معرفی کتاب ماه خاموش اثر سارا کروسان مترجم بیتا ابراهیمی

ماه خاموش

ماه خاموش

سارا کروسان و 3 نفر دیگر
4.2
24 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

32

خواهم خواند

21

شابک
9786222040987
تعداد صفحات
400
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        ادوارد مون که به تازگی به اعدام محکوم شده است، خانواده نابسامان دارد. پدرش مرده و مادرش زنی الکلی است که بیشتر اوقاتش را بیرون از خانه و با غریبه ها می گذراند. جو ده سال است برادرش اد را ندیده و حالا عازم سفری از نیویورک به تگزاس است تا برادر محکوم به مرگش را ملاقات کند.سارا کروسان ابتدا در دانشگاه فلسفه وادبیات خواند و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته ی نوآوری و نویسندگی خلاق گرفت او برای رمان هایش جوایز معتبر متعددی از جمله مدال کارنگی دریافت کرده و در سال 2018 به عنوان سفیر ادبیات نوجوان در ایرلند معرفی شده است.خانم کروسان داستان یک دقیقه بعد از نیمه شب را تحت تاثیر تماشای فیلمی مستند از زندگی ادوارد ارل جانسون، یک محکوم به اعدام، نوشته است. داستان به شیوه ی شعر آزاد روایت شده است
      

یادداشت‌ها

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

          چرا این قدر تلخ؟ این اولین باری است که کتابی این قدر، و این قدر تلخ بود. چه قدر؟ بسیار زیاد! کتاب روایت چند ماه قبل از اعدام پسری جوان از زبان برادرش است. برادری که ناگهان می‌فهمد برادرش در زندان است و حالا پس از سال‌ها و قبل از چند ماه قبل از اعدام می‌خواهد برادرش را ببیند. عجیب بود! 
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایش این بود که در دام روایت آبکی یا دل‌سوزان و اشک‌درآور نمی‌افتد. خیلی به روایت واقعی شبیه بود و آدم‌ها را حس می‌کردی. قصه را سوژه‌ای نکرده بود تا خواننده را به اشک دربیاورد. نه اینکه اشک ریختن بد باشد اما سواستفاده از روایت می‌توانست قصه را کلیشه‌ای کند. در حالی که الان روایت چیزی بیش از یک قصه بود.
قصه‌ای دربارۀ آدم‌هایی که دیده نمی‌شوند. دربارۀ خود مرگ! اینکه ما حق داریم آدمی را حتی به جرم قتل بکشیم؟ برای من همیشه جواب این سوال «نه» بوده و حالا بعد از این کتاب مطمئن‌تر بودم که نباید کسی را اعدام کرد. از طرفی طعنه‌هایی به سیستم قانونی هم می‌زند. قانونی که شاید در نگاه اول نابینا است و برای همه یکسان اما در واقعیت بیشتر پر از سوراخ است که این میان عمر آدم‌ها تلف می‌شود. قصه شبیه شعر سپید است اما خواندنش بسیار راحت است که ترجمۀ خیلی خیلی خوب عبیدی آشتیانی بی‌تاثیر نیست.
و در آخر نمی‌دانم این داستان واقعاً برای نوجوان هست یا نه؟ از طرفی نمی‌فهمم چرا قصه‌های خیلی خیلی تلخ دوباره مد شدند و هر قصه‌ای که به اسم «نوجوانان» می‌خوانم پر از تلخی و بدختی‌های عمیق است. احتمالاً به این دلیل که شاید مرهمی برای انسانی باشد اما فکر می‌کنم این حجم از تلنبار کردن غم روی شانه‌های نوجوان خیلی نامردی است.
        

0

Mika

Mika

1403/8/26

          درد داشت. خیلی زیاد. با هر کلمه که میخوندم حسش میکردم که اون کلمات از اعماق روح کسی بود. خیلی وقت بود انقدر گریه نکرده بودم. اخرین بار با کتاب به امید دلبستم اینجوری گریه کردم و اینبار فکر کنم زجه زدم. هنوز توی شوکم. باورم نمیشه. مگه میشه به شخصیت های داستان اینقدر وابسته شد؟ اما اون احساسات واقعی بودن. یک دقیقه بعد از نیمه شب خود اسم کتاب حرف هایی رو در خود جا داده. جالبه که دقیقا یک دقیقه بعد از نیمه شب این کتاب رو تمام کردم. تمام شد. باید بگم این کتاب رو به کسانی که روحیه حساس دارن اصلا پیشنهاد نمیکنم. ولی اگه تصمیم گرفتید این کتاب رو بخونید بدونید که شخصی که این کتاب رو تمام میکنه با شخصی که این کتاب رو شروع میکنه خیلی فرق میکنه. این کتاب حسرت، درد، گناه، عشق و امید رو به زیبایی به تصویر کشیده اینکه تا اخرین لحظه امیدت رو از دست ندی. اینکه هیچ پشیمانی ای نداشته باشیم و جوری زندگی کنیم که در اخر حرفی برای گفتن داشته باشیم و نگذاریم هیچکس مانع پیشرفتمون بشه. هیچوقت. نمیخوام حسرتی برای خودم درست کنم پس از الان تا لحظه ای که فرصت زندگی توی این دنیا رو دارم سعی میکنم زندگی کنم. امیدوارم هممون یاد بگیریم که واقعا زندگی کنیم و بدونیم که هر روز ممکنه اخرین روز باشه پس زندگی کن و برای هدفات بجنگ که حسرتی برات نشن. که هیچی بدتر از حسرت برای بدست اوردن زمان بیشتر نیست. 
        

16