معرفی کتاب پیکارگسل اثر برندون سندرسون مترجم امیرکسرا آرمان

پیکارگسل

پیکارگسل

برندون سندرسون و 1 نفر دیگر
4.7
20 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

22

خواهم خواند

75

شابک
9786225696297
تعداد صفحات
760
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        From #1 New York Times bestselling author Brandon Sanderson, Warbreaker is the story of two sisters, who happen to be princesses, the God King one of them has to marry, the lesser god who doesn't like his job, and the immortal who's still trying to undo the mistakes he made hundreds of years ago.

Their world is one in which those who die in glory return as gods to live confined to a pantheon in Hallandren's capital city and where a power known as BioChromatic magic is based on an essence known as breath that can only be collected one unit at a time from individual people.

By using breath and drawing upon the color in everyday objects, all manner of miracles and mischief can be accomplished. It will take considerable quantities of each to resolve all the challenges facing Vivenna and Siri, princesses of Idris; Susebron the God King; Lightsong, reluctant god of bravery, and mysterious Vasher, the Warbreaker.
      

لیست‌های مرتبط به پیکارگسل

نمایش همه
هری پاتر و سنگ کیمیاالکاتراز در مقابل کتابداران شرورمومو

فانتزی‌های پیشنهادی یه فانتزی‌خون :)

