Warbreaker

Warbreaker

Warbreaker

4.7
13 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

50

ناشر
شابک
9788466658874
تعداد صفحات
720
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        From #1 New York Times bestselling author Brandon Sanderson, Warbreaker is the story of two sisters, who happen to be princesses, the God King one of them has to marry, the lesser god who doesn't like his job, and the immortal who's still trying to undo the mistakes he made hundreds of years ago.

Their world is one in which those who die in glory return as gods to live confined to a pantheon in Hallandren's capital city and where a power known as BioChromatic magic is based on an essence known as breath that can only be collected one unit at a time from individual people.

By using breath and drawing upon the color in everyday objects, all manner of miracles and mischief can be accomplished. It will take considerable quantities of each to resolve all the challenges facing Vivenna and Siri, princesses of Idris; Susebron the God King; Lightsong, reluctant god of bravery, and mysterious Vasher, the Warbreaker.
      

پست‌های مرتبط به Warbreaker

یادداشت‌ها

این کتاب ر
          این کتاب رو بعد از مدت‌ها به خاطر همراهی با دوستم بازخوانی کردم و درگیر شدن دوباره با داستان و شخصیت‌های این کتاب برام جالب و لذت‌بخش بود :)

🔅🔅🔅🔅🔅

داستان از این قراره که دو کشور همسایه سال‌هاست که با هم در آستانهٔ جنگ به سر می‌برن و شاید ازدواج شاه‌دخت یکی با ایزدشاه اون یکی بتونه مانع این جنگ بشه! ولی انگار قضیه به این سادگی‌ها نیست و هیچ‌چیز اونطوری نیست که اول به نظر می‌رسید...

🔅🔅🔅🔅🔅

من کشش و ضرب‌آهنگ کتاب رو کلا پسندیدم، منتها طبق معمول کتاب‌های سندرسون سرعت اتفاقات یهو آخرای کتاب چند برابر میشه! 

نکات طنزآمیز هم توی کتاب زیاده و خیلی جاها باعث می‌شه با صدای بلند بخندی! (یکی از چیزایی که خیلی در مورد کتاب‌های سندرسون دوست دارم!).

سیستم جادویی این داستان هم، باز طبق معمول کتاب‌های سندرسون، خیلی جالب و خلاقانه‌ست. البته با اینکه از نتایج این مدل جادو و کارهایی که میشه باهاش کرد خوشم میاد، مدل به دست آوردن قدرتش رو دوست ندارم 😒
از اون‌جایی که این کتاب هم در دنیای بزرگ‌تر کازمر نوشته شده، این سیستم جادویی در واقع تو همون دنیای بزرگ‌تر تعریف می‌شه و به بقیهٔ بخش‌های این دنیا مرتبطه.

🔅🔅🔅🔅🔅

شخصیت‌های این کتاب هم مهمن و بعدها سر و کلهٔ بعضی‌هاشون تو کتاب‌های دیگه هم پیدا میشه (نخوندن این کتاب احتمالا ضربهٔ خاصی به فهم اون داستان‌ها نمی‌زنه ولی وقتی خونده باشیش و به این شخصیت‌ها برسی یهو این‌طوری میشی که عه! این که فلانیه! و بعد مخت تاب برمی‌داره که آخه این اینجا چی کار می‌کنه؟! خودم آخر جلد دوم استورم‌لایت وقتی یکی از این شخصیت‌ها رو دیدم رسما اینطوری شدم: 😱😱)

شخصیت‌‌پردازی‌ها رو هم در مجموع دوست داشتم و سیری که شخصیت‌های مختلف طی می‌کنن به نظرم جالب بود، مثلا سیر شخصیتی ویوِنا که از یه دختر باوقار مذهبی شروع شد تا...
من درگیری‌هایی درونی ویونا رو دوست داشتم چون به نظرم چنین سوالاتی رو‌ هر آدمی با هر مذهبی می‌تونه از خودش بپرسه!
نورنغمه (معادل مترجم برای Lightsong) و لاریمار هم عالی بودن.
داستان عاشقانهٔ کتاب هم لطیف و قشنگ بود.
(دو تا شخصیت دیگه رو هم خیلی دوست داشتم که چون لودهنده‌ست اسمی ازشون نمی‌برم!).

