بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

کلاس هاگروپ و 2 نفر دیگر
4.4
21 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

42

خواهم خواند

40

می دانید برای کتاب هایی که کسی آن ها را از کتابخانه امانت نمی گیرد، چه اتفاقی می افتد؟آنا هم نمی دانست. اما وقتی متوجه شد، دیگر راه برگشتی نداشت. باید عملیات نجات را شروع می کرد...داستانی جادویی درباره ی عشق به کتاب ها و کسانی که توی کتاب ها زندگی می کنند، برای همه ی کتاب دوستان در هر سنی که هستند!

لیست‌های مرتبط به دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

بیایید داستان بنویسیمبیایید شعر بگوییمکتاب کوچک برای داستان نویسی

کتابهایی برای بچه‌هایی که دوست دارند نویسنده شوند!

7 کتاب

خیلی از بچه‌ها به خصوص بچه‌های کتابخوان دوست دارند نویسندگی را تجربه کنند! منظورشان هم نوشتن یک انشای خوب در کلاس فارسی یا یک نامه برای مامان نیست... آن‌ها دوست دارند نویسنده واقعی یک کتاب واقعی باشند! این خواسته برای کودکان (به خصوص در رده سنی دبستان و دوره اول دبیرستان) شایع است. اما چه پاسخی به این خواسته می‌شود داشت؟ پاسخ‌های بد اینها هستند: - به او بگویید نویسنده شدن که الکی نیست و باید سالها زحمت بکشد و درس بخواند تا نویسنده بشود. - به او بگویید که او همین حالا هم یک نویسنده بزرگ است و هر چیزی را که نوشت به دست یک ناشر بدهید و با سرمایه شخصی چاپش کنید و به فامیل و آشنا هدیه بدهید. پس چه کاری خوب است؟ - بهش بگویید که نویسنده شدن از یک جایی در همین سنی که او هست میتواند شروع شود. - بگویید برای این که یک روز کتابهایش دست مردم باشد، باید خیلی تلاش کند، ولی خوبی‌اش این است که او کلی وقت برای این تلاشها دارد. - بگویید نوشتن مثل هر مهارت دیگری نیاز به یادگیری و تمرین دارد. و این یادگیری را از کجا میتواند شروع کند؟ از خواندن کتابهایی درباره نویسندگی! این فهرست، برای همین قسمت ماجراست.

یادداشت‌های مرتبط به دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد

            کتاب "دختری که میخواست کتاب ها را نجات دهد" اثر کلاوس هاگروپ ، کتاب فوق العاده ای با مضمون کتاب و کتاب خوانی ست . البته به نظر من جذابیت داستان آنجایی به اوج میرسد که نویسنده با زیرکی یادآوری میکند باید در حال زندگی کنیم و از آنچه که امروز در اختیار داریم ، نهایت استفاده را ببریم بدون اینکه نگران فرداهای نیامده باشیم. آنای داستان ، دختری ست که به زودی ده ساله میشود اما از بزرگ شدن و در نهایت پیری به شدت میترسد . تنها چیزی که حالش را خوب میکند کتاب خواندن است . اما اصل داستان از آنجایی شروع میشود که آنا تصمیم میگیرد به خانم مانسن ، کتابدار کتابخانه  کمک کند . مدیر کتابخانه تصمیم گرفته است کتابهایی که هرگز امانت گرفته نمیشوند از بین بروند و خانم مانسن از این بابت بسیار غمگین است . آنا شروع به امانت گرفتن کتابها میکند . هر روز تعداد زیادی کتاب را میخواند تا اینکه با کتابی بی پایان روبرو میشود و آنجاست که آنا متحول میشود . ان شاالله حتما این کتاب عالی را تهیه کنید و از خواندنش در کنار بچه ها لذت ببرید . تصویرگر کتاب ، لیسا آیساتو ، مترجم ، عطیه الحسینی و چاپ انتشارات فاطمی ( کتابهای طوطی ) ست . کتاب مناسب گروه سنی ب ، ج و د است .
          
            اولش خواستم سه تا ستاره بدم ولی به خاطر تصویرگریش 4 تا دادم
این کتاب کتابیه که همه ازش تعریف میکنن و وقتی تعریفای بقیه رو میشنوید به شدت متقاعد میشید که قطعا عالیه و قطعا باید بخونمش
شروع داستان هم شاهدی بر این مدعاست. با خودت میگی آخجون چه کتاب کودک دلچسبی... چه دختر کوچولولی ناز عاشق کتابی...
ولی برای من قصه از یه جاییش ناامید کننده شد.
البته من نه نویسنده ی کودکم نه منتقد ادبیات کودکان و نه کارشناس ادبیات کودک و نمیدونم ایرادی که من به قصه وارد میکنم آیا اصلا از نقطه نظر فنی وارده به این داستان یا نه. من یه آدم بزرگِ علاقه مند به ادبیات کودکم که داستانو به عینک آدم بزرگانه ی خودم خوندم.
از یه جایی توی داستان ایده های متعددی مطرح میشن و همه رها میشن. آخرش نمی فهمی ماجرای نجات کتاب های خونده نشده چی میشن، به نظرم خیلی خوب میشد از پتانسیل بچه های مدرسه که به واسطه ی آنا جذب داستان والدمار سایر شدن و حتی معلمشون برای نجات کتاب ها استفاده کرد. ولی کلا دانش آموزا از یه جا به بعد کنار گذاشته شدن، ماجرای نجات کتابها با 50 تا کتابی که آنا خوند به فراموشی سپرده شد و ماجرای والدمار سایر مطرح شد و بعد از اونهمه برانگیختگی که مثلا تو مدرسه  بعد از اون تو شهر به وجود اومد دوباره ماجرا فقط به آنا معطوف شد و ترسش از پیری و کشف ماجرای والدمار سایر
. حتی کشف و شهود آنا در باره ی انتهای داستان هم خیلی باور ناپذیر بود. من به عنوان یه بزرگسال توش موندم. بعید میدونم وقتی دختر کوچولوم بزرگ شد و این داستان رو خوند سردرگم نشه تو این بخش داستان . خیلی حکمت بزرگسالانه ای داشت این بخشش!!! ولی خب راه حلی که در انتها برای ترس آنا از پیری و بزرگ شدن مطرح میکنه خیلی دلچسبه. من خودم ازش آرامش گرفتم و میتونم ازش تو زندگیم استفاده کنم

فک کنم خیلی سختگیرانه نظر دادم.