بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

4.7
82 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

30

خوانده‌ام

144

خواهم خواند

111

سلیمه!یادت هست که یک بار برایت شعری گفتم؟ و گفتم:" ما اینجا زاده شدیم و اینجا روییدیم، و اینجا با خاک و آب آشنا شدیم، و اینجا دل به عشق سپردیم.پس بر ماست که از این آب و این خاک، با تمامی توان خویش حفاظت کنیم.و بر ماست که تن خاکی مان، همین جا، زیر و زِبر همین خاک ها، کنار همین دریا، خاک شود و خاکسترش بر باد رَوَد...؟"یادت هست؟اینک ای سلیمه، وقت، وقت اثبات است.من مجموع خاطرات ملت خویش از این دریا هستم.دریایی که از آن ماست و همیشه ی خدا از آنِ ما بوده است.و خداوندِ خدا هنگامی که آن کوچ بزرگاتفاق افتادو حتی بسیار پیش از آن، این دریا را به ما بخشیده بود.و به ما آموخته بود که پای برهنه، راهی بس دراز را بپیماییم و به اینجا برسیم.

لیست‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

یادداشت‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی

            بر جاده‌های آبی سرخ حکایتی‌ست از میرمَهنای دوغابی . دلاورِ جنوبی، که برای استقلال وطن قیام کرد .

یک .این کتاب را یک وطن‌پرست واقعی نوشته است. وطن برای او حقیقت است . خون کسی که خیال بدی برای وطنت داشته باشد حلال است ، حتی اگر پدرت باشد . وطن‌پرستی برای او معنای زندگی‌ست . می‌گوید نمی‌شود به خدا ایمان داشته باشید ولی عاشق وطن‌تان نباشید  . وطن پرستی او ، آریایی‌بازی نیست ، پیف پیف کردن به عربها و غش کردن برای چشم آبی ها نیست . می گوید مغول‌ها با همه‌ی جنایت‌هایشان در ایران ، دربرابر اروپایی‌ها ، خیلی نجیب و آقا هستند . پس منتظر یک اثر وطن پرستانه باشید 

دو.میرمَهنا یک قهرمانِ ایرانی‌ست . با تمام ویژگی‌هایی که قهرمان های ما داشته اند . پهلوان است . با ستمگران خشن و سنگدل ، با مردم بذله‌گو و مهربان. یک مجاهدِ عارف.  افتاده در برابر خدا و گردن کشیده در برابر بیگانه .

سه . نویسنده،  محرکِ تاریخ را مردم می‌داند و اگر هم از دربارها می‌نویسد ، می‌خواهد ذلت و تباهی نهفته در آنها را نشان دهد . از تنفر مردم نسبت به حُکام ظالم می‌گوید و از اینکه حاضرند برای حاکم خوب هر فداکاری بکنند.

چهار.  کتاب پر است از جملاتی که سرنوشت را نفی می‌کند . می‌گوید ما کارهایی را آگاهانه یا ناآگاهانه انجام می‌دهیم ، نتیجه‌اش را سرنوشت می‌نامیم.
انسان را موجودی مختار و مسئول می‌داند.

پنج . بعضی مواقع شخصیت‌های منفی ، مثل تعزیه ، خود را با صفت‌های منفی توصیف می.کنند.

شش . روایت ابراهیمی، بسیار پاک است . از انسان‌های عاشقی می‌گوید که هوسباز نیستند . به نظرم این جمله نادر بیش از همه برای خودش صادق است 
ایرانی‌ها اهل طرب‌ند بدون مطرب و اهل مستی اند بدون می.
          
