معرفی کتاب مرغ دریایی اثر آنتون چخوف مترجم پرویز شهدی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
5
خواندهام
109
خواهم خواند
38
نسخههای دیگر
توضیحات
همه چیز از آن شبی شروع شد که نمایشنامه ام به طرز احمقانه ای با شکست روبه رو شد. تا آخرین برگ دست نویسش را سوزاندم. زن ها عدم موفقیت کسی را نمی بخشند…آنتون چخوف (1904 – 1860) یکی از بزرگ ترین داستان کوتاه نویسان دنیاست که عمده آثارش در ایران منتشر شده است. او نمایشنامه هایی هم دارد که آمیزه ای از تراژدی و کمدی است و در ایران چندبار ترجمه شده و بارها به روی صحنه رفته اند.این نویسنده روس حدود چهارصد داستان کوتاه و شش نمایشنامه بلند نوشت. شهرت چخوف به عنوان نمایشنامه نویس به خاطر نمایشنامه هاى مرغ دریایی، دایی وانیا، سه خواهر و باغ آلبالوست. بیش از هفتاد فیلم براساس نمایشنامه ها و داستان هاى وى ساخته شده است. شخصیت های اصلى نمایشنامه هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته فکر و آریستوکرات هاى کوچک تشکیل می دهند. آنها نمایانگر امیدهاى بربادرفته، فرصت هاى سوخته، تعلل و دل سپردن به قضا و قدر هستند. طنز تلخ مستتر در نمایشنامه های او از چنین مضامینی تشکیل شده و طی دهه های متمادی که از نگارش و اولین اجرای این نمایشنامه ها می گذرد، همچنان روزآمد و قابل تعمیم به موقعیت انسان امروز می نمایند.پرویز شهدی که پیشتر نیز آثاری را از نویسندگان روس – به ویژه رمان هایی از داستایفسکی – به فارسی برگردانده، ترجمه ای تازه از نمایشنامه های آنتون چخوف به دست داده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مرغ دریایی
یادداشتها
1401/3/18
12
1403/10/27
19
1402/12/26
5
1403/10/26
یک نمایشنامه از چخوف بزرگ در چهار پرده که خواندنی است و لذتبخش! ترِپلِف جوان عاشق، از نظر هنری با مادر و ناپدریش اختلاف نظر آشکار دارد و همین نکته و نیز تعریف و تمجید بیش از حد مادرش از ناپدری نویسندهاش، در ترپلف کینهای را نسبت به ناپدری ایجاد میکند و عامل بسیاری از مسائل و مشکلات بعدی میشود. تمام شخصیتهای داستان به نوعی گرفتار و سردرگم اند و جایگاه خویش را در زندگی نمییابند. مادرِ ترپلف، ناپدریاش را نگاه داشته تا در کنار او بهتر و بیشتر دیده شود. ناپدری به مادر نیاز دارد تا تکیهگاهی داشته باشد که ضمن همراهی، دائم از او تعریف و تمجید کند. ماشا گمگشته است و از ناچاری و فقط برای تغییر وضعیت، با آموزگار ازدواج میکند و هنوز در پی ترپلف است تا دلش را به دست بیاورد. مادر ماشا به دکتر علاقهمند است و از او عشق را گدایی میکند و هر چه دکتر امتناع میکند، او مشتاقتر میشود. معمولا عشق پاک را ـ حتی با زمینۀ فرهنگی خودشان ـ در بین این مردم کمتر میبینیم. در این جمع؛ تنها دایی ترپلف و دکتر قدری منطقیترند و گرنه هیچ کدام از افراد حاضر رفتار و برخوردی درست و منطقی با هم ندارند و همه زندگی بهتر را در جایی دیگر جستجو میکنند و تصور میکنند که در کنار فردی دیگر، احساس بهتری خواهند داشت و به آرامش خواهند رسید. در واقع همه درونِ زندگیِ خویش را با بیرونِ زندگیِ دیگران مقایسه میکنند و تصور میکنند که همگان خوشبخت و راضیاند و تنها ایناناند که گرفتارند و زندگی خوب و خوشی ندارند و دائم در جستجوی خوشی و خوشبختیاند. یعنی به جای جستجوی خوشبختی در درون خود و ارتقای بینش و دیدگاه خویش و شکر برای داشتههایشان، به نداشتهها میاندیشند و همواره ناراضی و سرخوردهاند. این بیماری هنوز هم از سر بسیاری از ما دست برنداشته و افراد زیادی امروز هم گرفتار این مصیبت و دیدگاه نادرست هستند و با رفتارهای نادرست؛ برای خود، اطرافیان و دیگران دردسر میسازند. چخوف شخصیت آدمها و ذهنیات آنان را به خوبی در قالب نمایشنامه به تصویر کشیده و این توصیفهای زیبا تا مدتها در یاد خواننده خواهد ماند و چه بسا اگر رفتار مشابه را در فردی مشاهده کرد، او را با شخصیت متناظر در این نمایش مقایسه کرده و با دیدن او به یاد این شخصیت بیفتد. من وقتی مقدمه را خواندم، چیز یادی دستگیرم نشد؛ اما پس از پایان مطالعۀ نمایش، کمکم متوجه موضوع شدم. آنگونه که در مقدمه آمده، گویا خودِ چخوف هم در چنین گردابی گیر افتاده و برخی مسائل و مشکلات و احساسات این شخصیتهای نمایشنامه را تجربه کرده است. البته بسیاری از ما شبیه این تجربهها را داریم، اما حتی یک مورد از تجربیاتمان را که منحصر به فرد هم بوده، به شکل داستان و نمایش در نیاوردهایم و این تفاوت یک نویسندۀ توانمند با دیگران است. سپاس آنتوان چخوف بزرگ!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
30