samin⋆

samin⋆

@writer_Samiin

8 دنبال شده

9 دنبال کننده

            صادره از میاماس🧙‍♀️🖊

          

یادداشت‌ها

        حالا بعد از اتمام کتاب،تنها می‌خواهم روبه‌روی نویسنده زانو بزنم و برای تمام کم لطفی‌هایی که به آثارش شده از او عذر خواهی کنم.خداحافظی با آن شخصیت ها و فضای شهر پیلاین برایم دشوار است.خداحافظی با تک تک کلماتی که ساعت ها در ستایش آنها به دور اتاق چرخیدم،عذاب آور است.
شاید اگر مجبور نبودم دو روز دیگر کتاب را با تمام خاطراتی که به زندگی.ام بخشیده دودستی تقدیم مسئول کتابخانه بکنم این‌ چنین آشفته نبودم.
گذشت کنیم! از <ترین>های این کتاب،مختصر می‌گویم.مجسمه‌ی بهترین ، زیباترین،مظلوم ترین و حتی خوش صدا ترین فردی که در عین حال ساکت بود ، با احترام،تقدیم <آرچر> می‌شود؛برگ برنده‌ی خاندان هیل!
و از حالا تا به ابد هر زمانی رعد و برقی در آسمان ظاهر شد؛به یاد پسر ساکت دوست داشتنی‌ای می‌افتم،که دو کیلومتر را، زیر باران، با پای پیاده گذرانده بود تا <بری>اش در آرامش باشد.
شاید میا شریدن را تنها در خوابهایم در آغوش بگیرم و از او تشکر کنم؛اما جای پای <بری> و پسر ساکت دوست داشتنی او در قلبم می‌ماند
      

7

        تقریبا همین حالا آخرین جمله‌های کتاب را خواندم و می‌توانم با تمام وجود قلبم را تقدیم چشم‌های آبی اتلس کنم.نمی‌دانم،شاید از همان دوست داشتن‌هایی که آدم های بی احساس آن را<آبکی>خطاب می‌کنند.و حالا احساس گناه می‌کنم که چرا بعد از نوشتن این جمله به یاد احساس بین اتلس و لیلی افتادم،نه!حتی فکر کردن به آنکه نگرانی‌های اتلس حاصل عشقی آبکی باشد هم سخت است!
گرچه با اندوه،اما دوست داشتمواز اتلس به عنوان مظلوم ترین فرد در این ۳۸۰ صفحه یاد کنم،اما هنوز در جدال با مادر لیلی برنده نشده که بتواند مجسمه‌ی مظلوم ترین را، از آن خود کند.
یکی از چیز‌هایی که ناگهان در صفحات آخر متوجه آن شدم،تاثیری بود که به فاصله‌ی زمانی نسبت داده بودند.یعنی تقریبا عادت کرده بودم که از زبان لیلی بخوانم:در همین فلان مدت می‌تواند همه چیز تغییر کند.
و چقدر درست است،زمان همه‌چیز را تغییر می‌دهد،و تو تعیین می‌کنی تغییری درست باشد یا افتضاحی در زندگی.
شاید مسخره باشد که بگویم یک ضد <رایل>هستم.قطعا هم مورد علاقه ترین اتفاقی که می‌تواند یک ضد<رایل>را خوشحال کند،جدایی او از لیلی و ملاقات روباره لیلی با اتلس بود.که اتفاق هم افتاد!
در نتیجه،شاید به اندازه‌ی شاهکار الکس میکیلدس،<نقاش سکوت>شگفت انگیز یا باور نکردنی نبود؛یا مثل<هردو در نهایت میمیرند>ه عزیزم در آن غم دوست داشتنی فرو نرفته بود؛اما تکه‌ی جالبی بود از پازل تمام نشدنی کتاب ها!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

باشگاه‌ها