معرفی کتاب مرغ دریایی اثر آنتون چخوف مترجم کامران فانی

مرغ دریایی

مرغ دریایی

آنتون چخوف و 1 نفر دیگر
4.0
59 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

122

خواهم خواند

42

ناشر
قطره
شابک
9789643412715
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1398/10/29

توضیحات

        
مرغ دریایی را می توان شخصی ترین اثر چخوف دانست. این نمایش نامه تنها اثر بلند چخوف است که صراحتاً به موضوع هنر اختصاص داده شده است و در آن نویسنده ارجمندترین افکارش را درباره ی راه دشوار هنر و ماهیت اصلی قریحه ی هنری و هم چنین درباره ی این که سعادت بشری در چیست، بیان می دارد. 

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به مرغ دریایی

نمایش همه
عروسک خانهپدر عروسی خون

فصل اول باشگاه هامارتیا ( آشنایی با زبان درام )

40 کتاب

💫 بارها و بارها با این سوال رو به رو می شدم که نمایشنامه خوانی رو از کجا باید شروع کرد یا این که چطوری نمایشنامه بخونیم؟ یا حتی سوالی اساسی تر : ❓ چرا باید نمایشنامه خوند؟ 💥هر بار به دنبال این بودم که برای کسانی که خیلی با این سبک ادبی آشنا نیستند یک لیست درست کنم که وقتی کسی گفت میخوام نمایشنامه بخونم ، این لیست رو بهش بدم و بگم اینا رو بخون. اما این لیست باید یک سری ویژگی ها هم میداشت. ⚠️ اول اینکه لیست سختی نباید می بود . مثلا نباید ادیپ یا هملت رو بهش معرفی می کردم. چون وقتی کسی هنوز با نمایشنامه آشنا نیست ، ممکنه خوندن این آثار علیرغم شاهکار بودنشون باعث بشه که شخص درک درستی از این اثار نداشته باشه در نتیجه عطای نمایشنامه خوانی رو به لقاش ببخشه. 📍 دوم اینکه این لیست باید علیرغم ساده بودن یک نمای کلی از ژانرهای مختلف نمایشی رو هم در بر میگرفت که شخص علاوه بر خوندن نمایشنامه و علاقه مند شدن بهش ، بتونه یک دید کلی به ژانرهای نمایشی داشته باشه. 🙄 اما درست کردن این لیست هی عقب میفتاد و هربار که شخصی ازم میخواست که بهش نمایشنامه برای شروع معرفی کنم ، دوباره با خودم میگفتم که ای کاش درست کردن لیست رو پشت گوش نمینداختم. 🌸 پارسال بود که با افتتاح باشگاه 🎭 هامارتیا 🎭 ، این لیست هدفمند ساخته شد. در باشگاه نمایشنامه خوانی هامارتیا قرار بر این شد که کنار هم نمایشنامه بخونیم و درباره این آثار به گپ و گفت بشینیم. 🤔 اما همخوانی تنها کافی نبود و نیست. در هامارتیا ابتدا به این پرداختیم که چرا باید نمایشنامه خوند؟ فرق نمایشنامه با رمان و داستان کوتاه چیه. 💡 به این پاسخ رسیدیم که نمایشنامه یک گونه ادبی کاملا مستقله که سوای تئاتری که بعدا میشه از روش ساخت ، درباره ش قضاوت میشه. خیلی ها فکر می کنند که نمایشنامه رو باید فقط در اجرا دید و نباید خوند که این یک دیدگاه کاملا اشتباهه. نمایشنامه رو میشه مثل یک داستان خوند . تئاتری که از روی این نمایشنامه ساخته میشه یک اثر مستقل و جداست و سوای نمایشنامه باید درباره ش قضاوت کرد. 🎭 نمایشنامه یک اثر دراماتیک و عمل محوره. در نمایشنامه شما با گزارش اعمال کاراکترها طرفید. نمایشنامه نویس برعکس رمان و داستان نویس از توصیف بی بهره ست. در رمان شما به راحتی به افکار کاراکترها پی میبرید چون نویسنده میتونه راحت تمام درونیات و ذهنیات کاراکترها رو برای شما تشریح کنه اما در نمایشنامه این درونیات و ذهنیات باید از طریق گزارش اعمال کاراکترها به مخاطب رسونده بشه. در نتیجه نمایشنامه خواننده فعال تری نیاز داره. 🎧 ما در هامارتیا ابتدا در یک جلسه آنلاین به بررسی فرم و محتوا پرداختیم و نمای کلی ای درباره فرم در آثار هنری ارائه دادیم. سپس با خوندن هر نمایشنامه به گپ و گفت نشستیم. درباره درام و آنتاگونیست و پروتاگونیست و نقاط عطف و اوج و... صحبت کردیم. در باشگاه در کنار آثاری که خوندیم سعی کردیم با فیلم ها و نقاشی هایی که در تاریخ هنر ماندگار بودن به پرورش حس اعضای باشگاه بپردازیم. کسانی که در باشگاه هامارتیا عضو شدند امروز قطعا آشنایی ای حتی کوتاه درباره فرم ، اثر هنری ، حس ، ناخوداگاه هنری و... رو پیدا کردند و امروز در مواجهه با یک اثر هنری منفعل نخواهند بود. 💫 هدف ما در فصل اول این بود که اعضا نمایشنامه خوانی رو شروع کنند و با زبان درام و نمایشنامه آشنا بشند و از فصل دوم بریم سراغ تراژدی های یونان و مرحله به مرحله با تاریخ نمایش جلو بیایم و در کنار خوندن نمایشنامه ها و تحلیل سیر درام در تاریخ از فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ تئاتر هم حرف بزنیم. 💠💠 در باشگاه هامارتیا قراره بیش از 1500 اثر نمایشی در قالب 20 فصل همخوانی بشه. نمیدونم چقدر طول بکشه اما تا جایی که بتونیم پیش خواهیم رفت. تمام اثار نمایشی ایرانی و خارجی در باشگاه هامارتیا برنامه ریزی شده. 🧑‍🏫 در فصل اول برای آشنایی با زبان درام 40 اثر نمایشی رو خوندیم ( در هنگام نوشتن این لیست اثر 38 رو در حال همخوانی هستیم ) و یک دید کلی درباره نمایشنامه ها به دست آوردیم ، در این همخوانی آثار ۲ درام نویس رو به صورت کامل همخوانی کردیم . 🤩 مارتین مک دونا و آنتون چخوف ( سیر هامارتیا باعث شد که نظرها درباره چخوف عوض بشه ، کسانی که ابتدا با چخوف ارتباط نمی گرفتند ، وقتی با هامارتیا همراه شدند، چخوف تبدیل به یکی از نویسندگان مورد علاقه شون شد ) بلاخره ابتدا باید بدونیم نمایشنامه چیه و زبان درام چه زبانیه و بعد که شناختیمش بریم به دنبال این که چطوری به وجود اومد و چه سیری رو طی کرد. این لیست برای شروع نمایشنامه خوانی در باشگاه هامارتیا خونده شده. در انتهای هر فصل لیست همخوانی اون فصل منتشر خواهد شد. اگر شما هم به ادبیات دراماتیک علاقه دارید ، خانواده بزرگ 305 نفره 🎭 هامارتیا 🎭 ( در روز ایجاد لیست ) با آغوش باز پذیرای شماست تا با ما در این مسیر جذاب همراه باشید :

