علی طالب‌لو

علی طالب‌لو

کتابدار
@taleblou

12 دنبال شده

129 دنبال کننده

            انباز || مشغول به دین‌پژوهی و علاقه‌مند به مطالعات تطبیقی ادیان 



          
https://t.me/notghiat

یادداشت‌ها

نمایش همه
علی طالب‌لو

علی طالب‌لو

3 روز پیش

        بعد مدّت‌ها سلام :)
چند ماهی بود از بهخوان دور بودم. البته کتاب خوندن تعطیل نشده بود، اما کم‌رنگ شده بود چون سرم یکم شلوغ بود.
تصمیم گرفتم دوباره ریویو نوشتن رو تو فراغتم جدی بگیرم و از این کتاب شروع کنم.
وقتی این کتاب رو خوندم، با یه بازخوانی بسیار جذاب درمورد سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) مواجه شدم. ما معمولا شناخت دقیقی از مدل سیاست‌ورزی پیامبر نداریم؛ بیشتر شنیده‌هامون حول حکمرانی امیرالمؤمنین (ع) می‌گرده. اما مرحوم فیرحی دقیقاً دست گذاشته روی نقطه‌ای که پژوهش‌هامون توش خلأ داره.
بحث اصلی، نسبت حکومت پیامبر اسلام با نظریات سیاسی مثل سلطنت، خلافت و دموکراسی در تاریخ سیاسی اسلامه. جالبه بدونید که قبل از این، جان لاک در سنت مسیحیت این ایده رو پیگیری کرده و به این نتیجه رسیده که تنها راه تضمینی برای تحقق دموکراسی، خود دینه. فیرحی هم این ایده رو تو سنت اسلامی امتداد داده و بازخوانی کرده.
فرضیه‌ای که تو این بحث مطرح می‌شه اینه که حکومت پیامبر مبتنی بر قرارداد اجتماعی بوده. پیامبر اکرم با قرارداد مدینه – که روابط بین مسلمانان، یهودیان و قبایل مختلف رو تنظیم می‌کرده – حکومتی قراردادی رو پایه‌ریزی می‌کنه. نکته مهم اینه که این قرارداد، فرمان پیامبر نبوده؛ پیامبر صرفاً پیش‌نویس این قرارداد رو ارائه داده. بنابراین نگاه مولوی به این قرارداد وجود نداره و پایه‌اش کاملاً دموکراتیک و مبتنی بر آرای قبایل مختلفه.
این قرارداد، هویت‌های مستقل قومی و مذهبی رو حفظ کرده و به شکل‌گیری یک دولت‌شهر با مرزهای مشخص کمک نموده. مدینه در این قرارداد به‌عنوان حرم اعلام می‌شه و نتیجه‌اش صلح و امنیت اجتماعی در سطح شهره. این قرارداد فرآیند هجرت رو هم برای مسلمانان تسهیل می‌کنه و در نهایت یک امت واحده در مدینه می‌سازه.
به‌عقیده فیرحی، این قراردادها متضمن نوعی پلورالیسم اخلاقی– حقوقی بودند و به قوانین قبیله‌ای و آزادی اون¬ها بها می‌دادند. تمرکز اصلی فیرحی و لبّ ایده‌ش رو می‌شه با تحلیلش از قرارداد مدینه فهمید. با اینکه فیرحی نکات دیگه‌ای مثل تحلیل قرارداد حدیبیه یا قرارداد طائف رو مطرح می‌کنه، اما این مباحث تقریباً تو یه مسیر فکری پیش می‌رن.
به تعبیر فیرحی، تحلیل‌های این کتاب یه جور بازخوانی دقیق سنت و ظرفیت اون برای حل معضلات امروزیه. فیرحی مثل نصر حامد ابوزید تلاش کرده سنت رو از حاشیه‌ها و خوانش‌های اقتدارگرایانه دور کنه و به یه جمع‌بندی دقیق درباره رابطه دموکراسی و اسلام برسه.
البته کتاب چند تا ایراد اساسی هم داره:
1- ارجاعات تاریخی ضعیف: این ضعف، از قوت علمی کتاب کم کرده و اثر رو شبیه به خطابه نموده. در حالی که این کتاب ظرفیت تبدیل شدن به یک پژوهش جدی رو داره و لازمه که پشتوانه و ارجاعاتش تقویت بشه.
2- مطالب تکراری: کتاب بر اساس سیر تاریخی درس‌های مرحوم فیرحی تنظیم شده و همین باعث شده خیلی از مباحث تکراری باشه. به‌نظرم می‌شد این کتاب رو در ۲۰۰ صفحه جمع کرد.
3- عدم پاسخگویی کامل به تبیین‌های مقابل: به‌دلیل عمر کوتاه مرحوم فیرحی، این پروژه ناتموم و بعضی از اشکالاتش بدون پاسخ باقی مونده. مهم‌ترین اشکال این نظریه (علاوه بر موارد جزئی)، فقدان تحلیل قوی در مسئله غدیره. تو نگاه شیعه، غدیر یه خط قرمزه و فیرحی باید توضیح بده که تو نظام قراردادی پیامبر، معرفی امیرالمؤمنین به عنوان حاکم چه جایگاهی داشته. البته ایشون اشاره کوتاهی به این موضوع کرده اما به‌نظرم این بخش هنوز خام مونده و به نتیجه نریده.
با همه این‌ها، این کتاب یکی از جذاب‌ترین آثاریه که تو چند ماه اخیر با صبر و حوصله خوندم. کتابم به‌خاطر حواشی و تعلیقه‌هایی که نوشتم تقریباً سیاه شده. حس میکنم فارغ از محتوا، با مدل تحلیلی جدیدی در مسئله مواجه شدم که بسیار سازوار و دقیقه.
      

