ریحانه شهریاری

@Shahriari.r

47 دنبال شده

53 دنبال کننده

                      ارشد فلسفه و کلام اسلامی
.
فلسفه خوان و کتاب دوست :)
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                خیلی وقته دلم میخواد درست و حسابی از این کتاب بنویسم...
از حس آشنایی با یک قهرمان واقعی... از حس افتخاری که موقع خواندن کتاب بهم دست داد...
از حس تاسفی که چرا تا حالا با این کتاب آشنا نشده بودم...

این کتاب روایت رمان گونه از زندگی میرمهنا دوغابی است. دلاوری از خطه جنوب که در برابر ظلم و استعمار بیگانه ایستاد. مردی که در روز فرمانده ای مقتدر بود که در برابر هر زورگو و وطن فروشی می ایستاد و شبانگاه در ساحل، جز بنده حقیر و فقیر نزد خدا کسی نبود...

به نسبت نثرهای دیگه سنگین تر بود اما از نظر ادبی غنی بود و واقعا لذت می‌بردم.
چند تا داستان به طور موازی در این کتاب روایت میشه از سراسر ایران و در نهایت تمام داستان ها به نحو هنرمندانه ای به همدیگه متصل میشه.

از اون کتاب هاست که آدم باید داشته باشه توی خونه ش و برای بچه هاش به ارث بذاره😄 به جای قهرمان های خیالی و غربی، باید این قهرمان واقعی و وطنی رو به بچه هامون بشناسونیم
و چه حیف که سنگ اندازی شد و فیلمش درست نشد...
و چه حیف که عمر نویسنده کفاف نداد تا ادامه ش رو بنویسه...

ارزیابی کلی: عالی بود و به شدت توصیه میکنم. هم آموزنده هم داستان جذاب🥇
        
                این کتاب در مورد نظم و دور ریختن اثاث اضافه، افراد اضافه و مدیریت درست وسایل هستش و من این کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم.
نکته جالب اول کتاب در مورد انقلاب صنعتی بود که می‌گفت بعد از اون تبلیغات بیش از حد باعث شده ما نیاز کاذب به یه سری وسایل پیدا کنیم. باید خرید هامون رو مدیریت کنیم و نیاز های واقعی رو تشخیص بدیم.
در ادامه نکات تمیز نگه داشتن خونه به صورت جزئی گفته شده که جالب بود. 
اولین نکته ای که حین شنیدن کتاب یادم میومد این بود که اکثر کارهایی که توی کتاب پیشنهاد شده رو مامانم قبلا بهم گوشزد کرده بود 😄 

یه جای کتاب میگه برای داشتن مثلا ماشین جدید باید با ماشینی که الان داریم و قدیمی شده، همون‌طور برخورد کنیم که انگار این همون ماشینیه که می‌خوایم بخریمش. اگر به ماشین قدیمیمون رسیدگی نکنیم دو روز دیگه با ماشین جدید هم همین برخورد رو میکنیم و اون هم خیلی زود از کار افتاده میشه. این نکته جالبی برای من بود.

📊ارزیابی کلی: کتاب متوسط و جالبی بود و نکات خوبی داشت. گزینه خوبی برای کتاب صوتیه.👍🥈
نسخه صوتی رو در نرم‌افزار کتابراه به طور رایگان دریافت کرده بودم. کیفیت ضبط و گویندگی هم عالی بود.

        
                چمدان های باز به قول خود نویسنده روایت هایی است از زندگی مهاجران در آمریکا. البته بیشتر روایت یک ایرانی مهاجر
در یک کلام این کتاب بوی غربت و تنهایی میداد.

نیمه اول کتاب رو با اخم و در حالت سرگردان پیش رفتم چونکه نمی‌فهمیدم موضع نویسنده بالاخره نسبت به آمریکا، ایران، سنت، مدرنیته و نظیر اون چیه. البته تا حدی مشخص بود نویسنده سعی داره یک سری اتفاقات رو فقط نقل کنه اما تناقضاتی پیش میومد. مثلا کلی خاطره تعریف میشه از بی عدالتی نسبت به رنگین پوستان در آمریکا و شنیده نشدن اونها یا دستگیری بعضی هاشون بعد از سخنرانی های اعتراضی، بعد از آن طرف نویسنده بارها از آمریکا به عنوان مهد آزادی بیان!! یاد می‌کنه.
یا در بخش های متعدد کتاب از سنت ایران و دلبستگی خودشون نسبت به اون بحث میشه و در جای دیگه شکستن چهارچوب های قدیمی و سنتی رو پسندیده قلمداد می‌کنه.