22

یادداشت‌ها

          شاید این اثر پخته‌تری از «ایوانف» باشد اما «ایوانف» بیشتر به دلم نشست و دقیقاً خودم هم دلیلش را نمی‌دانم. اما انگار این نمایشنامه ادامه‌ی همان بود یا شاید بهتر باشد بگویم انگار ترپلف همان کاراکتر ایوانف در یک جهان موازی و در شرایطی متفاوت و در کنار انسان‌های دیگری به‌تصویر کشیده شده بود. اما همان خوی ملول ایوانف در ترپلف هم دیده می‌شد. خوشم می‌آمد که کاراکتر مقابل ترپلف نینا بود؛ نینایی که اوج و فرودی را تجربه کرد و با خودش و با تکیه بر خودش به صلح رسید. رابطه‌ی ترپلف و مادرش هم که نمونه‌ی معمولی از روابط عجیب و غریب والد - به‌ویژه مادر - فرزندی بود. اما جدای اینها بحث‌هایی که در خلال دیالوگ‌های کاراکترها درباره‌ی هنر، اهمیت فرم و سبک مطرح می‌شدند هم بسیار جالب بودند. انگار در نهایت اینها همه بهانه است و مسئله - دست‌کم از نظر چخوف - این است که در نهایت هنرمند به خلق اثرش متعهد باشد و با بردباری و بدون درگیر کردن خودش در این مسائل جانبی به خلق کردن بپردازد. نماد مرغ دریایی هم جالب بود؛ هم نماد آزادی است، هم نماد ویران شدن در راه عشق که نینا و حتی شاید ترپلف و ماشا به‌خوبی تجسم هر دو بُعد معنایی‌اش بودند. ترپلف و ماشا البته ویران شدند، نینا پس از ویرانی اما به آزادی رسید.
        