5

        خواندن این کتاب یکی از بهترین تجربه‌های ادبیات کلاسیک برای من بود. بارها همراه با شخصیت‌های این کتاب، به سوالات مختلف فکر کردم. ویکتور هوگو مرا با سوال و مسئله‌های خودش همراه کرده بود. وقتی می‌دیدم اعتراف ژان والژان باعث می‌شود شهر دیگر مثل قبل نباشد، مثل او فکر می‌کردم که نکند اعتراف کردن غیر اخلاقی باشد؟ گاهی با ژاور همراه می‌شدم و نمی‌دانستم باید طرف قانون بایستم یا جوانمردی. و مخصوصا همراه با خواهر سمپلیس، آنجا که تنها دروغ زندگی‌اش را گفت.
سوالات و دغدغه‌هایی که هوگو مطرح می‌کرد، مرا با روایت داستان همراه می‌کرد. این یکی از مهم‌ترین نقاط مثبت رمان بینوایان برای من بود. چنین تجربه‌ای خیلی برایم پیش نیامده بود. 
باید اضافه کنم که کتاب سه بخش کلی دارد یکی خط داستانی، یکی تاریخ وقایعی در فرانسه و در آخر خطابیه‌ها و تأملات هوگو. به گمانم بخش‌های تاریخی داستان قابل حذف بود. به طور کلی کتاب می‌توانست بسیار خلاصه‌تر از این باشد. با این حال از خواندن این کتاب با ترجمه عالی و دقیق استاد پارسایار واقعا لذّت بردم.
      

13

        رساله نقد آراء الفلسفیه، رساله‌ای است از استاد سیدان که آنرا در سال ۱۳۷۹ ه.ش. در نقد فلسفه صدرایی به نگارش درآوردند. این رساله توسط آقای دریاباری شرح و ترجمه شده. این کتاب هم شامل رساله است و هم شرح این رساله.
استاد سیدان که امروزه از سردمداران مکتب تفکیک شمرده می‌شوند، در رساله خود نقدهایی کلی و جزیی به اندیشه‌های ملاصدرا وارد می‌کنند. به عقیده ایشان، عقل و شهود حقیقی مخالف دین نیست لکن آنچه فلاسفه می‌گویند لزوما عقل صحیح و حقیقی نیست بلکه دارای اشکالات معرفتی فراوان است. به عقیده ایشان نشانه این مطلب آن است که فلاسفه در موضوعات مختلف با یکدیگر اختلاف نظر دارند و این نشان می‌دهد که برداشت‌های آنها لزوما مبتنی بر عقل نباشد.
به عقیده ایشان حیطه عقل، حیطه‌ای محدود است و قادر نیست به همه سوالات الهیاتی بشر جواب بدهد. ملاصدرا نیز دغدغه‌های دینی داشت ولی به دلیل تأثیرپذیری از ابن عربی، دچار اشتباهات منعدد معرفتی شد..
فهرست اشکالاتی که ایشان به صدرا وارد می‌کند از این قرار است: ۱- وحدت وجود. ۲- رابطه علی و معلولی میان خدا و بندگان. ۳- سنخیت میان علّت و معلول. ۴- معاد جسمانی مثالی. ۵- تقریر صدرا از نعمات بهشت. ۶- تقریر صدرا از عذاب جهنم در استمرار آن. ۷- یکسان دانستن علم و اراده و انتزاع اراده از علم. ۸- جبر و اختیار. ۹- حدوث و قدم.
همچنین ایشان در خاتمه نقدهایی به ابن‌عربی وارد می‌کند و تفسیر پنج آیه از آیات قرآن را برای توضیح این اشکالات بیان می‌کند.
همانطور که ایشان در ابتدا و همچنین در خاتمه کتاب ذکر می‌کند، سنّت نقد و بررسی آراء اندیشمندان از سنّت‌های برجسته حوزه است. نباید کسی را از دایره نقد و اشکال، مصون داشت. اما با این حال به گمانم نقدهای ایشان اشکالات متعددی دارد: ۱- فهم ایشان از حکمت مشاء مبتنی بر تقریرهایی است که به نظر می‌رسد تقریرهای فنّی و نهایی نباشند، برای مثال ایشان ابن‌سینا را از مدافعان اصالت ماهیت می‌شمارند و این تقریر را بهترین تقریر اصالت ماهیت می‌دانند اما دلیلی بجز برداشت یکی از شارحین برای آن ذکر نمی‌کنند. ۲- تفسیر ایشان از برخی عبارات صدرا، فنی و دقیق نیست. ۳- ایشان در بسیاری از موارد دلیلی برای ادّعای خود ذکر نمی‌کنند و گاه یک مطلب مهم فلسفی را بدون داشتن دلیل فنی انکار می‌نمایند؛ مخصوصا در بحث علّت و معلول. ۴- برخی از برداشت ایشان از آیات و روایات، روشمند نیست مخصوصا در مباحث معاد. بسیاری از آیات مورد استشهاد ایشان حتی ظهور اولیه در معاد جسمانی عنصری ندارد.
اما درمورد ابن‌عربی پژوهشی انجام ندادم تا برداشت‌های ایشان از ابن‌عربی یا دیدگاه‌های شخص ابن‌عربی را ارزیابی کنم لذا چون با ادبیات و سنجه‌های پژوهشی عرفان آشنا نیستم، درمورد برداشت‌های ایشان توقف می‌کنم.
      

11

        مسئله اساسی ولتر در این رمان، پاسخ به چند سوال است: چرا در این زندگی رنج می‌کشیم؟ تا کی قرار است رنج بکشیم؟ آیا این زندگی بهترین جهانی است که ممکن بود خلق شود؟
این سوالات از سوالات اساسی و مهم متافیزیک و فلسفه دین است اما ولتر نمی‌خواهد از دریچه بحث‌های تحلیلی به این مسئله بپردازد. او فرم روایی را برای پاسخ به این سوال انتخاب می‌کند.
از آنجا که ولتر متفکر فلسفه سیاسی و از منتقدان جدّی مسیحیت کاتولیک در عصر روشنگری است، فارغ از پاسخ به این سوالات و نقد لایب نیتس، به صورت آشکار یا ضمنی کشیش‌ها و حکومت‌ها را نیز مورد نقد قرار می‌دهد. روایت او متشکل از فیلسوفانی است که مدام از وجود شر یا بهترین جهان ممکن حرف‌های تکراری می‌زنند و کشیش‌هایی که مدام خیانت کرده و مال مردم را می‌دزدند. حکومت آرمانی‌ای که او تصویر می‌کند، حکومتی جدا از سیاست است، جایی که کشیش وجود ندارد و دین شأنی از شئون کلیسا یا حکومت نیست.
ولتر تمام ایده‌های تحلیلی راجع به وجود رنج را به نوعی ناقص می‌داند و به صراحت از زبان کاندید می‌گوید: «بهتر است بدون بحث و استدلال کار کنیم، فقط اینطور می‌شود زندگی را تحمل پذیرتر کرد». ولتر بحث‌های تحلیلی درمورد وجود شرّ و رنج را بیهوده می‌داند. چه اهمیتی دارد که زندگی ما بهترین جهان ممکن است وقتی هر روز رنج می‌کشیم؟ به جای اینکار بهتر است آنچه داریم را تحمل پذیرتر کنیم، همین.
      