            لازمه که اول کار یه مطلب رو متذکر بشم من خودم از طرف داران نادر ابراهیمی هستم
خواهش میکنم جبهه نگیرید
#بر_جاده_های_آبی_سرخ حکایت دلاوری های مردم خطه ی جنوبه و به طور پررنگ تر شخصیتی واقعی به نام #میرمهنای_دوغابی دلاوری که برای نجات وطن در مقابل غارت های #انگلیسیها و #هلندیها از تمام زندگیش مایه میذاره نثر کتاب سراسر یک دست و روان و شعرگونه است. و به هیچ وجه خسته کننده نیست و انگار که پیری کارکشته و رنج دوران کشیده حالا از پس سالها نشسته و داستان را مو به مو برای ما تعریف میکنه و این جذابیت سراسری کتابه اما معایبی هم داشت.
نویسنده برخی قصه ها رو جلو جلو لو میده و کمی جذابیت ها رو کم میکنه. بخصوص درباره شاهرخ میرزا شاه افشار که یکی از جذابیتهای فوق العاده ی داستان بود. از هیچکدوم از جنگها و شبیخون ها وصفی نیست. و اصلا دلاوری ها در جنگ بیان نشده و به همین دلیل اصلا چیزی در ذهن مخاطب از به خون سرخ شدن جاده های آبی متبلور نمیشه. خواننده فقط با این مواجه میشه که فلان اشخاص رو از دست دادیم و مخاطب رو دعوت میکنه تا در افسوس از دست دادن اونها اشک بریزه خب چی شد؟ کجا؟ چطور؟ اگر دلاوری شون
توضیح داده میشد قطعا از مخاطب اشک میگرفت حتی دلیل زخمهای سنگین میرمهنا هم بیان نمیشه. مشخصا با بیان اینا جذابیت داستان دو چندان میشد.
اما در انتهای کتاب مخاطب با این سؤال که خب الان چی شد؟ پیروز شد؟ نشد؟ ادامه که نمیتونه داشته باشه، چون ماجرا تموم شده اس" مواجه میشه کتاب با جمله ی" چو فردا برآید بلند آفتاب خواهی دید که ریگیان، چه کرده اند تموم میشه واقعا پایان بشدت بازی بود که شوکه شدم.
          
            معرفی کتاب «#بر_جاده‌های_آبی_سرخ» 📖
اثر «#نادر_ابراهیمی» 🖋️

بر جاده‌های آبی سرخ روایت مردی است که اگر دلاوری‌ها، شجاعت، عشق و حبّ او و یارانش به وطن نبود و اگر قطره قطره خون‌شان دریای آبی جنوب را سرخ نمی‌کرد ، امروز ایرانی داشتیم تکّه تکّه و نامنسجم . 

داستان تلفیقی است از ماجراهای کریم خان زند در شیراز ، شاهرخ شاه افشار در خراسان ، هلندی‌ها، انگلیسی‌ها و اعراب ساکن در ایران و میرمَهنای دوغابی حاکم ریگ و دلاور خطّه جنوب و ارتباطی که این چهار موضوع با هم دارند . 

میرمَهنای دوغابی مردی است تأثیرگذار و وطن‌دوست در روزگار آشفته‌ای که هر تکّه از ایران همچون لقمه لذیذی در دهان سگان درنده خویی افتاده بود و این سگان هار دندان کثیف خود را در گوشت و خون وطن عزیزمان فرو کرده بودند. 

نثر نادر خان در این کتاب هم مانند آثار دیگرش شیرین و آهنگین و شعرگونه است . داستان در بعضی قسمت‌ها گفتگو محور می‌شود . فضاسازی‌ها بیشتر روایتی است از آنچه رخ داده است اما گاهی این توصیفات به حدی کسل‌کننده است که از حوصله خواننده خارج می‌شود. روایت‌ها گاهی نصفه رها می‌شوند و پیشگویی‌هایی در داستان رخ می‌دهد که شیرینی نتایج پایانی را برای خواننده از بین می‌برد. وجود روایت‌های مختلف و گوناگون باعث شده داستان از خط اصلی خود خارج شده و اینگونه به نظر برسد که قیام و مبارزه میرمهنای دوغابی و یارانش به حاشیه کشیده شده است . 

اگر کتاب حجم کمتری داشت ممکن بود رضایت بیشتری برای خواننده‌ای که شیفته‌ی قلم نویسنده است و تجربه‌ی خوبی از خواندن آثار دیگر او دارد فراهم کند. 

خواندن این رمان تاریخی را به همه طرفداران رمان‌های ایرانی و به همه شیفتگان قلم نادرخان ابراهیمی پیشنهاد می‌کنم ؛ البته به شرطی که قبل از «#آتش_بدون_دود» خوانده شود .

🖇️از نادرخان ابراهیمی علاوه بر این کتاب، آتش بدون دود ،مردی در تبعید ابدی ، سه دیدار، یک عاشقانه آرام ، بار دیگر شهری که دوست می داشتم ، ابن مشغله و چهل نامه کوتاه به همسرم را خوانده‌ام . 
          