4

آقای چخوف
          آقای چخوف ! کت تن شماست...!

مرغ دریایی ، یکی از برترین آثار ماندگار در تاریخ ادبیات نمایشی جهانه . اثری که پر از ناگفته هاست... شاید بشه گفت تنها اثر درام جهانه که کاراکتر ها بیشتر در سکوت حرف می‌زنند تا اینکه خواسته هاشون رو بیان کنند.

مرغ دریایی و ترپلف و اون پایان عجیب و دردناکش،  تا مدت ها ذهن ها رو مشغول خودش نگه میداره . تا مدت ها فکر می‌کنید به این که ، چرا اینطوری شد؟ چرا آدم ها نمی تونند مستقیم حرف دلشون رو به هم بزنند... چرا نمی تونند اون چیزی رو که میخوان بیان کنن؟ چرا سرنوشت عشق های این داستان اینطوری میشه؟ 
صحبت درباره این اثر خیلی زیاده . اینقد که باید سکوت کرد فقط... چون هرچیزی بگیم ، ابعاد جدیدی برامون رو میشه ...
پس درباره مرغ دریایی باید سکوت کرد ... باید به افق خیره شد و سکوت کرد ... باید بذاریم احساس مون حرف بزنه...

چخوف ، به زیر متن در نمایشنامه هاش و لایه های عمیق متن هاش معروفه. در این نمایشنامه ما به خوبی با این موضوع برخورد می‌کنیم. اکثر کاراکترها اون چیزی که منظورشون هست رو نمیگن یا کاملا منظوری برعکس چیزی که در حال بیانش هستند ، دارند...
کاراکترهای منفعلی که حتی از بیان ساده ترین خواسته ها و امیال و آرزوهاشون ناتوانند...
و چخوفی که این ناتوانی رو چقد خوب به ما منتقل میکنه. کاراکترها زنده هستند ، در اطراف ما زندگی می‌کنند،  شاید خود ما باشیم حتی...

شخصیت پردازی و درام در بالاترین سطح خودش قرار داره. قصه از همون لحظات اول میخ خودش رو محکم میکوبه و شما رو تا انتها به دنبال خودش میکشه ...

من نمیخوام یادداشت طولانی بنویسم... نمیخوام بیش از این درباره این شاهکار صحبت کنم. فقط توصیه میکنم نمایشنامه " دفترچه یادداشت تریگورین " از تنسی ویلیامز رو هم مطالعه کنید...

🔥 در نهایت ، جناب چخوف... به احترام شما کلاه از سر برمیداریم و اعتراف میکنیم که این کت  برازنده تن و به قامت شما زیباست...
        