10

        بسم الله.
این روزها که مجددا ویدئویی از لعن و تکفیر یکی از اساتید برجسته متافیزیک اسلامی درمورد شریعتی منتشر شده است، به ذهنم رسید که مروری بر این کتاب بنویسم.

درمورد نگاه‌های متفاوت راجع به شریعتی، مطالعه سه کتاب سودمند است: ۱- جریان روشنفکری اسلامی در ایران، دو سخنرانی از آیت الله خامنه‌ای درمورد شریعتی. ۲- شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های آیت الله بهشتی درمورد شریعتی. ۳- بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی، وحید خضاب.
این مرور، بازنشر دیدگاه‌های کلی آیت الله بهشتی راجع به شریعتی است که در چهار مقام تفکیک شده است: ۱- ویژگی‌های مثبت شریعتی از منظر آیت الله بهشتی. ۲- ویژگی‌های منفی شریعتی از منظر آیت الله بهشتی. ۳- دفاع آیت الله بهشتی از شریعتی در مقابل انتقادات آیت الله مصباح یزدی. ۴- نتیجه‌گیری.

۱. ویژگی‌های مثبت شریعتی از منظر آیت الله بهشتی: ۱- زاییده درد و رنج و محرومیت بود و در طول مطالعات خود نیز این رنج را دنبال می‌کرد. ۲- نسبت به سنّ خود انسانی بسیار پرمطالعه و کتابخوان بود. ۳- سعی داشت در مطالعات خود، پاسخ اسلام به سوالات را دریابد. لذا مطالعات او مطالعاتی تطبیقی و مقارن بود. ۴- قریحه‌ای سرشار، سازنده و آموزنده داشت. نوشته‌هايش، كلماتش، جملاتش، اسلوب نگارشش، اسلوب سخنش، كيفيت برخوردش با مسائل و جامعه، از ابداعات مختلفی برخوردار بود ۵- کاوشگر بود یعنی دنبال این بود که به حقیقتی دست پیدا کند. ۶- تواضع معرفتی داشت و همواره در حال رشد بود. اصراری بر یک ادّعا نداشت. ۷- دلباخته معارف غربی نبود بلكه اصالت فرهنگ غنی اسلام همواره براى او جاذبه‌ای نيرومند داشت.

۲. ویژگی‌های منفی شریعتی از منظر آیت الله بهشتی: ۱- برخی از نوشته‌های التقاطی یا غربی به صورت ناخودآگاه بر ذهن ایشان، تأثیر گذاشته است. به تعبیر مرحوم مطهری، تأثیر تفکر دیالکتیکی مادی در نگاه شریعتی هویداست. ۲- برخی از برداشت‌های ایشان از قرآن و روایات شبیه شیوه اصحاب رأی بود یعنی می‌کوشید یک عبارت را مطابق با اندیشه دلخواه خود معنی کند. این شیوه پرآسیب و خطرناک است. البته شریعتی لجاجت نداشت و در گفتگوها اشتباهاتش را می‌پذیرفت. ۳- پرخاش‌گری‌های نا‌به‌جا و بیش از حد داشت. ۴- دچار ستایشگری‌های افراطی بود.

۳. مرحوم مصباح در سه بحث بنیادی از بحث‌های اسلامی به شریعتی انتقاد داشتند: ۱- خاتمیت. ۲- نصب امامت. ۳- مباحثی مربوط به معاد.
آیت الله بهشتی در این کتاب فقط به مسئله خاتمیت می‌پردازند.
بر اساس برداشت مرحوم مصباح، شریعتی معتقد بود که معنی خاتمیت، جایگزین شدن عقل به جای وحی است چرا که پس از پیامبر اسلام، عقل به کمال خودش رسیده و دیگر نیازی به آموزه‌های وحیانی نیست. به عقیده ایشان شریعتی درمورد زشتی تعّدد زوجات از برداشت عرفی خود کمک می‌گیرد و امتداد ادّعای قبلی را به این مسئله می‌کشاند.
شهید بهشتی در مقام دفاع شئون نبی را ذکر کرده و می‌گویند خاتمیت به معنی اتمام شریعت و ارتباط مستقیم با خداست و شئون دیگر انبیاء همچنان امتداد دارد. لکن ایشان بحث را بیش از این باز نمی‌کنند و معتقدند که بحثی جدّی است و به مقدّمات فلسفی (مخصوصا از حکمت متعالیه) نیاز دارد و باید در محافل علمی طرح و بررسی شود. سپس می‌گویند مراد شریعتی این است که عقل باید به کمک وحی آمده و ابهامات آنرا برطرف کند یا در مواردی که نظر نداده، اظهار نظر کند یا فروعات وحی را تبیین نماید. چرا که مسخره است کسی مثل شریعتی مدام از آیات و روایات در سخنرانی خود استفاده کند ولی معتقد باشد که دوران وحی به پایان رسیده. به عقیده آیت الله بهشتی بحثی که شریعتی تحت عنوان زشتی تعدّد زوجات مطرح می‌کند، مرتبط به این بحث نیست بلکه با بحث نسخ در اصول فقه قابل توجیه است. البته به عقیده ایشان برداشت شریعتی در این مصداق کاملا اشتباه است لکن باید از او انتقاد سازنده کرد نه تکفیر.

