ درست همان‌گونه که در واقعیتِ دورانِ کودکیِ نویسنده وجود داشته‌اند.

صداقت نویسنده نیز یکی دیگر از دلایل زیبایی این ماجراها است و انسان را به همراهی با این داستان وا می‌دارد و تا پایان منتظر نگاه می‌دارد که آخرین قطره‌های این شربتِ‌شیرین هم از دست نرود. 

من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم، روح نویسندۀ کتاب ـ آقای واسکونسلوس ـ شاد و یادش گرامی باد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22

          درخت زیبای من اثری ادبی از آمریکای جنوبی است. از کشوری است که آن را با جنگل‌های آمازون و تیم فوتبال به یاد می‌آوریم. کشور برزیل.

داستانی لطیف و عمیق از احساسات پاک و ناب انسانی، داستانی که نمی شود خواننده صفحاتش را تورق کند و از نظر عاطفی متاثر نشود.

شخصیت اصلی داستان یک بچه‌ی شش ساله است اما این نکته کتاب را به کتاب کودک تبدیل نمی‌کند زیرا او یک کودک خاص است. یک روح بزرگ انسانی در کالبدی کوچک و نحیف است و یک معدن طلا از افکار.

بعد از کشتن مرغ مینا، این کتاب دومین اثری است که از زبان یک کودک می خوانم و صداقت گرفتار و قلم نویسنده، من را به وجد می‌آورد.

پسرک کوچک داستان یکی از بچه‌های خانواده‌ای پر جمعیت است. مادری سرخ پوست دارد.او وروجک است و در عین حال دوستداشتنی و زبان‌دار. لوس نیست .خیالباف‌ است و مهربان. جوهر وجودی او الماسی درخشان از محبت است که غبار آن را پوشانده است.
حالا این پسر دوست داشتنی  از زندگی خود و خانواده‌اش می گوید. از حوادثی که در شش‌سالگی‌اش گذشت...

نویسنده حرفه‌ای است. به ورطه‌ی شعار نمی افتد از عناصر داستان به قدر کافی بهره‌ می‌گیرد و دیالوگهای تاثیر گذاری خلق‌می کند. زندگی این کودک آنقدر جذاب است که نگذارد کتاب را رها کنیم. شخصیت این کودک به گونه‌ای ترسیم شده که کوچک و بزرگ، تمام مخاطبین با او همذات پنداری می‌کنند و همین به درگیری عاطفی بیشتر با این اثر منجر می‌شود. از نظر روانشناسی ابعاد مختلف شخصیت اصلی قابل تحلیل و موشکافی است. رفتارهای او از نیاز و خلایی درونی خبر می‌دهد.

بالای نود و پنج درصد مخاطبینی که در مورد این کتاب از آنها شنیده‌ام نمره مطلوبی به آن می‌دهند. نوجوانان ۱۴،۱۵ ساله به بالا هم که کتاب را خوانده‌اند، آن را دوست داشته ‌اند.

#درخت_زیبای_من
#خوزه_مائورو_ده_واسکونسلوس
#ترجمه_مرضیه_کردبچه
#نشر_شبگون

https://eitaa.com/vazhband
        

15

          #یادداشت_کتاب 
#درخت_زیبای_من
خیلی تعریف این کتاب را شنیده‌بودم. خیلی وقت پیش شروعش کردم. نمی‌دانم چرا خواندنش طولانی شد چون نثر کتاب بسیار روان است و من  هربار دست گرفتم حدود ۷۰ صفحه‌اش را یک نفس خواندم. و هربار دست گرفتم وسط خواندنش اشکم سرازیر شد. دو بارش وسط کتابخانه مدرسه در حال خواندن بودم و تمام تلاشم را کردم گریه نکنم ولی نشد، مجبور شدم سریع تا کسی نیامده بروم صورتم را بشویم. 

