محمدحسین راه نورد

محمدحسین راه نورد

@nickesta
عضویت

دی 1400

2 دنبال شده

17 دنبال کننده

https://instagram.com/bookscriber.podcast?utm_medium=copy_link
https://t.me/Shadow_Isles
http://https://zil.ink/bookscriber.padcast

یادداشت‌ها

نمایش همه
        قشنگ بود واقعا
یه کار تک جلدی فانتزی خوب.
داستان یه‌کم طول کشید تا روی دور بیفته و فکر می‌کنم قسمتی از دلیلش برای این بود که شخصیت‌ها اون‌قدری که من دوست داشتم بهشون پرداخته نشده بود اما درنهایت به شدت بهتر شد.

توی این دنیا جادو خطرناکه و افرادی که جادو در وجودشونه بدون کمک، می‌تونن آسیب‌های بزرگی بزنن؛ فقط یه مکان برای جادو امنه و اون هم «هتل مگنیفیکه». هتلی که هر شب، موقع نیمه‌شب به شهرهای مختلفی میاد. مهمانان هتل هزینه زیادی برای اقامت در اونجا می‌کنن ولی هنگام ورود می‌پذیرند که تمامی جزییات مربوط به هتل رو هنگام خروجشون از یاد ببرن و فقط با احساس لذت از هتل خارج بشن.

جنی و خواهر کوچیکش زورسا دارن توی شهر کوچیکشون به سختی زندگی می‌کنند که هتل به شهرشون میاد و اون‌ها شغلی رو می‌پذیرن که سرنوشت هردوشون رو تغییر می‌ده. تمام جادوی هتل اون چیزی که به‌نظر می‌رسه نیست و جنی می‌فهمه اون چیزی نیست که همیشه آرزوش رو داشته...
      

2

        بالاخره بعد از دوماه کتاب تموم شد
شروع کردنش فکر کنم از هفته قبل پنج‌‌شنبه بود ولی فقط همون شونزدهم خوندم با دیروز بیست‌وسوم شهریور و امروز جمعه بیست‌وچهارم هم کتاب تموم شد.
از کتاب‌هایی هست که می‌شه تو یکی یا دو نشست هم خوندش ولی من سعی کردم بخش بخش بخونم و فکر کنم و بینش کتاب‌های دیگه بخونم برای همین بیشتر طول کشید.

اول از ترجمه ویدا بگم بعد داستان، ترجمه خیلی تمیز و خوب درومده، کار امین بهره‌مند درسته. سانسور خوب دور زده شده و کار واقعا قوی شده.

دوم برم سراغ خود داستان، من دوست ندارم خیلی از خلاصه بگم از مواردی که برام خاص بود می‌گم.

یکی اینکه شخصیت اصلی یه نویسنده بود، داستان به ما نشون داد این نویسنده از ایناست که تجربه‌گراست و از تجربیاتش می‌نویسه، من اینو خیلی دوست دارم خودم.

دوم نوع دیالوگ‌ها بود، قشنگ بودن بنظرم و خوب تفاوت شخصیت‌هارو تو داستان متوجه می‌شدم، یعنی اگر گم هم می‌کردم گاهی می‌فهمیدم کی داره این دیالوگ رو می‌گه!

سوم داستان کلی توییست‌ داشت خیلی‌خیلی زیاد و هی ورق برمی‌گشت، انقدر این ورق رو نویسنده برگردوند اینطوری بودم که بسه دیگه، ورق پاره شد... برای همین برای پایانش هیجان نداشتم و می‌خواستم تمومش کنم.

چهارم مکان بود، شهر لندن و مکان‌های دیگه اونم قشنگ بود و توصیفات خوبی داشت.

درکل کار خوبی بود ولی سر همون پایانش نمی‌تونم بیشتر از چهار بهش نمره بدم و حدودی رو همون چهار هستم درباره‌ش.
ترجمه خیلی‌خوبی داره. کتاب رو حتما بخونید و مطمئن باشید از کتاب لذت می‌برید. حداقل کسی بدون لذت از همخوانی ما خارج نشد، حتی خودم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        کورالاین 
مقدمه:
وقتی خوشحالی، که کتاب جدیدی از نویسنده مورد علاقه‌ات در کتابفروشی می‌بینی و آرزو می‌کنی قیمتش مناسب باشد تا بتوانی آن را تهیه کنی.
متن:
الف) آشنایی با کتاب:
پادکست و ویدیوهای نویسنده از کلاس‌هایش و کتاب اقیانوس انتهای جاده، باعث شد که بی‌وقفه هرجا می‌روم از «نیل گیمن» صحبت کنم. پس در گروهی که فعالیت می‌کنم از گیمن و کتاب‌هایش می‌گویم و مگر می‌شود از گیمن نگویم؟ و مگر می‌شود در جمع کتابخوانی باشی و آن‌ها تورا تشویق نکنند که همخوانی بذاری.
پس در خرداد 1401، کورالاین را با دوستان گروه ادبیات ژانری همخوانی کردیم و عجب همخوانی شد...
ب) معرفی کتاب:
کورالاین یک دختر بچه است که با پدر و مادرش  به خانه‌ای جدید نقل مکان کرده‌اند که یک روز، کورالاین دری را پیدا میکند که رو به دیواری آجری باز می‌شود. وقتی موفق می‌شود در را باز کند، با فضای عجیبی روبه‌رو میشود. در آن دنیای عجیب، کورالاین، پدر و مادر دیگری دارد که تفاوت‌هایی با پدر و مادر اصلی‌اش دارند و هراسان از آن دنیا بیرون می‌آید و به خانه برمی‌گردد. اما متوجه می‌شود که پدر و مادرش ناپدید شدند و آن مادر و پدر جعلی آن‌ها را دزدیده است...
ج) طراحی جلد و صحافی کتاب:
صحافی و طرح جلد پریان واقعا زیباست و تصاویر واقعا زیبایی دارد. نشر پریان در کیفیت ترجمه و در نشر جزو بهترین انتشاراتی‌های ایران هستند. قیمت مناسبی هم دارند.