            برجاده‌های آبی سرخ اثری است از نادر ابراهیمی که در ستایش میرمهنای دغابی نوشته شده است. میرمَهنا سردار دریاهای جنوب بود که دلاورانه دست بیگانگان را از آب‌های ما کوتاه کرد و با همدلی اهالی ریگ حماسه‌های جانانه‌ای رقم زدند. همین دلیری‌ها بود که موجب شد تا تاریخ‌نویسان غیرایرانی میرمهنای ما را یک دزد دریایی معرفی کنند و آنقدر این قصه را تکرار کنند تا حتی نویسندگان ایرانی نیز بر این راه ناصواب پیرو اجانب شوند. آری، میرمهنا کشتی تصرف می‌کرد اما کشتی‌های انگلیسی را‌‌. دستبرد می‌زد اما نه به کاروان‌ هم‌وطنانش که به قافله‌ی خودفروختگان و سرسپردگان بیگانه. میرمهنا برای اهالی بندر ریگ خدای کوچکی بود که قلوب آنان را برای هدفی یگانه و والا یک‌پارچه کرده بود. برجاده‌های آبی سرخ، روح حماسه را در خواننده زنده می‌کند یعنی همان چیزی که گمشده‌ی انسان ایرانی امروز است. پس جاده‌های آبی سرخ حرف‌ها با مخاطب خود دارد. ترکیبی‌ست اعجاب انگیز از قلمی مسحورکننده و داستانی خواندنی که مخاطب را با خود تا آخرین کلمات داستان می‌کشاند
          
            اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار می‌کند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است.
در رمان چهار خط موازی را می‌بینیم که همزمان به پیشبرد داستان کمک می‌کنند؛ کریم خان زند، شاهرخ میرزای افشار، هلندی‌ها و انگلیسی‌ها و شیخ سعدون عرب و بالاخره میرمَهنا که بار معنایی تمام رمان بر دوش آخری می‌باشد. در مورد شخصیت پردازی میرمَهنا بیشتر بر افعال و کارهایش تکیه شده‌است، حتی عشق که سرچشمه محبت‌های بشری است در میرمَهنا به کمال نمی‌رسد. گاه‌به‌گاه جنبه طنازی او را حس می‌کنیم. هاله‌ای نورانی بر سر میرمَهنا گذاشته شده که بقیه خصوصیات او را در پرده‌ای از ابهام فرو می‌برد.
کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمی‌دهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر می‌شود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میرمَهنای دُغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمانِ به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل می‌شود. طبیعی است که میرمَهنای دغابی مظلوم واقع می‌شود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمی‌گیرد.
در آثار غربی‌ها از ميرمهنا به عنوان راهزن دريايي نام برده شده‌است. كتاب ترجمه «هلنديان در جزيره خارك در عصر كريم خان زند» با اين ديدگاه به ميرمهنا نگريسته است.نادر ابراهیمی هیچ کار که نکرده باشد شخصیتی تاثیرگذار و وطن‌دوست را به ما معرفی کرده‌است. آن هم در روزگار آشفته‌ای که هر تکه از ایران همچون لقمه لذیذی در دهان سگان درنده خوی افتاده بود و این سگان هار دندان کثیف خود را در گوشت و خون وطن عزیزمان فرو کرده بودند. ابراهیمی در مقدمه می نویسد: "بیگانه حق دارد میر مهنای ما را خطرناک ترین دزد دریایی خلیج فارس و دریای عمان بداند."
رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعی‌اند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است. جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومت‌های ستمگر باز می‌گردد.
نام میرمَهنا همچون نسیمی است که از روی دریای جنوب برخاسته است و به سوی ما می‌آید...
#بر_جاده_های_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
          
            کتاب برجاده‌های آبی سرخ نوشته نادر ابراهیمی، درباره‌ی زندگی یکی از مبارزین جنوبی به نام میرمهنا دوغابی است. میرمهنا پسر حاکم ریگ، برخلاف پدر خود، علاقه‌ای به سرسپردگی به بیگانگان ندارد و از همان ابتدای جوانی شمشیر را برای مبارزه با اشغالگران، از رو می‌بندد. 
داستان کتاب در دوران حکومت کریم‌خان زند اتفاق می‌افتد و شرح زندگی میرمهنا و چگونگی مبارزات او با متجاوزین هلندی و غاصبان جزایر خلیج فارس است. 
این کتاب مثل سایر آثار نادر ابراهیمی از قلم خاص و ادبی او برخوردار است. قلمی که گاهی افرادی عدم برقراری ارتباط با آن‌را، دلیل نخواندن آثار این نویسنده می‌دانند؛ اما شخصیت‌پردازی بسیار قوی، فضاسازی‌های جذاب و ایجاد موقعیت‌های استادانه‌ی نادر ابراهیمی در این کتاب، خواننده را از ابتدا تا انتها با خود همراه می‌کند به طوری که در پایان کتاب، از اینکه چرا عمر نویسنده کفاف نداد که داستان زندگی میرمهنا را تا زمان مرگش روایت کند، تأسف خواننده را برمی‌انگیزد.