🔅🔅🔅🔅🔅

تو این دنیا هم دین نقش خیلی پررنگی تو زندگی مردم و شخصیت‌های اصلی داره و دوباره اینجا هم با نسخه‌های مختلفی از ادیان طرفیم که با وجود تشنه بودن به خون همدیگه شباهت‌های زیادی با هم دارن و به نظر می‌رسه سرچشمهٔ واحدی داشته باشن!

این یکی از خصوصیات اصلی کتاب‌های دنیای کازمره، درهم‌تنیدگی دین با زندگی روزمرهٔ مردم و ابعاد مختلف داستان. 
با وجود من‌درآوردی بودن این ادیان میشه شباهت‌های زیادی بینشون و ادیان واقعی تو دنیای خودمون پیدا کرد که همیشه برای من تأمل‌برانگیز بوده. البته درک می‌کنم که این موضوع ممکنه اصلا به مذاق بعضی از دوستان مذهبی خوش نیاد! چون به نظر این دوستان همون بهتر که فانتزی‌ها کلا کاری به خدا و مذهب نداشته باشن :) بماند که ‌حتی همین اصل «خلق» یه دنیای جدید با قوانین متفاوت با دنیای ما به خاطر بحث‌های توحیدی برای بعضی‌ها اذیت‌کننده‌ست 🤷🏻‍♀️

🔅🔅🔅🔅🔅

با توجه به پایان داستان میشه هنوز انتظار یه جلد دیگه رو داشت و گویا سندرسون هم گفته قصد نوشتنش رو داره، ولی خب فعلا که خبری ازش نیست و با توجه به n تا پروژهٔ دیگه‌ای که این مرد واسه خودش تعریف کرده معلوم نیست کی نوبت به این کتاب می‌رسه، اگه برسه 🙄
خودم یه چند تایی سوال در مورد گذشتهٔ شخصیت‌ها داشتم و بدم نمی‌اومد بیشتر در موردشون بخونم....

🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب در عین بی‌صحنه بودن صحنه‌دارترین کتاب سندرسونه 😅 (با توجه به ترجمه می‌گم).
بنابراین، به نظرم حداقل برای نوجوون کم‌سن و سال مناسب نیست...

ترجمه هم به نظرم خوب بود. در حین خوندن از دوستم خواستم چند تا از تیکه‌های کتاب رو برام بفرسته و تو این تیکه‌ها اشکالی ندیدم و به نظرم مترجم طنز کار رو هم تونسته بود به خوبی منتقل کنه.

البته که کتابش خیلی گرونه و نسخهٔ الکترونیکی هم که نداره 🚶🏻‍♀️
واسه همین فکر نکنم هیچ‌کدوم از دوستای دیگه‌م بتونن برن سراغش 🚶🏻‍♀️
        

11

فاطیما

1403/7/28

          ابتدا با اینها شروع شد : 
یک یاغی سرکش و یک شاهدخت مقرراتی
جلو رفتم ، شدند :
یک عاشق شجاع و یک جنگجو
در آخر اینها رو دیدم :
یک ملکه ، و یک ساهر.....
برندون سندرسون عزیز ، شما هم رفتی تو لیست نویسنده هایی که دوست دارم بپرم بغلشون و به خاطر خلق کتابی به این دلربایی ازشون تشکر کنم :))
از ویژگی هایی که در خودم می‌پسندم اینه که جزئیات زیاد ابدا برام خسته کننده نیست ، و شاید همین خصوصیت عامل اصلی من برای ادامه و اتمام پیکارگسل بود... جزئیاتی مثل توصیف شهر ها ، ادیانی که سندرسون خلق کرده ، مکانیزم جادویی کازمر. همه و همه به قدری مجذوب کننده بودن که حتی نتونستم بعد زمین گذاشتن کتاب ازشون دل بکنم...
اینکه اسم کتاب یک جورایی گمراه کننده است هم دوست داشتم ، و در کل این ترجمه ی فوق العاده و یکتا رو مدیون اقای امیر کسرا آرمانم که اینقدر جذاب تونستن وقایع رو به دل ما بنشونن ، بدون اینکه حوصلمون رو با متون ادبی سر ببرن ♡
از سری مترجم های موردعلاقم...
مثل وقت هایی که سه گانه ی سنگ های قیمتی یا دراکولا رو معرفی کردم ، بازم میگم ، که اگر جزئیات زیاد براتون جذابه یا حداقل خسته کننده  نیست ، دنیای پیکارگسل رو از دست ندین !