22 کتاب

تو این لیست یه سری از بهترین فانتزی‌هایی رو که خوندم آوردم، که ان‌شاءالله با خوندن کتاب‌های بیشتر به روز میشه :) من خودم همهٔ خارجی‌ها رو زبان اصلی خوندم (غیر از مومو که زبان اصلیش آلمانیه! و داستان بی‌پایان که در واقع ترجمهٔ انگلیسیش رو خوندم)، ولی اینجا نسخهٔ ترجمه‌شده رو گذاشتم. موارد ترجمه‌نشده رو هم آوردم، خدا رو چه دیدی! شاید یه روزی ترجمه شدن :) البته یه سری از ترجمه‌شده‌ها هم تا الان فقط نسخهٔ چاپیشون اومده، اونم با قیمت بسیار بالا! و با وجود اینکه خیلی دوستشون دارم جدا نمی‌تونم توصیه کنم مثلا ۶۰۰ تومن پول بدید برای خرید فلان کتاب! امیدوارم هر چه زودتر نسخهٔ الکترونیکی و یا ارزون‌تر این موارد هم موجود بشه.... در مورد چند جلدی‌ها هم فقط جلد اول رو آوردم، که شامل این موارده: هری پاتر (۷ جلد)، آلکاتراز در مقابل کتابداران شرور (۶ جلد)، دروازه مردگان: قبرستان عمودی (۳ جلد)، ناجیان: پولاددل (۳ جلد، یه نکته: ترجمهٔ این مجموعه اصلا خوب نیست، تو مرورم درباره‌ش توضیح دادم)، The First Girl Child (۲ جلد)، شب زمستانی (۳ جلد)، A River Enchanted (۲جلد)، مه‌زاد: آخرین امپراطوری (۳ جلد)، مه‌زاد: آلیاژ قانون (۴ جلد، این در واقع عصر دوم مه‌زاده و باید بعد از سه جلد عصر اول خونده بشه!)، The Golem and the Jinni (۲ جلد)، ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (۳ جلد)، آرشیو استورم‌لایت: طریق شاهان (فعلا ۴ جلد). البته توجه کنید که یه سری از اینا رو تو ترجمه چند قسمت کردن! مثلا طریق شاهان خودش در واقع یه جلده که ترجمه‌ش تو دو سه قسمت چاپ شده، و من وقتی میگم ۴ جلد یعنی ۴ جلد اصلی! 🔅🔅🔅🔅🔅 ترتیب کتاب‌ها «تقریبا» از آسان به سخته 😄 یعنی اون آخرهای لیست با فانتزی‌های پیچیده‌تری طرفیم :) البته این رتبه‌بندی اونقدرم دقیق نیست، مخصوصا موارد نزدیک به هم اونقدرها تفاوتی با هم ندارن. ولی مثلا تفاوت بین اول فهرست تا آخرش زیاده. بنابراین، برای کسایی که تازه می‌خوان فانتزی رو شروع کنن شاید کتاب‌های آخر لیست انتخاب خوبی نباشه 🤔 🔅🔅🔅🔅🔅 نکتهٔ دیگه اینکه تو این فهرست اصولا مخاطب بزرگسال مد نظر بوده، ولی یه سری از کتاب‌ها برای کودک و نوجوان کم سن و سال هم مناسبه. اینا در واقع در اصل کتاب نوجوانن، ولی کتاب نوجوانی که به نظرم برای آدم بزرگسال هم می‌تونه جذاب باشه، خودم که اصولا خیلی ازشون لذت بردم :) مثلا هری پاتر، آلکاتراز، مومو و داستان بی‌پایان. با این حال، اگه بزرگسالی هستید که اصولا با کتاب‌های نوجوان حال نمی‌کنید، شاید این دسته از کتاب‌ها براتون مناسب نباشه! البته که به نظرم خیلی اشتباه می‌کنید 😂 بقیهٔ موارد هم اگه بحث سانسور رو در نظر بگیریم برای نوجوون‌های بزرگتر هم مناسبه، ولی اونایی که ممکنه یه سری حساسیت‌هایی روش باشه به طور خاص این موارد هستن (من اصولا نسخهٔ ترجمه‌شدهٔ بعضی‌ها رو ندیدم و چیزی که میگم بر اساس نسخهٔ زبان اصلیه): ❗The First Girl Child ❗خرس و شباهنگ: بیشتر به خاطر صحنه‌های جلدهای بعدی ❗A River Enchanted ❗A Study in Drowning ❗پیکارگسل ❗مه‌زاد (عصر اول): یه مقدار خشونتش شاید زیاد باشه و فضای تاریکی داره (همون دارک 😄)، ولی از نظر صحنه‌های جنسی کاملا تمیزه. ❗مه‌زاد (عصر دوم): باز از لحاظ صحنه‌های جنسی تمیزه، خشونتش هم بالا نیست، ولی یه شخصیت فرعی هم‌جنس‌گرا داره... پرداختش خیلی کمه ولی بالاخره هست... 🔅🔅🔅🔅🔅 به اینم دقت کنید که اینطور نیست که از نظرم همهٔ این کتاب‌ها با هم برابر باشن، بعضیا خوبن، بعضیا خیلی خوبن و بعضیا عااااااالی هستن :) ولی خب همه‌شون طوری هستن که اگه کسی بگه فانتزی خوب می‌خوام بهش میگم اینا رو بخون :)

208

پست‌های مرتبط به پیکارگسل

یادداشت‌ها

این کتاب ر
          این کتاب رو بعد از مدت‌ها به خاطر همراهی با دوستم بازخوانی کردم و درگیر شدن دوباره با داستان و شخصیت‌های این کتاب برام جالب و لذت‌بخش بود :)

🔅🔅🔅🔅🔅

داستان از این قراره که دو کشور همسایه سال‌هاست که با هم در آستانهٔ جنگ به سر می‌برن و شاید ازدواج شاه‌دخت یکی با ایزدشاه اون یکی بتونه مانع این جنگ بشه! ولی انگار قضیه به این سادگی‌ها نیست و هیچ‌چیز اونطوری نیست که اول به نظر می‌رسید...

🔅🔅🔅🔅🔅

من کشش و ضرب‌آهنگ کتاب رو کلا پسندیدم، منتها طبق معمول کتاب‌های سندرسون سرعت اتفاقات یهو آخرای کتاب چند برابر میشه! 