36

          🟢مرغ دریایی نمایشنامه ای 4پرده ای دلکش وجذاب با پایانی تراژیک وغافل گیرکننده است که روایتی است از انسان هایی که خوشبختی را لمس نخواهند کرد و  کلیّت آن قصهٔ عشقهای نافرجام ویک طرفه است.نمایشنامه ای که چخوف درآن از هنر وچیستی هنر سخن می گوید.قهرمانان این تراژدی به مرور سقوط نمی کنند قبل از شروع پرده اول گویی سقوط آنها شروع شده است،درنظرات دوستانی که کتاب را مطالعه کرده اند  اشاره به مطالعه‌ی پیاپی کرده بودند و درک لایه های عمیق تر کتاب بعداز چندبار خواندنش.داستان نمایش نیز در واقع در قالب چندین ماجرای عاشقانه‌ روایت می‌شود؛ ماجراهایی که همگی یک طرفه و سوزناک و بدفرجام هستند ازجمله عشق ترپلف به نینا، عشق نینا به تریگورین، عشق آرکادینا به تریگورین، عشق ماشا به ترپلف، عشق مدودکو به ماشا و عشق پولینا به دکتر دورن..،همه وهمه یا نافرجام یا بدفرجام
هیچ کدام از شخصیت ها خیر یا شر مطلق نیستند. چخوف طوری این شخصیت ها را خلق می کند که ما با آن ها همذات پنداری می کنیم و اعمال و صحبت هایشان را مورد بررسی قرار می دهیم. دیدگاه و برداشت های مختلفی از عشق های یک طرفه و هنرمند ارائه می دهد.
♦️مرغ دریایی نام گذاری‌اش به علت وجود شخصیت نینا بوده در آنجا که تریگورین می‌گوید ایده‌ی یک داستان کوتاه را می‌نویسم. دختری مثل تو(نینا)که مانند مرغ دریایی آزاد و بلند پرواز است توسط یک مردی شکار می‌شود و زندگی‌اش نابود می‌شود.
♦️نمایشنامه‌های چخوف، درام را در نوعی متفاوت و با الهام از عشق‌ها و تمایلات روزمره وزندگی عادی پیش می‌برند. او به افشای مشکلات و سختی‌های مثلث‌های عشقی می‌پردازد. مرغ دریایی اثری سرشار از عشق‌های یک‌طرفه است. چرا که اکثر شخصیت‌های این نمایشنامه به کسی عشق می ورزند که علاقه‌ای به آن‌ها نشان نمی‌هد. کنستانتین به نینا عشق می‌ورزد و ماشا دختر مباشر عمارت عاشق کنستانتین است. ماشا خود دلداده‌ای دیگر دارد که یک معلم مدرسه است. اما ماشا چنین حسی نسبت به او ندارد. در قسمتی از نمایشنامه ماشا به مدودنکو (معلم مدرسه) می گوید: “من مهربانی شما نسبت به خود را احساس می‌کنم ولی نمی توانم همان‌گونه نسبت به شما مهربان باشم.”
♦️ترپلف شخصیت عاشق پیشه قصه که مادرش نمایشنامه های اورا هذیانهای منحط میخواند عاشق حقیقی نینا است و هدف اصلی‌اش اثبات خود به نینا است و اصلاً نوشتن را برای او انجام می‌دهد اما نینا به او توجه نمی‌کند و او را نادیده می‌گیرد. به عقیده‌ی منِ مخاطب کاراکتر  ترپلف شخصیتی افسرده ومظلوم است که عاشقترین شخصیت نمایشنامه است، عاشقی که جانش را برای عشقش می‌دهد اما عشقش او را نادیده می‌گیرد و در راه رسیدن به عشق نابود می‌شود.واما مادر ترپلف، آرکادینا که هنرپیشه‌ای مستبد و خودخواه است و شهرت هنرپیشگی‌اش او را تباه کرده، آشکارا نمایشنامه پسرش را به تمسخر می‌گیرد.  آرکادینا، مادر ترپلف، که برای دیداری به ویلای برادرش آمده همسفر همیشگی اش تریگورین را نیز که نویسنده مشهوری است، با خود به همراه آورده است. نینا با شور و گرمی نخستین عشق دل به تریگورین می بازد. علاقه اش به ترپلف جز یک رویای جوانی نبود. عشق او به تریگورین نخستین و شاید آخرین عشق حقیقی او باشد در پرده اول زمان اجرای نمایش ترپلف با تمسخر مادر روبه رو میشود واوبا روحیه‌ی حساس نمایش را در نیمه قطع می‌کند و پرده را پایین می‌کشد و نمایش با شکست مواجه می‌شود. این شکست آغاز شکستهای بعدی زندگی ترپلف است.
. 
♦️کتاب مرغ دریایی تاکنون توسط سه مترجم به نام‌های ناهید کاشی‌چی، کامران فانی و پرویز شهدی ترجمه شده‌است.کتاب انتخابی باشگاه از نسخه نشرقطره با ترجمه کامران فانی که ترجمه خوبی بود

