راضیه بابایی

تاریخ عضویت:

فروردین 1402

راضیه بابایی

بلاگر
@R.Babaee

43 دنبال شده

403 دنبال کننده

                در دنیای کتاب ها پرسه می زنم  و کلمات را استشمام می کنم.
حال  دلم را  گره زده ام به نوشتن.

              
https://eitaa.com/vazhband

یادداشت‌ها

نمایش همه
        قرنطینه یک رمان رئال است در بستر تاریخی. زمان و مکان ساختگی‌اند. شهرها، آدم‌ها و جکومت‌ تخیلی هستند. این دنیای خیالی شبیه دوران قرون وسطیِ اروپاست. 

یک بیماری به نام اسکورج بین مردم فراگیر شده است. یک دختر و پسر که جز طبقات پایین جامعه هستند توسط ماموران حکومت که باید بیماران را جمع آوری کرده و به قرنطینه بفرستند، دستگیر می‌شوند. ورود آنها به جزیره‌ای میان آبها در میان بیمارانی که مانند محکومین در زندان به سر می‌برند، آغاز ماجراست. 

تعریف قرنطینه را شنیده بودم. از آن دست کتاب‌هاست که نوجوانان اهل ماجراجویی دوست دارند. داستانی پر از تلاش و کنش و فعالیت که صحنه‌های پرهیجان آن خواننده را به وجد می‌آورد.

قرنطینه از آن کتاب‌هاست که جان می‌دهد برای اقتباس سینمایی. اما در مقام کتاب پرگویی‌های راوی اول شخص خسته‌ام کرد. نه اینکه ترجمه مشکل داشته باشد، از روانی متن و فهم منطق داستان و اتفاقات می‌شد فهمید کار مترجم بد نبوده است. 
تعادل بین گفتن و تصویر دادن وجود ندارد. مسئله دیگری که با کتاب داشتم پیرنگ عجیب و غریبش بود. نه اینکه پیرنگ کار پیچیده باشد و غیر قابل فهم اما به عمد در هم پیچیده می‌شد تا اتفاق دیگری را رقم بزند. 
در مجموع شاید طولانی شدن کتاب به همان دلایل بالا باشه  و اگر نویسنده کمی جمه‌جورتر می‌نوشت این ایرادات به چشم نمی‌آمد. امیدوارم زودتر فیلمی براساس کتاب بسازند فیلم جذابی خواهد شد.
و اما خط عاشقانه‌ی داستان
دو نوجوان ما حواسشان به هم هستند. در مورد علاقه به هم و توجه به هم مکالمات محدودی داره که برای نوجوان جذاب است. در اتفاقات و حوادث تماس بدنی دارند نه در حد مثبت ۱۸ ولی به هرحال هست. این هم برای اطلاع دوستانی گفتم که روی این موارد حساس هستند.
امتیاز کتاب ۴ از ۵ و مخاطب اثر نوجوان ۱۲،۱۳ سال به بالاست.
      

32

        سکونت در رنج

بازشناخته غریبه روایتی از درک رنج فلسطین است. نه برای ما که در کشورهای غرب آسیا زیسته‌ایم و مسلمانیم، بلکه برای مردمی که در دنیای غرب و سیطره‌ی حکومت‌های حامی  اسرائیل زندگی‌می‌کنند و ادراک آرمان آزادی‌خواهانه‌ی فلسطین برایشان زیر لایه‌های تاریک روایت صهیونیستی مدفون است.

در مقدمه کتاب از زبان مترجم آمده است:
برای مایی که رنج بی‌پایان دیگران را از دور می‌بینیم، انسان ماندن در لحظه‌ی فاجعه یعنی ساکن شدن در رنج، نه روی گرداندن از آن:"پس بیایید همین‌جا بمانیم؛ همین‌جا صادقانه‌ترین مکان برای سخن گفتن است."