نکات طنزآمیز هم توی کتاب زیاده و خیلی جاها باعث می‌شه با صدای بلند بخندی! (یکی از چیزایی که خیلی در مورد کتاب‌های سندرسون دوست دارم!).

سیستم جادویی این داستان هم، باز طبق معمول کتاب‌های سندرسون، خیلی جالب و خلاقانه‌ست. البته با اینکه از نتایج این مدل جادو و کارهایی که میشه باهاش کرد خوشم میاد، مدل به دست آوردن قدرتش رو دوست ندارم 😒
از اون‌جایی که این کتاب هم در دنیای بزرگ‌تر کازمر نوشته شده، این سیستم جادویی در واقع تو همون دنیای بزرگ‌تر تعریف می‌شه و به بقیهٔ بخش‌های این دنیا مرتبطه.

🔅🔅🔅🔅🔅

شخصیت‌های این کتاب هم مهمن و بعدها سر و کلهٔ بعضی‌هاشون تو کتاب‌های دیگه هم پیدا میشه (نخوندن این کتاب احتمالا ضربهٔ خاصی به فهم اون داستان‌ها نمی‌زنه ولی وقتی خونده باشیش و به این شخصیت‌ها برسی یهو این‌طوری میشی که عه! این که فلانیه! و بعد مخت تاب برمی‌داره که آخه این اینجا چی کار می‌کنه؟! خودم آخر جلد دوم استورم‌لایت وقتی یکی از این شخصیت‌ها رو دیدم رسما اینطوری شدم: 😱😱)

شخصیت‌‌پردازی‌ها رو هم در مجموع دوست داشتم و سیری که شخصیت‌های مختلف طی می‌کنن به نظرم جالب بود، مثلا سیر شخصیتی ویوِنا که از یه دختر باوقار مذهبی شروع شد تا...
من درگیری‌هایی درونی ویونا رو دوست داشتم چون به نظرم چنین سوالاتی رو‌ هر آدمی با هر مذهبی می‌تونه از خودش بپرسه!
نورنغمه (معادل مترجم برای Lightsong) و لاریمار هم عالی بودن.
داستان عاشقانهٔ کتاب هم لطیف و قشنگ بود.
(دو تا شخصیت دیگه رو هم خیلی دوست داشتم که چون لودهنده‌ست اسمی ازشون نمی‌برم!).

🔅🔅🔅🔅🔅

تو این دنیا هم دین نقش خیلی پررنگی تو زندگی مردم و شخصیت‌های اصلی داره و دوباره اینجا هم با نسخه‌های مختلفی از ادیان طرفیم که با وجود تشنه بودن به خون همدیگه شباهت‌های زیادی با هم دارن و به نظر می‌رسه سرچشمهٔ واحدی داشته باشن!

این یکی از خصوصیات اصلی کتاب‌های دنیای کازمره، درهم‌تنیدگی دین با زندگی روزمرهٔ مردم و ابعاد مختلف داستان. 
با وجود من‌درآوردی بودن این ادیان میشه شباهت‌های زیادی بینشون و ادیان واقعی تو دنیای خودمون پیدا کرد که همیشه برای من تأمل‌برانگیز بوده. البته درک می‌کنم که این موضوع ممکنه اصلا به مذاق بعضی از دوستان مذهبی خوش نیاد! چون به نظر این دوستان همون بهتر که فانتزی‌ها کلا کاری به خدا و مذهب نداشته باشن :) بماند که ‌حتی همین اصل «خلق» یه دنیای جدید با قوانین متفاوت با دنیای ما به خاطر بحث‌های توحیدی برای بعضی‌ها اذیت‌کننده‌ست 🤷🏻‍♀️

🔅🔅🔅🔅🔅

با توجه به پایان داستان میشه هنوز انتظار یه جلد دیگه رو داشت و گویا سندرسون هم گفته قصد نوشتنش رو داره، ولی خب فعلا که خبری ازش نیست و با توجه به n تا پروژهٔ دیگه‌ای که این مرد واسه خودش تعریف کرده معلوم نیست کی نوبت به این کتاب می‌رسه، اگه برسه 🙄
خودم یه چند تایی سوال در مورد گذشتهٔ شخصیت‌ها داشتم و بدم نمی‌اومد بیشتر در موردشون بخونم....

🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب در عین بی‌صحنه بودن صحنه‌دارترین کتاب سندرسونه 😅 (با توجه به ترجمه می‌گم).
بنابراین، به نظرم حداقل برای نوجوون کم‌سن و سال مناسب نیست...

ترجمه هم به نظرم خوب بود. در حین خوندن از دوستم خواستم چند تا از تیکه‌های کتاب رو برام بفرسته و تو این تیکه‌ها اشکالی ندیدم و به نظرم مترجم طنز کار رو هم تونسته بود به خوبی منتقل کنه.

البته که کتابش خیلی گرونه و نسخهٔ الکترونیکی هم که نداره 🚶🏻‍♀️
واسه همین فکر نکنم هیچ‌کدوم از دوستای دیگه‌م بتونن برن سراغش 🚶🏻‍♀️
        

14

          این کتاب دیشب ساعت چهار نصف شب با نیم ساعت زل زدن به در و دیوار تموم شد. بعد از تموم شدنش حس ساهری با رفعت‌های بالا رو داشتم که یک دفعه تبدیل به یه خمود شده.

اول بگم که ترجمه آقای آرمان واقعا خارق‌العاده و دوست‌داشتنی بود! در کنار روان بودن، واژه‌های جدید و زیبایی به کار برده بودن که زیبایی کتاب دوچندان می‌شد.
نصف بیشتر کتاب روند آروم و یکنواختی بود، ولی خسته کننده نبود. ولی سیصد صفحه آخر دیگه نتونستم کتابو زمین بزارم و خودم از گذر سریع صفحه‌ها در تعجب بودم. توی گزارش پیشرفت‌هام میشه دید چه هیجانی داشتم.

عاشق فضای ایرسافام و رنگین هالندن شدم. 
ادیان و رسم و رسوم‌هایی که نویسنده خلق کرده بود خیلی جالب و زیبا و البته شبیه به ادیان مختلف خودمون هم بودن. اکثر ایده‌های این کتاب رو اگه بهشون فکر کرد می‌تونیم نمونه‌ش رو توی دنیای خودمون هم پیدا کنیم. این خیلی برای من جالبه که آقای سندرسون و بعضی نویسنده‌های دیگه از عادی ترین مسائل روزمره‌ی زندگیمون استفاده می‌کنن، با یه دید متفاوت بهشون نگاه می‌کنن و بهشون بال و پر می‌دن و تبدیل به بسیاری از ایده‌های کتابشون می‌کنن!
یه چیز دیگه هم که خیلی دوست داشتم ساهرگی بود! اینکه با استفاده از دَم به اجسام جان ببخشی، بهشون فرمان بدی تا کار مورد نظر رو برات انجام بدن. افسوس که نمی‌تونم ساهر باشم، مگر در خواب و خیال... *دَم:چیزی که هر نفر از زمان تولدش یه دونه‌شو داره و باعث ارتباطش با دنیای اطرافش میشه. هر چقدر این دَم‌ها زیادتر بشن، ارتباط با دنیای پیرامون بیشتر می‌شه و رنگ‌ها و صداها زیباتر و جان‌دار تر می‌شن. هرکسی هم بدون دم باشه تبدیل به یه خمود می‌شه و ویژگی‌هاش هم برعکس کسی که دَم داره‌ ست.
طنزی که بعضی قسمت‌های کتاب داشت باعث میشد فقط ربع ساعت قهقهه سر بدم و اطرافیانم جوری بهم نگاه می‌کردن انگار که دیوونه شدم. هنوز هم بهشون فکر می‌کنم  خندم می‌گیره.
تکیه‌کلام‌های مردم هالندرن هم به زبانم راه پیدا کردن: رنگ شور ببرتت! یا صلحابخش متعالی! ساهری چیزی اومده رنگاتو خورده؟ یا آسترا خداوندگار رنگ‌ها! پناه بر الوان! یا نورنغمه‌ی جسور!
شخصیت‌های کتاب هم که هر کدوم جایگاه و ویژگی‌های خاص خودشون رو داشتن. شخصیت‌پردازی نویسنده هم فوق‌العاده بود و با همشون خیلی خوب ارتباط گرفتم و دوستشون داشتم.
توی پیکارگسل مفهوم‌های انسانی هم نهفته شده بودن و اینجوری نبود که هفتصد و پنجاه صفحه رو همینجوری فقط خونده باشید.
آخرای کتاب هم همه چیز کم‌کم روشن شد و به خاطر همین تا صبح بیدار موندم تا تمومش کنم.