          
            در آن زمان که ایران چند تکه شده بود و بر هر شهر و روستایی حاکم و حاکمک هایی حکومت میکردند، بیگانگان در پی تسلط بر خلیج فارس مان بودند...
و نادان آدمهایی ک سنگ بیگانه به سینه میزدند و نوکری و دست بوسی بیگانه‌میکردند...
در این میان میرمهنایی متولد میشود ک بیگانگان و بیگانه پرستان را از صفحه جنوب پاک میکند...
میرمهنایی ک حالا حتی بعد از ۲۰۰ سال هلندیها و انگلیسیها در تلاشند نامش را از همه جا پاک کنند...
میرمهنای دلاورمان را در کتابهای تاریخیشان وحشی و یاغی مینامند....
اما واقعیت میرمهنا اینجاست در همین کتاب^^

پ.ن: این کتاب بینهایت زیبا و پر کشش روایت شده، حتی مقدمه این کتاب پر از حس خوبه، بدون شک از بهترینهای ادبیات ایران
پ.ن۲: متاسفانه باید بگم که این کتاب به دلیل فوت نادر ابراهیمی عزیز ناتمام مانده، بنابراین ما از عاقبت میرمهنا بیخبریم(از این بابت تا اخر عمر حسرت میخورم!)
هرچند ک گوگل اشاره یک خطی به نحوه شهادتش داشته ولی اینقدرها واضح نیست!
          
            بر جاده‌های آبی سرخ داستان بلندی است از نادر ابراهیمی که با وجود بهره بردن از خیال، حاوی مستندات تاریخی نیز می‌باشد. این کتاب، بر مجموعه وسیعی از حقایق و شواهد تاریخی قابل توجه استوار است و علاوه بر این، با ارادت کامل به حقیقت به رشته‌ی تحریر درآمده است. خصوصیت اصلی داستان، فرمانده‌ای بی پروا در دریای جنوب است و شاید کمتر کسی اسم او را شنیده باشد اما ایران و مردمش بسیار به او مدیون هستند؛ میرمهنای دغابی. قهرمان ریگ و جنوب کشور که مقابل استعمار انگلستان و هلند ایستاد. مردی که بیگانگان با عناوینی مثل دزد دریایی خلیج فارس، سعی در مخدوش کردن چهره‌ی او داشتند.
این کتاب به داستان جنبش ریگ و دلدادگی مردمان آنجا به «وطن» می‌پردازد. البته در کنار پرداختن به این جنبش، به حکایت کریم خان زند، شاهرخ شاه، آزاد خان افغان و محمد حسن قاجار نیز پرداخته می‌شود که حکایت اصلی ماجرا را زیباتر می‌کند.
نوع روایتگری او و قطع کردن و ادامه دادن چند ماجرای مرتبط با هم، این اثر را لذت‌بخش‌تر کرده بود. صفحاتی از شاهرخ شاه کور می‌خواندیم و سپس به میانه‌ی لشکر آزاد خان افغان می‌رسیدیم. شاید تشبیه درست و کاملی نباشد ولی این رفت و برگشت‌ها و وجود شخصیت‌ها و قهرمان‌های مختلف در سراسر داستان، من را یاد سریال گات انداخت :))) 
نادر سعی کرده بود که جنبه‌های ملّی و دینی رو با هم در شخصیت اصلی داستان جمع کنه. حب وطن، خواندن نماز شب، دعاهای میرمهنا و توکل او به خدا، جلوه‌های زیبایی را به مخاطب داستان نشان می‌داد.
با وجود اینکه داستان از اواسط کتاب، جذابیت کمتری برایم داشت، بدون اغراق می‌توانم بگویم که این کتاب، جذاب‌ترین رمان ایرانی‌ای بود که خواندم. ای کاش عمر نادر کفاف می‌داد که نوشتن این کتاب را تمام کند...
          
            نادر کمی بیش از حد شاعرانگی را با ملی‌‌گرایی ایدئولوژیک‌وار ترکیب کرده است که خب برای داستانی که در  بستر تاریخی خاصی بازگو می‌شود جالب نیست. 

دوز شعارزدگی‌اش بالاست و همه چیز را جویده جویده در ذهن مخاطب گذاشته است و راه را برای تفکر بسته است.