۴. نتیجه: شریعتی محقق جامع الشرایطی نیست بلکه انسانی است که مطالعاتی داشته و پاسخگوی پرسشگری نسل جوان است و جستجوگر بحث‌های اسلامی است؛ نه بیشتر و نه کمتر. برداشت‌های ایشان بیشتر ذوقی است نه تحقیقی؛ لذا نباید با آن معامله تحقیقی و پژوهشی شود البته که فکر شریعتی تغییرات زیادی در طول زمان داشته و به مرور، به اصالت اسلامی نزدیک‌تر می‌شده است. پیشنهاد آیت الله بهشتی این است که تا مطالب اسلامی خوب فهم نشده، نباید سراغ آثار او رفت چرا که در این صورت ذهن انسان در فراز و نشیب افکار ایشان گم شده و نمی‌تواند به برداشت شکل‌یافته از اسلام دست پیدا کند.

پ.ن: همانطور که گفتم، این یادداشت جمع‌بندی آراء آیت الله بهشتی راجع به شریعتی است که با وجود اختلافاتی، از جهاتی به آراء مرحوم مصباح شبیه است. شخصا دلایل و برداشت‌های دیگری از شخص آیت الله مصباح شنیدم که باید در محفل دیگری راجع به آن بنویسم تا هر دو دیدگاه به صورت کامل بررسی شده باشد. ما به دلیل عدم حضور در آن برهه نمی‌توانیم به صورت دقیق بین این دو رویکرد، داوری کنیم گرچه می‌توانیم بر اساس احتمالاتی، یک رویکرد را بر رویکرد دیگر ترجیح بدهیم. همین.
      

7

        این کتاب مقاله‌ای از شهید مطهری بوده است که در نشریه مقالات و بررسی‌ها در دانشگاه تهران به چاپ رسیده و دو سال است که به صورت مجزّا در کنار دیگر آثار ایشان منتشر می‌شود.
مقاله ای خوش‌خوان و ساده است. استاد مطهری از کسانی است که تأکید بسیار زیادی بر روی بررسی تاریخی مسائل دارد و این روحیه در آثار ایشان (از جمله شرح مبسوط منظومه) آشکار و روشن است.
به عقیده استاد، سیر تاریخی مسائل فلسفه اسلامی از مباحثی است که مغفول واقع شده و شاید یکی از علل آن، تلاش‌های فلسفی حاجی سبزواری باشد. ایشان به دلیل دسترسی کمی که به آثار فلاسفه قبلی داشتند، نتوانستند به صورت دقیق ادعاهای آنان را تبیین و دسته‌بندی کنند. از جهت دیگر ایشان علاقه زیادی به سازگار کردن ادّعاهای به ظاهر متفاوت داشتند که گاهی روشمند نبود. لذا مرحوم استاد معتقدند که باید حتما به این بُعد از بحث‌های فلسفی دقّت شود چرا که در فهم مسئله تأثیر بسیار زیادی دارد.
حتما برای ما سوال شده که محتوای مسائل فلسفی یا دسته‌بندی آنها در سنّت اسلامی چه اشتراکاتی با سنّت یونانی دارد و آیا فلسفه اسلامی ذیل فلسفه یونانی دسته بندی می‌شود یا خیر؟
استاد می‌فرمایند که مسائل فلسفی در متون اسلامی چهار دسته‌اند: ۱- مسائلى كه تقريباً به همان صورت اوّلى كه از آثار یونانی ترجمه شده باقى مانده و تغییر زیادی در آنها دیده نمی‌شود، مانند: اكثر مسائل منطق، مبحث مقولات ده‌گانه، علل اربعه، تقسيمات علوم، تقسيم و تعديد قواى نفس . ۲- مسائلی که فلسفه اسلامی پایه آنها را محکم‌تر کرده و دلایل بیشتری برای آنها بیان نموده، مانند: مسئلۀ امتناع تسلسل، تجرد نفس، اثبات واجب، توحيد واجب، امتناع صدور كثير از واحد، اتحاد عاقل و معقول، جوهريت صور نوعيه. ۳- مسائلى كه گرچه نام و عنوان آنها در یونان وجود داشته امّا محتوای آنها به كلى تغيير كرده و متفاوت شده است، مانند: مثل افلاطونی. ۴- مسائلى كه حتى نام و عنوانش تازه و بى‌سابقه است و در دوره‌هاى قبل از اسلام به هيچ شكل مطرح نبوده و منحصراً در جهان اسلام طرح شده است، مانند: مسائل عمدۀ وجود يعنى اصالت وجود، وحدت وجود، وجود ذهنى، احكام عدم، امتناع اعادۀ معدوم و همچنين مسئلۀ جعل، مناط احتياج شىء به علت، اعتبارات ماهيت، معقولات ثانيۀ فلسفى، برخى اقسام تقدم، اقسام حدوث، انواع ضرورتها و امتناعها و امكانها، حركت جوهری، فاعليت بالتسخير، وحدت نفس و بدن، نوع تركّب ماده و صورت، بازگشت ارتباط معلول به علت به اضافه اشراقيه، معاد جسمانى برزخى، بُعد رابع بودن زمان، قاعدۀ بسيط الحقيقه و... اکثر مسائل فلسفه اسلامی از این قسم‌اند.
علاوه بر این، سنّت اسلامی تغییرات زیادی در دسته‌بندی بحث‌های فلسفی داشته به طوری که شباهت بسیار کمی میان متافیزیک ارسطو و متافیزیک اسلامی وجود دارد. گاهی نیز برخی مسائل در طبیعیات یا منطق مطرح می‌شده ولی در سنّت اسلامی ذیل متافیزیک مطرح شده است، مانند: بحث مقولات و حرکت.
      