درباره‌ی پایانش هم... باید بگم که عالی بود. ولی امیدوارم ادامه داشته باشه. هنوز هیچی نشده دلتنگ فضای کتاب شدم. موقع تموم شدن کتاب به یه حالت تشنج‌وارانه‌ای پاهامو تکون می‌دادم و سکوت شب خیلی برام عجیب می‌نمود.

از جمله کتابایی بود که از یادداشت نوشتن توی حاشیه‌هاش نمی‌ترسیدم! خوشحالم که به عنوان اولین کتاب از سندرسون انتخابش کردم و امیدوارم بتونم بقیه کتاب‌هاش رو هم بخونم و درخششون رو توی کتابخونم ببینم. با تمام وجودم با پیکارگسل زندگی کردم و از اینکه الان به دنیای واقعی برگشتم خیلی اندوهگینم.
        

8

فاطیما

فاطیما

1403/7/28

          ابتدا با اینها شروع شد : 
یک یاغی سرکش و یک شاهدخت مقرراتی
جلو رفتم ، شدند :
یک عاشق شجاع و یک جنگجو
در آخر اینها رو دیدم :
یک ملکه ، و یک ساهر.....
برندون سندرسون عزیز ، شما هم رفتی تو لیست نویسنده هایی که دوست دارم بپرم بغلشون و به خاطر خلق کتابی به این دلربایی ازشون تشکر کنم :))
از ویژگی هایی که در خودم می‌پسندم اینه که جزئیات زیاد ابدا برام خسته کننده نیست ، و شاید همین خصوصیت عامل اصلی من برای ادامه و اتمام پیکارگسل بود... جزئیاتی مثل توصیف شهر ها ، ادیانی که سندرسون خلق کرده ، مکانیزم جادویی کازمر. همه و همه به قدری مجذوب کننده بودن که حتی نتونستم بعد زمین گذاشتن کتاب ازشون دل بکنم...
اینکه اسم کتاب یک جورایی گمراه کننده است هم دوست داشتم ، و در کل این ترجمه ی فوق العاده و یکتا رو مدیون اقای امیر کسرا آرمانم که اینقدر جذاب تونستن وقایع رو به دل ما بنشونن ، بدون اینکه حوصلمون رو با متون ادبی سر ببرن ♡
از سری مترجم های موردعلاقم...
مثل وقت هایی که سه گانه ی سنگ های قیمتی یا دراکولا رو معرفی کردم ، بازم میگم ، که اگر جزئیات زیاد براتون جذابه یا حداقل خسته کننده  نیست ، دنیای پیکارگسل رو از دست ندین !