البته منظور من درست و غلطی بحث نیست، منظور اینه که مخاطب نسبت به موضع کتاب و نویسنده گیج میمونه.

بعضی موضوعات و مباحث ممکنه قابلیت بازگوشدن به نحو خنثی رو داشته باشن اما چنین کتابی که مخلوطی از مباحث سیاسی، عاطفی و تحصیلی است، نمی‌تواند خنثی باشه.

البته از نویسنده بابت نوشتن فصلی با عنوان غرب زدگی تشکر میکنم که تا حدی موضعش رو بیان کرد و نیمه دوم کتاب رو خوش خوان تر.

نویسنده در نوشتن متون ادبی و شاعرانه و پر استعاره مهارت دارد اما این مدل نوشتن حداقل من رو وارد فضای آمریکا نکرد. یعنی غرق در کتاب و توصیفاتش نمی شدم.

نویسنده به وضوح علت آمدنش به آمریکا رو امکانات پیشرفته بیان میکند، اما از فرهنگ ایران به نیکی یاد میکند و انتخاب نهایی او برای زندگی اش آمریکاست. این محوشدگی در تکنولوژی بلایی است خانمان سوز که به جان ما ایرانی ها افتاده.
در این کتاب بارها برایم سوال پیش می آمد، اگر امکانات اینجا برای تحصیل ضعیف است پس همه برویم نزد امکانات قوی؟ حالا که رفتیم چون شرایط کشورمان مناسب و آماده برای ما با آن تحصیلات نیست برنگردیم؟ پس چه کسی قراره برای امکانات کشور تلاش کنه و آن رو ارتقا بده؟ ارزش واقعی چیه؟ نفع شخصی همواره در اولویته؟

📊ارزیابی کلی:
این کتاب بیشتر از اینکه حالت سفرنامه داشته باشه، حاوی اطلاعات سیاسی و دینی است. البته نکات ارزنده ای در اون وجود داره که امتیاز بالایی بهش میدم. اگر به مباحث بین الملل علاقه دارید پیشنهادش میکنم👍🥈
        
                سوالی که در هر صفحه از کتاب ذهنمو مشغول کرده بود این بود که چرا این کتاب برگزیده آمازون و گودریدز در سال ۲۰۲۲ شده و هر چی جلوتر میرفتم تعجبم بیشتر میشد که واقعا چرا چنین کتابی که جذابیت خاصی نداره حتی برای کسی که آشنایی زیادی با بازی های رایانه ای داره،  باید کتاب برگزیده بشه؟

شما در این کتاب با دو شخصیت اصلی زن و مرد مواجهید که با همدیگه دست به خلق بازی های کامپیوتری میزنن. در این مسیر با فرد دیگری آشنا میشن که بعدا تهیه کننده شون میشه و فراز و نشیب های کار. با دنیای بازی ها آشنا میشوید. در خلالش با داستان های عاشقانه شخصیت زن مواجه میشید که حقیقتا جذابیتی نداشت. از ارتباط با مردی متاهل و یهودی شروع میشه، بعد سردرگمی بین ارتباط با دو مرد دیگه...
بماند که سعی شده صحنه های عاشقانه سانسور بشه ولی بازم خیلی مشخص بود و توصیفات جنسی سانسور نشده وجود داشت.
ضمن اینکه به نظر میرسه نویسنده طرفدار همجنس گرایان هست و هرچقدر تلاش کردن سانسورش کنن نشد😆

درگیری های نژادپرستانه هم در این کتاب کمی تا قسمتی به نمایش درمیاد. شخصیت های اصلی داستان دورگه هستن و از یک طرف به ژاپن و کره میرسن.

منصفانه بگم تنها در یک فصل از کتاب، خیلی هیجان زده شدم و با سبک متفاوتی از توصیفات مواجه شدم. هم به دنیای بازی ربط داشت و هم به جریان کتاب. خلاصه واقعا خلاقانه بود اما بقیه کتاب رو فقط میخوندم. بعد از صفحات اول کتاب دیگه انگیزه م بیشتر کسب اطلاعاتی برای حوزه پژوهشیم بود و لاغیر.
چند جمله درخشان داشت اما بقیه کتاب چیزی واسه ارائه نداشت و خیلی روتین و بی‌مزه بود.

یک جاهایی از کتاب دیگه شما از اسم بردن های بیش از حد از بازی های کامپیوتری خسته میشید. اگه با اون بازی ها خاطره هم نداشته باشید که دیگه خیلی خسته میشید.