        

2

joiboy

1403/3/13

واقعا نمید
          واقعا نمیدونم چی بگم و از کجا شروع کنم....
یه تک جلدی زیبا از سندرسون... چه از لحاظ داستانی چه بصری...
دستانی پر از رنگ ولعاب🌈... پر از هیجان ، پر از معما، پر از شادی و غم......
با هزاران درس نهفته داخلش.....
شاید کار خیلی قوی سندرسون نباشه ولی واقعا لذت بردم از خوندنش ، باهاش زندگی کردن، باهاش خندیدم ، با شخصیت ها همزاد پنداری کردم ، خودمو داخل کتاب میدیدم .
کتابو نخوندم کتابو حس کردم و داخلش رفتم.....🥹
فضای دارکی نداشت و بر عکس فضایی گرم پر از رنگ و امید برخلاف مه زاد....
شخصیت پردازی های عالی که واقعا هرکدومو از دیگری متفاوت میکرد و میشد همشونو درک کرد....
اتفاقاتی که برای شخصیت ها میوفتاد به بهترین شکل ممکن حس هاش منتقل میشد...
چندین پلات تویست داشت که فقط با نیم ساعت داد حضم میشد....
روند خوبی داشت و مثل کتاب های دیگه سندرسون یک سوم اخر همه چی جمع میشد و به همه سوالا جواب میداد....
پایان بازشو دوست داشتم و باعث شد بعد تموم شدن کتاب، کتابو بزارم زمین و به  سقف به مدت نیم ساعت خیره شم.....
رمنس عالی داشت.... عاااالیییییی خیلی خوب بود و واقعا لذت بردم و شاید یکسری جاها یکم یه کوچولو دلچسب تر از مه زاد....
دنیا عالی و تاریخچه خفنی داشت برای یک تک‌جلدی......
مثل همیشه ادیان و دید نویسنده به مذهب هارو دوست داشتم....
و خلاصه که ممنونم از کسی که باعث شد من زود این کتابو زود شروع کنم .... واقعا ممنونم ازت....💪🔥
و یه معذرتم بخوام که خیلی زود تمومش کردم (میدونم ادم تو مخیم)....🙏🥲❤️
عاشق سندرسونم و با هر کتابی که ازش میخونم برام جایگاهش بالاتر میره.....
❤️❤️🔥🔥
        

43

روشا

1403/3/14

        خوشم اومد! واقعا خوشم اومد!
داستان مثل بقیه کتابای سندرسون حول محور جنگ میگرده اما با موضوعی کاملا متفاوت! در مه زاد کلیسر و گروهش سعی میکنن جنگ رو بوجود بیارن در اسکای وارد اسپنسا و دوستاش کلی زندگیشون توی جنگ بوده اما اینجا دو تا خواهر، دوتا شاهدخت که تلخی روزگارو نچشیدن تلاش میکنن جلوی جنگ رو بگیرن یکی از دربار دشمن و ایزدان و یکی از میون مزدوران و افراد عادی! پلات تویست های داستان عموما مربوط به اعتمادن، اعتماد و قضاوت! توی داستان میبینیم. صیری  اون روی ایزدشاه رو میبینه  و عاشق دشمنش میشه.ویوانا از سمت دنث و تانک فاح و زیور از پشت خنجر میخوره و به کسی که فکر میکرد دشمنشه پناه میبره.سیرو تکامل شخصیت ها جالبه برام توی کتاب وشر رو میبینیم که در نظرمون از یه فرد بد و خلافکار تبدیل میشه به ایزد فنا ناپذیر و شجاع درونگرا. ویوانا رو میبینیم که از اعتماد به نفس و عزتی که شایسته ی شاهدخته تبدیل میشه به شاهدختی بی پروا و شجاع و صیری بی پروا و شرو شیطون رو میبینیم که تبدیل میشه به ملکه ای باوقار و شکوهمند.
پلات تویست های فوق‌العاده فضا پردازی جذاب و سیستم جادویی جدید و وجود رنگ که اتفاقی نادر تو داستان های سندرسونه از زیبایی های این کتابه!
بخونیدش....
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6