نتیجه‌گیری:
الف) پیام کتاب:
تخیل کنیم و تخیل کنیم.
همه چیز همیشه برای ما نیستند. 
ب) نقد کتاب:
این کتاب اولین کتابی‌ست که من زبان اصلی آن را مطالعه کردم. صدای گیمن روح انسان را جلا می‌دهد و فرد را تشویق می‌کند کتاب را ادامه دهد. لذتی که کتاب صوتی به من داد خود داستان به من نداد و بنظرم صدای گیمن از داستان کورالاین بهتر است.
اما ترجمه این کتاب را هم مطالعه کردم، هم ترجمه نشر افق هم ترجمه پریان و ترجمه پریان را بیشتر پسندیدم. ترجمه پریان از آقای فرزاد فربد هست و از این ببعد کافی‌ست اسم ایشان را بر کتابی ببینم تا آن را تهیه کنم. 
قلم گیمن به شدت زیباست و چیزی که ترجمه را سخت می‌کند قلم خاصش است، داستان زیباست، روایت زیباست، صدا زیباست(اگر صوتی گوش می‌کنید که بنظرم حتما صوتیش را گوش کنید) اما قلم است که اثر را متمایز می‌کند.
ایرادی نتوانستم به کار بگیرم و از داستان به شدت لذت بردم، ای کاش زمانی که 12 سالم بود این کتاب ترجمه می‌شد و من آن را می‌خواندم تا بیشترین لذت ممکن را ببرم.
ج) در آخر:
من هر وقت کتابی از گیمن می‌خوانم پیامی که از کتاب دریافت می‌کند بی‌شک این است "تخیل کنید"  نمی‌دانم چرا اما همیشه حس می‌کنم گیمن مخاطبش را به بزرگتر فکر کردن و تخیل تشویق می‌کند شاید لازمه تخیل امید باشد و با این‌کار مارا تشویق به امید می‌کند.
واشنگتن پست بهترین تعریف از این کتاب را داشته است «داستانی هیجان‌انگیز، بدیع، هولناک و در نهایت لطیف.»
نکته و فکتی که دوست دارم آن را در اینجا بیان کنم نام شخصیت اصلی یعنی «کورالاین،Coraline» است. گیمن هنگام نوشتن نامه‌ای به دوستش حرف انگلیسی o و a را برعکس نوشته بود و با خودش گفت «کورالاین، شبیه اسم واقعیه انسانه» و این اسم را برای شخصیت اصلی داستانش انتخاب کرد. 
زمانی که با دوستانم کتاب را می‌خواندم از این صحبت شد که بعضی شخصیت‌ها که در انیمیشن هستند در کتاب حضور ندارند و برایشان انیمیشن جذاب‌تر بود. من هنوز وقت نکردم انیمیشن را تماشا کنم اما حتما آن را تماشا می‌کنم.
این کتاب، مناسب کودک است اما برای من بسیار جذاب و دلنشین بود. نمره‌ام به کتاب 4 از 5 است.
      

0

        یه جایی صحبت از فارنهایت 451 شد.

من منبر رو گرفتم دستم. هم ژانری بود، هم دیستوپین و هم اینکه گیمن براش مقدمه نوشته بود و مقدمه گیمن رو خوندم براشون. 

من گفتم تاحدی هم موافقم با بردبری، هم مخالفم. هم موافقم که سرگرمی‌های جدید کمتر باعث اندیشیدن می‌شن هم معتقدم تمامی این رسانه‌ها توانایی انتقال پیام رو دارند.

من قبلا هم گفتم رسانه‌ها قدیم(صدسال پیش) خیلی کمتر بودن و شاید فقط کتاب بود و حالا اوایل روزنامه...

الان کلی رسانه داریم.

و بنظر من همه‌شون می‌تونن اون محتوا رو منتقل کنند...

اما من بخوام تفسیر کنم پیام فارنهایت 451 رو

می‌گم بردبری داره می‌گه کتاب‌ها و اندیشه‌های واقعی دارن سوزونده می‌شن.

با محتوای سخیف، با اطلاعات زرد با اخبارهایی که کنترلش دست ما نیست و خیلی چیزهای دیگه دارن کاری می‌کنن اون محتوای خوب نرسه.
اون پیام خوب نرسه.

قطعا هم پشتش یه سازمان قدرتمنده، قطعا دولت‌ها یا بهتر بگم حاکمان دارن روش سرمایه‌گذاری می‌کنن تا آدم‌ها کمتر بخونن، یا اگر می‌خونن کارهای ضعیف بخونن، کارهای سخیفی بخونن که هیچ فایده‌ای نداشته باشه براشون.

وقتشون رو پای برنامه‌هایی می‌ذارن که ذره‌ای که ارزشمند نیستند و حتی توی پیشرفت خود انسان هم کمک نمی‌کنن، سرگرم‌کننده‌ان اما بیشتر مخربن. سرگرم‌کننده‌ان اما کشنده‌‌ان.

این نظر من بود درباره فارنهایت 451
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.