هربار در توضیحات دیگران درباره‌ی کتاب خوانده بودم که کتاب خیلی خوبی است، ولی نمی‌فهمیدم دقیقا درباره‌ی چیست. حالا هم خودم نمی‌دانم باید چه چیزی درباره‌ی این کتاب بگویم.

کتاب درباره‌ی پسر ۵ ساله‌ای به نام زه‌زه است. پسری که در خانواده‌ای فقیر زندگی می‌کند. اما مساله اصلی رفتار اعضای خانواده با اوست.

کتاب اصلا مناسب کودک نیست. نوجوانان می‌توانند بخوانند ولی نمی‌دانم چقدر ارتباط برقرار می‌کنند. افراد بزرگتر می‌توانند با آن ارتباط بر قرار کنند، اما خواندن این کتاب برای والدین و مربیان واجب است! شاید بشود گفت این کتاب یک مثال کامل و جامع داستانی،از همه کتاب‌های تربیتی است. کتاب‌هایی که می‌گویند کودکان روح لطیفی دارند، با آن‌ها بد حرف نزنید،  آن‌ها را کتک نزنید، و در مجموع، مهمترین چیز در زندگی یک کودک محبت است و محبت است و محبت! همه این‌ها را با خواندن این داستان می‌فهمید و احتمالا خیلی بیشتر از کتاب‌های تئوری در ذهنتان می‌ماند. می‌فهمید همه کودکان فارغ از پسر یا دختر بودن، آرام یا بازیگوش بودن، آنقدر لطیفند که ما بزرگترها هیچ وقت نخواهیم فهمید.
 اینکه نویسنده این داستان بخاطر شرایطی که تجربه کرده، این خاطرات در ذهنش ثبت شده و توانسته آن‌ها را به داستان تبدیل کند، شاید برایش کم از موهبتی الهی نباشد. 

در نهایت فقط یک جمله می‌توانم درباره این کتاب بگویم. همه والدین و مربیان کودک باید دست کم سالی یک بار این کتاب را بخوانند. من که از وقتی کتاب را تمام کرده‌ام، بچه‌هایم را جور دیگری می‌بینم...

https://eitaa.com/macktubat
        

33

          ای کاش کودکان رو به جرم اینکه فقط جثه ای کوچکتر از ما دارند و عدد سن‌شان کم‌تر ما شمرده میشود قربانی نکنیم
قربانیِ پیش فرض های ذهنی غلط و عقده ها و خودخواهی هایمان
در این کتاب با کودک پنج،شش ساله ای آشنا میشیم که همه زه‌زه صداش میکنن
کودکی به غایت شیطون و در عین حال با قلبی به شدت مهربون با احساسات پاک و خالص،  و خیالاتی و در عین حال به شدت منطقی
و بیشتر کتاب روایت صحبت کردن زه‌زه با درخت کوچک پرتقال حیاط خونه شونه
اتفاقاتی که طی کتاب برای زه‌زه میوفته به خوبی مارو به اهمیت محبت کردن به کودکان متوجه میکنه
طوری که وقتی زه‌زه محبتی رو که از اعضای خانواده دریافت نمیکنه، از یه آدم غریبه دریافت میکنه به سرعت جذبش میشه و از بچه ای شیطون و خرابکار به یه بچه ی آروم و سر به زیر تبدیل میشه
کاش همه‌ی ما تمرین کنیم و بتونیم که مثل آقای پرتوگا  انقدر قشنگ کودکان رو درک و بهشون محبت کنیم.
برای من نیمه ی اول کتاب جوری که انتظار داشتم جذاب نبود ولی خب از بخش دوم به شدت جذاب شد جوری که یه نفس خوندمش و واقعا با احساسات و دنیای زه‌زه همراه شدم.
ترجمه‌‌ی خانم کردبچه اما بنظرم خوب و بدون اشکال و روان نبود.
یک فیلم سینمایی هم با نام My sweet orange tree از این کتاب ساخته شده که من دوستش نداشتم و بنظرم اصلا نتوانسته بود زیبایی این کتاب رو به تصویر بکشه.
        

7