6

        کتاب «عاشورا؛ فساد و صلاح‏» مجموعه نه سخنرانی دکتر فیرحی در سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۹ است. ایشان با عینک جامعه‌شناسی سیاسی - تاریخی به بررسی حادثه عاشورا و حوادث منتهی به آن می‌پردازند.
ایده کلی ایشان این است که حضرت سیدالشهداء به دنبال قیام نبودند و حرکت ایشان صرفا ممانعت از بیعت با یزید بود. ایشان به تحلیل چند مفهوم و مسئله می‌پردازند: مفهوم بیعت، مفهوم خلافت، مفهوم سلطنت، حکومت شورایی، حکومت الیگارشی و...
به عقیده ایشان روند حکمرانی اسلامی پس از پیامبر با بحران‌های جدی مواجه شده که در زمان معاویه و یزید به اوج خود رسیده است؛ بحران هایی مثل: انتقال اصحاب پیامبر به شام، ایجاد سلسله مراتب در مرجعیت دینی و همچنین ایجاد بی عدالتی اقتصادی در جامعه.
مجموعا نگاه نو و بسیار خوبی به مجموع حوادث عاشورا داشتند و بر اساس تخصّص علمی خود، عوامل جامعه شناختی این حادثه را واکاوی کردند. به گمانم یکی از تحلیل‌های بسیار خوب از حادثه عاشوراست. با این حال، این کتاب دو نقد جدی دارد:
۱- به دلیل اینکه این کتاب متن چند سخنرانی از دکتر فیرحی است، مطالب تکراری آن زیاد است. به گمانم می‌شد نصف مطالب کتاب را حذف کرد.
۲- نگاه ایشان تکیه کمی به ادله دینی داشت و لذا به برخی از جوانب دیگر حادثه پرداخته نشده بود که انتظار می‌رفت به دلیل ارتباط با موضوع، به آن اشاره شود.
مجموعا کتابی بسیار خواندنی است. اگر هم همه کتاب را نمی‌خوانید، پیشنهاد می‌کنم سخنرانی «جامعه شناسی سیاسی حادثه عاشورا»، «عاشورا و بحران خلافت» و همچنین «عاشورا و مفهوم اصلاح؛ بازگشت به بنیان گذار» را مطالعه کنید. اساس ایده‌ی ایشان در این سه سخنرانی قابل دریافت است.
بخشی از ایده ایشان را ضمن پست «هدف قیام عاشورا» در کانال تارِک مطرح کرده‌ام؛ می‌توانید از پیوند زیر آنرا بخوانید:
https://t.me/notghiat/561
      

10

        برادر لورانس (نیکولاس هرمان) عارفی مسیحی است که در قرن هفدهم در فرانسه زندگی می‌کرد. در هجده سالگی درخت بی‌برگی را دید و به فکر بهار آینده و تغییر آن درخت افتاد. این اتّفاق باعث دگرگونی روح لورانس شد. پس از این تجربه، عصب سیاتیک او آسیبی جدی دید که باعث شد تا آخر عمر لنگ بزند و از ارتش کناره‌گیری کند. او به دلیل نیاز مالی خدمتکار شد و شش سال بعد به کلیسا پیوست. او تحصیلات لازم برای کشیش شدن را نداشت به همین جهت تا آخر عمر به آشپزی و پینه‌دوزی مشغول بود.
عشق او به خدا کم‌کم میان مردم معروف شد. مجموعه نامه‌ها و پندهای او در کتاب مستقلّی چاپ شد و مورد توجّه کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها قرار گرفت.
آموزه‌های لورانس شباهت‌های زیادی به آموزه‌های اسلامی دارد. شاید بتوان خلاصه تمام ایده های او را در این جمله خلاصه کرد: زندگی روحانی زندگی لطف است. این زندگی با ترسی زبونانه آغاز می‌شود و با امید به زندگی جاوید فزونی می‌گیرد و با عشق خالص به اوج می‌رسد. (صفحه چهل و پنجم کتب)
این گفتار شبیه گفتاری از امیرالمؤمنین است که فرمود بندگان خدا سه دسته‌اند یا خدا را از ترس می‌پرستند، یا برای رسیدن به پاداش و ثواب او را عبادت می‌کنند و یا عاشق اویند و این عشق باعث عبادت آنان می‌شود.
لورانس بر عشق به خدا و نادیده گرفتن همه مناسک تأکید دارد. او ذکر خدا را مهم‌ترين روش برای حصول عشق می‌داند. به عقیده او ما باید همیشه حضور خدا را حس کرده و تمرین کنیم و بدانیم هر چیزی از طرف خدا به ما برسد، خیر است و رنج یعنی نداشتن خدا. او در نامه‌های متعدد می‌گوید که به جای اینکه از خدا بخواهیم رنج و درد را از زندگی ما بردارد، باید بخواهیم که قدرت تحمّل رنج را به ما بدهد.
ما باید بدانیم در برابر خدا هیچیم و البته حضور او را تمرین کنیم. تمرین حضور او به مراقبت است و بی اعتنایی به دنیا و لذّات دنیوی.
اگر حضور خدا را حس کنیم ایمان و امید بیشتری خواهیم داشت، به خدا و برنامه‌هایش اطمینان خواهیم کرد و عاشق و امیدوار او خواهیم بود.
نوع خاصی از ایمان‌گروی و عرفان در رهنمودهای لورانس وجود دارد؛ او تصریح می‌کند که به جای استدلال باید شیفته خدا شد. اگر اسم مؤلف را فاکتور بگیریم و ندانیم یک شخصیت مسیحی آن را نوشته، حس می‌کنیم که داریم چهل حدیث مرحوم امام را مطالعه می‌کنیم.
      

