یادداشت choobin
دیروز
مغزم قفل کرده بود و نمیتونستم هیچ کتابی دست بگیرم ...سراغ کتابای کتابخونه رفتم و هیچکدوم منو ترغیب به ادامه نمی کرد.کتابای نصفه نیمه بهم حس عذاب وجدان می دادند و بدتر اینکه یه سریشون رو فقط بخاطر هوا و هوس کتاب جدید گذاشته بودم کنار؛ نه الزاما به این دلیل که بد بوده باشند. پیکارگسل یکی از همین کتاب های نوع آخر بود...با خودم گفتم وقتی حتی دست و دلم به کتاب جدید نمیره پس بذار سراغ یکی از نصفه نیمه ها برم...صد و خرده ای از پیکارگسل رو خونده بودم و رها کرده بودم ...کتاب رو باز کردم کتاب منو کشید داخلش و غرق رنگ ها کرد و منی که از بچگی عاشق تنوع رنگ ها بودم سیراب شدم و غرق لذت...جوری که من مثلا ناتوان از کتاب خوندن ادامشو دو سه روزه خوندم و این تنها قسمت عجیبش نبود...مدتی هست که نوددرصد مواقع کتاب های غیر هیجانی جذبم نمی کنند.این کتاب تونست منو طوری دنبال خودش بکشونه که لحظه شماری کنم برای خوندن و ادامه دادنش و هرچیز قابل حذفی رو بخاطرش گذاشتم کنار...🥲🥲واقعا نویسنده نبوغ عجیبی داره به نظرم ...چجوری تونسته بود شخصیت هارو جوری خلق کنه که حتی شخصیت های بد هم دوست داشتنی باشند؟من خیلی سخت میتونم شخصیت های کتابارو دوست داشته باشم ولی این کتاب فرق داشت...این کتاب برای من دریافت داشت و قبل تموم شدنش هم میگفتم که دوباره باید بیام سراغش و بخونمش...توصیفات شهر ،منطق پشت هر اتفاق اینکه داخل هرقسمت و هراتفاق نویسنده دو وجه خوب و بد قرار داده بود بی نظیر بود و واقعا هنر میخواست خلق داستانی که نه تنها شبیه کلیشه ها نبود، بلکه یه سر و گردن ازونا بالاتر بود.حتی عشق این کتاب هم قشنگ بود بااینکه من علاقه ای به عاشقانه های کتاب ها ندارم ...خلاصه که بعد از کینگ سندرسون شد دومین نویسنده ای که خوشحالم به سرعت نور کتاب می نویسه و من غصه تموم کردن کتاباشو ندارم ...فقط میمونه مشکل مترجم ها که سرعت ترجمشون از سرعت نوشتن سندرسون پایین تره که دیگه باید تحمل کرد.😅😅
(0/1000)
نظرات
2 ساعت پیش
میفهمم من خودم یک آدم به شدت هوا و هوسی هستم تو این زمینه 🫠😄 ولی هی دارم تلاش میکنم این نفس اماره رو کنترل کنم 😩😄 @choobinbook
1
choobin
دیروز
2