        

7

joiboy

joiboy

1403/3/13

واقعا نمید
          واقعا نمیدونم چی بگم و از کجا شروع کنم....
یه تک جلدی زیبا از سندرسون... چه از لحاظ داستانی چه بصری...
دستانی پر از رنگ ولعاب🌈... پر از هیجان ، پر از معما، پر از شادی و غم......
با هزاران درس نهفته داخلش.....
شاید کار خیلی قوی سندرسون نباشه ولی واقعا لذت بردم از خوندنش ، باهاش زندگی کردن، باهاش خندیدم ، با شخصیت ها همزاد پنداری کردم ، خودمو داخل کتاب میدیدم .
کتابو نخوندم کتابو حس کردم و داخلش رفتم.....🥹
فضای دارکی نداشت و بر عکس فضایی گرم پر از رنگ و امید برخلاف مه زاد....
شخصیت پردازی های عالی که واقعا هرکدومو از دیگری متفاوت میکرد و میشد همشونو درک کرد....
اتفاقاتی که برای شخصیت ها میوفتاد به بهترین شکل ممکن حس هاش منتقل میشد...
چندین پلات تویست داشت که فقط با نیم ساعت داد حضم میشد....
روند خوبی داشت و مثل کتاب های دیگه سندرسون یک سوم اخر همه چی جمع میشد و به همه سوالا جواب میداد....
پایان بازشو دوست داشتم و باعث شد بعد تموم شدن کتاب، کتابو بزارم زمین و به  سقف به مدت نیم ساعت خیره شم.....
رمنس عالی داشت.... عاااالیییییی خیلی خوب بود و واقعا لذت بردم و شاید یکسری جاها یکم یه کوچولو دلچسب تر از مه زاد....
دنیا عالی و تاریخچه خفنی داشت برای یک تک‌جلدی......
مثل همیشه ادیان و دید نویسنده به مذهب هارو دوست داشتم....
و خلاصه که ممنونم از کسی که باعث شد من زود این کتابو زود شروع کنم .... واقعا ممنونم ازت....💪🔥
و یه معذرتم بخوام که خیلی زود تمومش کردم (میدونم ادم تو مخیم)....🙏🥲❤️
عاشق سندرسونم و با هر کتابی که ازش میخونم برام جایگاهش بالاتر میره.....
❤️❤️🔥🔥
        

46

روشا

روشا

1403/3/14

        خوشم اومد! واقعا خوشم اومد!
داستان مثل بقیه کتابای سندرسون حول محور جنگ میگرده اما با موضوعی کاملا متفاوت! در مه زاد کلیسر و گروهش سعی میکنن جنگ رو بوجود بیارن در اسکای وارد اسپنسا و دوستاش کلی زندگیشون توی جنگ بوده اما اینجا دو تا خواهر، دوتا شاهدخت که تلخی روزگارو نچشیدن تلاش میکنن جلوی جنگ رو بگیرن یکی از دربار دشمن و ایزدان و یکی از میون مزدوران و افراد عادی! پلات تویست های داستان عموما مربوط به اعتمادن، اعتماد و قضاوت! توی داستان میبینیم. صیری  اون روی ایزدشاه رو میبینه  و عاشق دشمنش میشه.ویوانا از سمت دنث و تانک فاح و زیور از پشت خنجر میخوره و به کسی که فکر میکرد دشمنشه پناه میبره.سیرو تکامل شخصیت ها جالبه برام توی کتاب وشر رو میبینیم که در نظرمون از یه فرد بد و خلافکار تبدیل میشه به ایزد فنا ناپذیر و شجاع درونگرا. ویوانا رو میبینیم که از اعتماد به نفس و عزتی که شایسته ی شاهدخته تبدیل میشه به شاهدختی بی پروا و شجاع و صیری بی پروا و شرو شیطون رو میبینیم که تبدیل میشه به ملکه ای باوقار و شکوهمند.
پلات تویست های فوق‌العاده فضا پردازی جذاب و سیستم جادویی جدید و وجود رنگ که اتفاقی نادر تو داستان های سندرسونه از زیبایی های این کتابه!
بخونیدش....
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7