🔥زبان حال ترپلف:
دل دادم و دل بستـم و دلـدار نفهمید
رسواۍ‌ جهان گشتـم و آن یـار نفهمید
        

66

        یک نمایش‌نامه از چخوف بزرگ در چهار پرده که خواندنی است و لذت‌بخش!
ترِپلِف جوان عاشق، از نظر هنری با مادر و ناپدریش اختلاف نظر آشکار دارد و همین نکته و نیز تعریف و تمجید بیش از حد مادرش از ناپدری نویسنده‌اش، در ترپلف کینه‌ای را نسبت به ناپدری ایجاد می‌کند و عامل بسیاری از مسائل و مشکلات بعدی می‌شود.

تمام شخصیت‌های داستان به نوعی گرفتار و سردرگم اند و جایگاه خویش را در زندگی نمی‌یابند.
مادرِ ترپلف، ناپدری‌اش را نگاه داشته تا در کنار او بهتر و بیشتر دیده شود. ناپدری به مادر نیاز دارد تا تکیه‌گاهی داشته باشد که ضمن همراهی، دائم از او تعریف و تمجید کند.

ماشا گمگشته است و از ناچاری و فقط برای تغییر وضعیت، با آموزگار ازدواج می‌کند و هنوز در پی ترپلف است تا دلش را به دست بیاورد.

مادر ماشا به دکتر علاقه‌مند است و از او عشق را گدایی می‌کند و هر چه دکتر امتناع می‌کند، او مشتاق‌تر می‌شود. معمولا عشق پاک را ـ حتی با زمینۀ فرهنگی خودشان ـ در بین این مردم کمتر می‌بینیم.

در این جمع؛ تنها دایی ترپلف و دکتر قدری منطقی‌ترند و گرنه هیچ کدام از افراد حاضر رفتار و برخوردی درست و منطقی با هم ندارند و همه زندگی بهتر را در جایی دیگر جستجو می‌کنند و تصور می‌کنند که در کنار فردی دیگر، احساس بهتری خواهند داشت و به آرامش خواهند رسید.

در واقع همه درونِ زندگیِ خویش را با بیرونِ زندگیِ دیگران مقایسه می‌کنند و تصور می‌کنند که همگان خوشبخت و راضی‌اند و تنها اینان‌اند که گرفتارند و زندگی خوب و خوشی ندارند و دائم در جستجوی خوشی و خوشبختی‌اند.

یعنی به جای جستجوی خوشبختی در درون خود و ارتقای بینش و دیدگاه خویش و شکر برای داشته‌های‌شان، به نداشته‌ها می‌اندیشند و همواره ناراضی و سرخورده‌اند.

این بیماری هنوز هم از سر بسیاری از ما دست برنداشته و افراد زیادی امروز هم گرفتار این مصیبت و دیدگاه نادرست هستند و با رفتارهای نادرست؛ برای خود، اطرافیان و دیگران دردسر می‌سازند.

چخوف شخصیت آدم‌ها و ذهنیات آنان را به خوبی در قالب نمایشنامه به تصویر کشیده و این توصیف‌های زیبا تا مدت‌ها در یاد خواننده خواهد ماند و چه بسا اگر رفتار مشابه را در فردی مشاهده کرد، او را با شخصیت متناظر در این نمایش مقایسه کرده و با دیدن او به یاد این شخصیت بیفتد.

من وقتی مقدمه را خواندم، چیز یادی دستگیرم نشد؛ اما پس از پایان مطالعۀ نمایش، کم‌کم متوجه موضوع شدم. آنگونه که در مقدمه آمده، گویا خودِ چخوف هم در چنین گردابی گیر افتاده و برخی مسائل و مشکلات و احساسات این شخصیت‌های نمایشنامه را تجربه کرده است.

البته بسیاری از ما شبیه این تجربه‌ها را داریم، اما حتی یک مورد از تجربیات‌مان را که منحصر به فرد هم بوده، به شکل داستان و نمایش در نیاورده‌ایم و این تفاوت یک نویسندۀ توانمند با دیگران است. سپاس آنتوان چخوف بزرگ!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

30