9

        خواندن تراژدی مخاطب خاص خودش را می‌خواهد و باب میل همه نیست. اما برای مخاطبان خاصّش، بسیار لذّت‌بخش است.
آثار شکسپیر در قله‌ی سبک نمایشنامه‌نویسی است و هملت هم یکی از بهترین نمایشنامه‌های اوست؛ اگر ادّعا نکنم که بهترین است.
رگه‌هایی از کتاب مقدّس [مخصوصا کتاب ایّوب، جامعه و غزل غزل‌ها] در این نمایشنامه وجود دارد. فارغ از اقتباس‌های این تراژدی، حدس می‌زنم که روایت شکسپیر در چند پرده اول، روی چالز دیکنز اثر گذاشته چون پیش‌زمینه روایی این تراژدی را در رمان سرود کریسمس حس می‌کنم.
فضای روایی این تراژدی تاریک است و مثل دیگر تراژدی‌های شکسپیر، قربانی دارد و تلخ به پایان می‌رسد.
من این کتاب را با چاپ نشر نگاه خواندم که به گمانم از دو جهت بهتر از چاپ‌های دیگر است: ۱- نکات خوب برنارد لات در مقدّمه کتاب و برداشتش از مجموعه تراژدی. این مقدّمه نزدیک به هفتاد صفحه است و پیشنهاد می‌کنم بعد از خواندن اصل نمایشنامه، آن را بخوانید. ۲- ترجمه دقیق و خاص ابوالحسن تهامی خواندن نمایشنامه را دلپذیر می‌کند. این ترجمه به جهت نزدیک ساختن مخاطب به ادبیات شکسپیر، کلاسیک است (هم در انتخاب واژگان و هم ترکیب اجزاء جمله) لذا ممکن است برخی با آن ارتباط نگیرند.
      

5

8

15

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

مقتل امام حسین (ع)ترجمه وقعه الطف: بازسازی مقتل الحسین ابومخنف (157ق) کهن ترین روایت از واقعه کربلاحسین (ع) از زبان حسین (ع): زندگی و زمانه امام حسین (ع) از زبان ایشان

پیشنهادهایی برای ماه محرّم

19 کتاب

درمورد عاشورا کتاب‌های خیلی زیادی وجود دارد. برخی از این کتاب‌ها صرفا به نقل گزارشات تاریخی پرداخته‌اند، برخی از آنها تحلیلات سیاسی و اخلاقی ارائه داده‌اند و برخی نیز از جنبه‌های هنری و اجتماعی به آن نگریسته‌اند. بخشی از بهترین کتاب‌هایی که در این حوزه مطالعه کرده‌ام را در لیست مجزایی قرار دادم. قطعا کتاب‌های بهتری وجود دارد که از دیده‌ی من پنهان مانده است و شما مطالعه‌شان کرده‌اید. این لیست صرفا گزینش و سلیقه‌ی من است. این کتاب‌ها با توجه به گرایشات و تحلیل‌های مختلف دسته‌بندی شده‌اند. برای مثال آیت الله مصباح یزدی درمورد عاشورا تحلیلی متفاوت از مرحوم فیرحی دارد لکن هر دو تحلیل را در لیست آورده‌ام تا گرایشات و تفکّرهای مختلف بتوانند از لیست استفاده کنند. اگر به گزارشات معتبر از تاریخ عاشورا علاقه دارید، مقتل الحسین علامه عسکری را بخوانید. به اندازه مقتل جامع مرحوم پیشوایی تخصصی نیست ولی بسیار خوب و جمع و جور است. اگر جمع‌بندی خوبی از تحلیل‌های عاشورایی می‌خواهید عاشورا شناسی استاد محمد اسفنیداری را بخوانید. اگر هم به متون کهن فارسی علاقه دارید، حتما مجذوب کتاب روضه خواهید شد. کتاب آذرخش کربلا نیز یکی از بهترین تحلیل‌های موجود درمورد عاشوراست که به تبارشناسی و مفهوم‌شناسی مسئله امر به معروف می‌پردازد. امیدوارم از ظرفیت ماه محرم برای ارتقای سطح آگاهی خود استفاده کنیم.

9

فلسفه مقدماتی (برگرفته از آثار استاد شهید مرتضی مطهری)درآمدی بر فلسفه اسلامیتاریخ فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی - مقدّماتی

6 کتاب

یکی از چالش‌های موجود در یادگیری متافیزیک اسلامی، کمبود کتاب‌های خوب مقدّماتی در این حوزه است. برای شروع یادگیری فلسفه اسلامی معمولا کتاب آشنایی با علوم اسلامی مرحوم مطهری و همچنین کتاب بدایه الحکمه را پیشنهاد می‌دهند. درحالی که کتاب مرحوم مطهری پوشش دهنده بحث‌های فلسفی نیست. کتاب بدایه الحکمه نیز با وجود حجم کم بسیار دقیق و با جزئیات نوشته شده است و اصلا برای شروع خوب نیست. به گمانم این سیر به همراه صوت‌های تدریس اساتید خوب بتواند تا حدودی شما را با فضای کلی فلسفه اسلامی آشنا کند. کتب این سیر در سه حوزه تاریخ فلسفه اسلامی، متافیزیک اسلامی و معرفت‌شناسی جا می‌گیرد. برای درک خوب از آنچه در فضای فلسفه اسلامی وجود دارد، باید هر سه حوزه مذکور به علاوه منطق ارسطویی یا سینوی مورد مطالعه قرار بگیرد. این سیر حاوی فلسفه مشاء، فلسفه اشراق و حکمت متعالیه است و هر سه مکتب فکری را پوشش می‌دهد. ان‌شاءالله به مرور لیست‌هایی در منطق کلاسیک - ارسطویی اضافه خواهم کرد.