تنها فرضیه ای که دارم اینه که کسی که در آمریکا زندگی می‌کنه احتمالا ارتباط خیلی بیشتری با داستان میگیره وگرنه واقعا درک نمیکنم چرا باید به عنوان برترین کتاب، به این کتاب رای داد.

ارزیابی کلی:
کتاب های خیلی ارزشمندتری وجود دارن که وقتتون رو برای اونها بذارین.
        

باشگاه‌ها

فعالیت‌ها

            بچه که بودم، باز کردن کتاب برایم مثل باز کردن صندوق گنج بود. مخصوصا کتابهایی که جلد قدیمی، پاره، کاغذ کاهی داشتند یا جایی بودند که نباید. خاطره زیادی در ذهنم هست از کتابهایی که در خانه دیگران، دوست و فامیل، بدون جلد، در انباری، پاره بین اسباب بازیها و لباسها یا قاطی وسایل اضافی پیدا می کردم. کتابهایی که وقتی از بچه های صاحبخانه سراغ می گرفتم کسی آنها را نخوانده بود. و اتفاقا بعضی از آنها از کتابهای تاثیر گذار زندگیم بودند: مثل کتاب «سحرخیزان تنها» که در انباری خانه دوستم بین گونی های بادام و انجیر پیدا کردم یا کتاب «سرگذشت چمنزاربزرگ» که جلد نداشت و سال قبل از نمایشگاه کتاب برای بچه هایم خریدم. یا کتابی که اینقدر پاره بود که هیچوقت اسمش را نفهمیدم و حالا می دانم اقتباسی بسیار زیبا و ادبی از یکی از داستانهای هفت اورنگ نظامی بود. حیف که عمه ام هم هر چه توضیح می دهم یادش نمی آید کدام کتاب از کتابهای فراوان خانه شان را می خواهم. بماند کتابهایی مثل «لک لک ها بر بام» که جلد و فونت ملال انگیزشان باعث می شد کسی انها را نخواهد و باز کردنشان برای من خود خود باز کردن صندوق خاک گرفته و قدیمی گنج بود.
اسم کتاب «دختری که می خواست کتابها را نجات دهد» شیرین بود، مخصوصا که حالا دختری دارم که او هم همیشه می خواهد کتابها را نجات دهد. جای چنین کتابی حتما درکتابخانه ما بود. ماجرا از دختری شروع می شود که می خواهد کتابها را نجات دهد و این بین به کتابی می رسد که گنج اوست. کشش داستان خوب است و خواننده را دنبال خود می کشد. متن کتاب هم روان و خوشخوان است. فونت کتاب، طولانی بودنش و تصاویر با کیفیت و زیبایش داد می زند که کتاب بلند خوانی نیست. وکتابی است که برای همین بچه های کتابخوان هشت سال و نه سال به بالا مناسب است. هر چند پسرک کنجکاو که آن وقت شش ساله بود هم خواست بداند کتاب از چه صحبت می کند و آورد تا برایش بخوانم  و خوشش آمد و در این دو سه سال که کتاب در کتابخانه ماست، دو سه بار پیش آمده که از من بخواهد قبل خواب این کتاب را برایش بخوانم. ولی بین کتابهای نخوانده زیادی که دور و برش دارد، هنوز برایش  نوبت به خودخوانی این کتاب نرسیده است و فکر نکنم آنقدر برایش جذاب باشد که مثلا سالهای بعد هم آن کتاب را دستش ببینم. می توانم بگویم ظاهر این کتاب، واقعا دخترانه است و بعید می دانم راحت پسر بچه مثلا ده ساله ای را به خواندن خود ترغیب کند. هرچند داستان کتاب، علی رغم قهرمان دخترش، دختر و پسر ندارد.
انتشارات طوطی این کتاب را با جلد سخت و جلد معمولی چاپ کرده است و احتمالا هنوز بشود چاپهای قدیمی تر کتاب را با قیمت مناسب تر پیدا کرد، هر چندکتابخانه های عمومی هم موجود دارند. احتمالا خواندنش برای بچه های کتابخوان شیرین و برای آنها که زیاد کتاب خوان نیستند انگیزه بخش و جالب باشد.
#دختری_که_میخواست_کتابها_را_نجات_دهد
          

آقا! این یه سری جاهاش جدا ترسناکه! من تو بعضی قسمت‌ها اینطوری بودم قشنگ: وووووووی 😱 وووووی 😱 وووووووی 😱 البته که قطعا آهنگ بی‌تأثیر نیست ولی بازم 😱😂😂 الان فعلا به یه جای خوبی رسیده، از وحشتش یخده کم شد 😄 کلا اصلا انتظار نداشتم اینقدر خوشم بیاد ازش :)