بیش از این چیزی نمی‌گویم و شما را به متنی که به بهترین شکل حرف دل من را زده ارجاع می‌دهم. ظاهراً این متن از امین فقیری در مصاحبه با خبرگزاری مهر در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است:

«کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمی دهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر می شود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میر مهنای دغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمان به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل می شود. طبیعی است که میر مهنای دغابی مظلوم واقع می شود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمی گیرد.
جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز می گردد.
فضاسازیها جز در یکی دو جنگ، بیشتر روایت رخدادهاست. یکی از افراد رمان برای گروهی به تعریف می نشیند و حوادث مهم را شفاها بازگو می کند. در صورتی که لحظات پرمخاطره جنگ و گریز - مخصوصا در دریا - می توانست رمان را برای خواننده دلنشین تر کند. صحنه هایی در رمان هست که کافی نیست. چگونگی غلبه بر دشمن خود حدیث قهرمانی و قهرمان پروری است. نسل جوان احتیاج مبرمی به خواندن حماسه های تاریخی دارد تا بداند بیگانه در هر لباسی که باشد بیگانه است. نویسنده به بعضی از ماجراها اهمیتی نمی دهد. صحنه های شبیخون میر مهنا بسیار کم نموده می شود. گفتگو در این رمان نقش اساسی را ایفا می کند. به واسطه همین شگرد است که نویسنده، داستان را بی دردسر به پیش می برد. یکی برای شاهرخ میرزا فلان ماجرا را شرح می دهد و دیگری برای میر مهنا درگیری در فلان نبرد را. پرشهای به موقع از یک محل به محل دیگر، از بارگاه شاهرخ به مقر کریم خان، به سپاه آزادخان، به رایزنی های هلندی ها با انگلیسی ها یادآور سکانسهای مختلف یک فیلمنامه است.
نثر در رمان "بر جاده های آبی سرخ" موجز، بریده بریده و شعرگونه است. در شروع کتاب آن قدر در این طرز نوشتن افراط می شود که خواننده با نثری بی خون و مصنوع روبرو می شود اما هر چه رمان به پیش می رود از توصیفات دست و پاگیر کاسته می شود و نویسنده به نثر جاندار و واقعی خود نزدیک و نزدیک تر می شود. اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار می کند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است. نویسنده در این کتاب نقش دانای کل را برای خویش کم می بیند. به جای خواننده فکر می کند، حرف می زند و شعار می دهد. ناگهان در یک پاراگراف دست خود را برای خواننده رو می کند که چند فصل بعد چه اتفاقی می افتد. نتیجه گیری های پیاپی که به شعور خواننده توهین می شود. مثلا در مورد کریم خان انواع پیش قضاوتها می شود ولی خواننده تا آخر رمان انگلیسی بودن او را در نمی یابد یا خیانت اش را به نهضت میرمهنا. شعار دادن هم شاید لازمه رمان تاریخی باشد اما این شعارها باید از زبان کاراکترهای رمان باشد نه نویسنده و میرمهنا در چند فراز از رمان این وظیفه را برعهده می گیرد.
رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعی اند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است.»
https://eitaa.com/marashi_books
          
            این کتاب با اختلاف جذاب ترین رمان فارسی است که خوانده ام. نویسنده شخصیتی کمتر شناخته شده را برداشته و جوری او را معرفی کرده که اسطوره ای بی نظیر از او ساخته است. جدای از کاری که نادر کرده و میرمهنای دوغابی را از تاریخ بیرون کشیده و او را به عنوان یک اسطوره و میراثی برای ایران تثبیت کرده، خود اثر نیز به شدت از قوت برخوردار است.

رمان در شرایطی اتفاق می‌افتد که در طرفین ایران اتفاقات خاصی در جریان است و اگرچه بیشتر کشور در اختیار کریم خان زند است اما در گوشه های دیگر افراد دیگری نیز صاحب قدرت اگرچه قدرت کوچکی هستند، از شاهرخ تا محمدحسین خوان قاجار. در چنین شرایطی میرمهنای دوغابی در برابر استعمار خارجی ها از انگلیس تا پرتغال و هلند می‌ایستد.
در همین بستر روایتی عاشقانه نیز در جریان است و جدای از جذابیت های تاریخی و سیاسی این جذابیت نیز در داستان وجود دارد.

خواندن این کتاب را توصیه نمیکنم چرا چه آن را واجب می‌دانم و باید همه آن را بخوانند.