10

فعالیت‌ها

پیامبری و قرارداد (نظریه ای درباره سیره حکمرانی)
          بعد مدّت‌ها سلام :)
چند ماهی بود از بهخوان دور بودم. البته کتاب خوندن تعطیل نشده بود، اما کم‌رنگ شده بود چون سرم یکم شلوغ بود.
تصمیم گرفتم دوباره ریویو نوشتن رو تو فراغتم جدی بگیرم و از این کتاب شروع کنم.
وقتی این کتاب رو خوندم، با یه بازخوانی بسیار جذاب درمورد سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) مواجه شدم. ما معمولا شناخت دقیقی از مدل سیاست‌ورزی پیامبر نداریم؛ بیشتر شنیده‌هامون حول حکمرانی امیرالمؤمنین (ع) می‌گرده. اما مرحوم فیرحی دقیقاً دست گذاشته روی نقطه‌ای که پژوهش‌هامون توش خلأ داره.
بحث اصلی، نسبت حکومت پیامبر اسلام با نظریات سیاسی مثل سلطنت، خلافت و دموکراسی در تاریخ سیاسی اسلامه. جالبه بدونید که قبل از این، جان لاک در سنت مسیحیت این ایده رو پیگیری کرده و به این نتیجه رسیده که تنها راه تضمینی برای تحقق دموکراسی، خود دینه. فیرحی هم این ایده رو تو سنت اسلامی امتداد داده و بازخوانی کرده.
فرضیه‌ای که تو این بحث مطرح می‌شه اینه که حکومت پیامبر مبتنی بر قرارداد اجتماعی بوده. پیامبر اکرم با قرارداد مدینه – که روابط بین مسلمانان، یهودیان و قبایل مختلف رو تنظیم می‌کرده – حکومتی قراردادی رو پایه‌ریزی می‌کنه. نکته مهم اینه که این قرارداد، فرمان پیامبر نبوده؛ پیامبر صرفاً پیش‌نویس این قرارداد رو ارائه داده. بنابراین نگاه مولوی به این قرارداد وجود نداره و پایه‌اش کاملاً دموکراتیک و مبتنی بر آرای قبایل مختلفه.
این قرارداد، هویت‌های مستقل قومی و مذهبی رو حفظ کرده و به شکل‌گیری یک دولت‌شهر با مرزهای مشخص کمک نموده. مدینه در این قرارداد به‌عنوان حرم اعلام می‌شه و نتیجه‌اش صلح و امنیت اجتماعی در سطح شهره. این قرارداد فرآیند هجرت رو هم برای مسلمانان تسهیل می‌کنه و در نهایت یک امت واحده در مدینه می‌سازه.
به‌عقیده فیرحی، این قراردادها متضمن نوعی پلورالیسم اخلاقی– حقوقی بودند و به قوانین قبیله‌ای و آزادی اون¬ها بها می‌دادند. تمرکز اصلی فیرحی و لبّ ایده‌ش رو می‌شه با تحلیلش از قرارداد مدینه فهمید. با اینکه فیرحی نکات دیگه‌ای مثل تحلیل قرارداد حدیبیه یا قرارداد طائف رو مطرح می‌کنه، اما این مباحث تقریباً تو یه مسیر فکری پیش می‌رن.
به تعبیر فیرحی، تحلیل‌های این کتاب یه جور بازخوانی دقیق سنت و ظرفیت اون برای حل معضلات امروزیه. فیرحی مثل نصر حامد ابوزید تلاش کرده سنت رو از حاشیه‌ها و خوانش‌های اقتدارگرایانه دور کنه و به یه جمع‌بندی دقیق درباره رابطه دموکراسی و اسلام برسه.
البته کتاب چند تا ایراد اساسی هم داره:
1- ارجاعات تاریخی ضعیف: این ضعف، از قوت علمی کتاب کم کرده و اثر رو شبیه به خطابه نموده. در حالی که این کتاب ظرفیت تبدیل شدن به یک پژوهش جدی رو داره و لازمه که پشتوانه و ارجاعاتش تقویت بشه.
2- مطالب تکراری: کتاب بر اساس سیر تاریخی درس‌های مرحوم فیرحی تنظیم شده و همین باعث شده خیلی از مباحث تکراری باشه. به‌نظرم می‌شد این کتاب رو در ۲۰۰ صفحه جمع کرد.
3- عدم پاسخگویی کامل به تبیین‌های مقابل: به‌دلیل عمر کوتاه مرحوم فیرحی، این پروژه ناتموم و بعضی از اشکالاتش بدون پاسخ باقی مونده. مهم‌ترین اشکال این نظریه (علاوه بر موارد جزئی)، فقدان تحلیل قوی در مسئله غدیره. تو نگاه شیعه، غدیر یه خط قرمزه و فیرحی باید توضیح بده که تو نظام قراردادی پیامبر، معرفی امیرالمؤمنین به عنوان حاکم چه جایگاهی داشته. البته ایشون اشاره کوتاهی به این موضوع کرده اما به‌نظرم این بخش هنوز خام مونده و به نتیجه نریده.
با همه این‌ها، این کتاب یکی از جذاب‌ترین آثاریه که تو چند ماه اخیر با صبر و حوصله خوندم. کتابم به‌خاطر حواشی و تعلیقه‌هایی که نوشتم تقریباً سیاه شده. حس میکنم فارغ از محتوا، با مدل تحلیلی جدیدی در مسئله مواجه شدم که بسیار سازوار و دقیقه.
        

