یادداشت معصومه السادات صدری
1402/5/3
خیلی سعی می کنم در نوشته هایم به کسی نگویم اگر فلانی بخوان.. اگر بهمانی نخوان.. اولا من خ ر کی باشم؟ دوما، بازهم همون اولا..😌 این کتاب را به معرفی خانم توکلی عزیز خواندم. نمیدانم توکلی کوچک یا بزرگ.. زه زه همان پسر بچه ایی است که ازبیرون هرکسی می بینید دلش می خواهد یک دست بگیرد تا می خورد این بچه را بزند تا آدم شود.. اماااا(بالحن آقای همساده) دراین کتاب شما ماجرا را از نگاه زه زه می بینید. کارهایی که به نظرشرارت می آیند از نگاه زه زه فقط بازی است.. زه زه زندگی معقولی ندارد پدرش در فقر مطلق است.. مادرش از صبح تا شب کار می کند.. خودش بخاطر خرابکاری هایش دائم زیر مشت ولگد است.. ( شبیه فیلم های اصفر فرهادی است) این وسط زه زه بایک مرد چاقالوی مهربان آشنا می شود و کم کم اخلاق و رفتارش درست می شود.. تا این که.. حوصله ندارم خبر بد بدهم.. بروید بخوانید وگریه هایتان را بکنید، فحش هایتان را هم به دنیا و مافی ها بدهید. ماجرای کتاب داستان زندگی خود نویسنده است. (بدبخت بوده) جلد دومی هم دارد که هنوز نخواندم. *با دوست نداشتن اش اورا درقلب ام می کشم واو یک روز خواهد مرد. *غذایم را که آورد نتوانستم جلوی خودم رابگیرم بوسیدمش،درخانه ما زیاد فرصت بوسیدن پیش نمی آید. #درخت_زیبای_من #کتاب_خواندم (می گویند فیلم بی بی چلچله با اقتباس از این داستان است)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.