5

پیامبری و قرارداد (نظریه ای درباره سیره حکمرانی)
          بعد مدّت‌ها سلام :)
چند ماهی بود از بهخوان دور بودم. البته کتاب خوندن تعطیل نشده بود، اما کم‌رنگ شده بود چون سرم یکم شلوغ بود.
تصمیم گرفتم دوباره ریویو نوشتن رو تو فراغتم جدی بگیرم و از این کتاب شروع کنم.
وقتی این کتاب رو خوندم، با یه بازخوانی بسیار جذاب درمورد سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) مواجه شدم. ما معمولا شناخت دقیقی از مدل سیاست‌ورزی پیامبر نداریم؛ بیشتر شنیده‌هامون حول حکمرانی امیرالمؤمنین (ع) می‌گرده. اما مرحوم فیرحی دقیقاً دست گذاشته روی نقطه‌ای که پژوهش‌هامون توش خلأ داره.
بحث اصلی، نسبت حکومت پیامبر اسلام با نظریات سیاسی مثل سلطنت، خلافت و دموکراسی در تاریخ سیاسی اسلامه. جالبه بدونید که قبل از این، جان لاک در سنت مسیحیت این ایده رو پیگیری کرده و به این نتیجه رسیده که تنها راه تضمینی برای تحقق دموکراسی، خود دینه. فیرحی هم این ایده رو تو سنت اسلامی امتداد داده و بازخوانی کرده.
فرضیه‌ای که تو این بحث مطرح می‌شه اینه که حکومت پیامبر مبتنی بر قرارداد اجتماعی بوده. پیامبر اکرم با قرارداد مدینه – که روابط بین مسلمانان، یهودیان و قبایل مختلف رو تنظیم می‌کرده – حکومتی قراردادی رو پایه‌ریزی می‌کنه. نکته مهم اینه که این قرارداد، فرمان پیامبر نبوده؛ پیامبر صرفاً پیش‌نویس این قرارداد رو ارائه داده. بنابراین نگاه مولوی به این قرارداد وجود نداره و پایه‌اش کاملاً دموکراتیک و مبتنی بر آرای قبایل مختلفه.
این قرارداد، هویت‌های مستقل قومی و مذهبی رو حفظ کرده و به شکل‌گیری یک دولت‌شهر با مرزهای مشخص کمک نموده. مدینه در این قرارداد به‌عنوان حرم اعلام می‌شه و نتیجه‌اش صلح و امنیت اجتماعی در سطح شهره. این قرارداد فرآیند هجرت رو هم برای مسلمانان تسهیل می‌کنه و در نهایت یک امت واحده در مدینه می‌سازه.
به‌عقیده فیرحی، این قراردادها متضمن نوعی پلورالیسم اخلاقی– حقوقی بودند و به قوانین قبیله‌ای و آزادی اون¬ها بها می‌دادند. تمرکز اصلی فیرحی و لبّ ایده‌ش رو می‌شه با تحلیلش از قرارداد مدینه فهمید. با اینکه فیرحی نکات دیگه‌ای مثل تحلیل قرارداد حدیبیه یا قرارداد طائف رو مطرح می‌کنه، اما این مباحث تقریباً تو یه مسیر فکری پیش می‌رن.
به تعبیر فیرحی، تحلیل‌های این کتاب یه جور بازخوانی دقیق سنت و ظرفیت اون برای حل معضلات امروزیه. فیرحی مثل نصر حامد ابوزید تلاش کرده سنت رو از حاشیه‌ها و خوانش‌های اقتدارگرایانه دور کنه و به یه جمع‌بندی دقیق درباره رابطه دموکراسی و اسلام برسه.
البته کتاب چند تا ایراد اساسی هم داره:
1- ارجاعات تاریخی ضعیف: این ضعف، از قوت علمی کتاب کم کرده و اثر رو شبیه به خطابه نموده. در حالی که این کتاب ظرفیت تبدیل شدن به یک پژوهش جدی رو داره و لازمه که پشتوانه و ارجاعاتش تقویت بشه.
2- مطالب تکراری: کتاب بر اساس سیر تاریخی درس‌های مرحوم فیرحی تنظیم شده و همین باعث شده خیلی از مباحث تکراری باشه. به‌نظرم می‌شد این کتاب رو در ۲۰۰ صفحه جمع کرد.
3- عدم پاسخگویی کامل به تبیین‌های مقابل: به‌دلیل عمر کوتاه مرحوم فیرحی، این پروژه ناتموم و بعضی از اشکالاتش بدون پاسخ باقی مونده. مهم‌ترین اشکال این نظریه (علاوه بر موارد جزئی)، فقدان تحلیل قوی در مسئله غدیره. تو نگاه شیعه، غدیر یه خط قرمزه و فیرحی باید توضیح بده که تو نظام قراردادی پیامبر، معرفی امیرالمؤمنین به عنوان حاکم چه جایگاهی داشته. البته ایشون اشاره کوتاهی به این موضوع کرده اما به‌نظرم این بخش هنوز خام مونده و به نتیجه نریده.
با همه این‌ها، این کتاب یکی از جذاب‌ترین آثاریه که تو چند ماه اخیر با صبر و حوصله خوندم. کتابم به‌خاطر حواشی و تعلیقه‌هایی که نوشتم تقریباً سیاه شده. حس میکنم فارغ از محتوا، با مدل تحلیلی جدیدی در مسئله مواجه شدم که بسیار سازوار و دقیقه.
        

5

دین، معنویت و روشنفکری دینی: سه گفت و گو با مصطفی ملکیان

9

یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر
          گوگول میگه نویسنده برای موفقیت یک روایت، کافیه یک اتاق و یک خیابانی که باهاش آشنا است رو توصیف کنه و این دقیقاً کاریه که گوگول در تمام داستان‌هاش انجام میده.
گوگول از مردم و وقایع عادی روزمره صحبت میکنه و طوری این کارو میکنه که نمی‌تونی با هیجان دنبال داستان نری. از هیجان یک پیرمرد برای خرید شنلی جدید میگه و کاری میکنه همراه با پیرمرد و خیاط با ذوق به بازار بری و پارچه و دکمه بخری و در آخر همراه با پیرمرد برای شنل اشک بریزی. از دعوای مسخره‌ی بین دو ایوان میگه و در انتهای داستان به زیبایی فریاد نهایی رو سر میده که «دنیای ملال‌انگیزی است آقایان!» و مگه میشه در این لحظه همراه با گوگول احساس حسرت و ملال نکنی؟... اون دستاتو می‌گیره و تو رو به بلوار نیفسکی می‌بره، به زیر چراغاش در نور شب که همه چیز رو فریبنده جلوه میدن و یک لحظه هراسی به دلت میفته که نکنه تو هم در این فضای فریبنده اغوا بشی؟... و کاری میکنه وقتی جناب دماغ از کالسکه میاد بیرون از ته دل بخندی و در حالی که هر لحظه داستان در نظرت مسخره و مسخره‌تر میشه، با شوق بیشتری ادامه بدی و در آخر با راوی دوتایی بخندید که آیا کسی که این داستان رو میگه و کسی که می‌شنوه، حقیقتاً دیوانه نیست؟

«بگویید ببینم اولین تاثیری که هریک از قصه‌های آقای گوگول بر شما می‌گذارد چیست؟ غیر از این است که وادارتان می‌کند بگویید: چقدر همه این‌ها ساده، عادی، طبیعی و حقیقی است و در عین حال چقدر بکر و تازه؟» 
بلینسکی

یادداشت‌های یک دیوانه ۳
بلوار نیفسکی ۴
دماغ ۵
شنل ۵
کالسکه ۳
ماجرای نزاع ایوان ایوانوویچ و ایوان نیکوفوروویچ ۵
مالکین قدیمی ۴
ایوان فیودورویچ و خاله‌اش ۳/۵
        

63

افسون گل سرخ

4