در این کتاب کوتاه نویسنده سعی کرده است مخاطب غربی را به نقطه تامل،تفکر برساند. او را از بی‌تفاوتی و عبور از کنار بحران برهاند و مسئله فلسطین را دغدغه او کند. آنها را به حل این گره‌کور علاقه‌مند کند.

ایزابلا حماد در این سخنرانی که به شکل کتاب درآمده است از ادوارد سعید یاد می‌کند. او فعال فرهنگی_سیاسیِ فلسطینی_آمریکایی بود و رمان‌های زیادی به رشته تحریر درآورده است.
حماد لحظه‌ای(لحظه عطف) که مخاطب به درک درون‌مایه رمان و روایت می‌رسد به حالتی تشبیه کرده که مخاطبان غربی به شناخت‌ فلسطین و درک انسانیت فلسطینی‌ها می‌رسند. همان نقطه‌ای که خون‌های ‌ریخته شده‌ در غزه برایشان مهم می‌گردد.
حماد از زبان ادبیات و داستان به ماجرای استعمار وطن‌گزینانه‌ی اسرائیل نگاه می‌کند روی شخصیت‌ها و تحول آنها دست می‌گذارد و تحلیل می‌کند چگونه می‌توان داستان فلسطین را روایت کرد تا مخاطب را به بازشناختن این آرمان برساند.

نه روز بعد از سخنرانی حماد که بخش اول کتاب را تشکیل می‌دهد عملیات طوفان‌الاقصی رخ می‌دهد و جنایات پس از آن، نویسنده را به نگارش این پس‌نگاره سوق می‌دهد.
او به حق دفاع که اسرائیل در برابر مردم مظلوم و در محاصره‌ی غزه ادعا می‌کند، می‌تازد. به نقش آمریکا در این جنایت می‌پردازد. از ظلم گسترده‌ی جهانی علیه فلسطینی‌ها می‌گوید. او عملیات طوفان الاقصی را نقطه‌ی عطفی می‌داند که دیگر بازگشت به قبل آن ممکن نیست و با دیدن تصاویر کشتار بی‌رحمانه کودکان غزه باز هم رگه‌های زندگی و امید را در میان آنها می‌یابد.

بخش اول کتاب زبان علمی و سنگینی دارد و مخاطب به آسانی مضمون و مقصد نویسنده را متوجه نمی‌شود . ولی در پس‌نگاره متن حماسی‌تر و از نظر زبان ساده‌تر شده و روایتی از نسبت غزه‌ی ویران شده با جهان را ارائه می‌دهد.

کتاب کوتاه است و خوانش آن به علاقه‌مندان به مسئله‌ی فلسطین توصیه می‌گردد. امتیاز ۴ از ۵

#عسل_گلچین
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

3

        کوتاه مثل چشم برهم‌زدن

نازنین داستان حسرت است. داستان کوتاهی، برای لحظات از دست رفته. برای نگفتن، دریغ‌کردن،  داستان خودخواهی است و غرور.
قلب‌هایی محتاج محبت‌اند. تشنه‌ی یک جرعه عشق. لَه لَه می‌زنند برای قطره‌ای توجه برای دیده‌شدن و انسان موجودی ناطق که می‌تواند دلیل و بهانه بتراشد. سخنوری‌ها کند. خود را راضی کند که کارش درست است و محبت نورزد. آنقدر که نیازش را انکار کند.

نازنین در مورد زندگی زناشویی مردی چهل ساله و دختری شانزده ساله است. دختری که زندگی سختی را در کودکی پشت سر‌گذاشته است.می‌گویند انسان اگر نیازهای اساسی‌اش برآورده نشود، می میرد.یکی از اصلی‌ترین نیازهای بشر از بدو تولد، محبت است. ما برای زنده ماندن لازم داریم به ما عشق بورزند و لازم است عشق بورزیم. 

 داستان نازنین  درباره زن و مردی است که در کنار هم بزرگترین تنهایی را ، خودخواسته بر خود تحمیل کرده و ناامیدی را به خانه‌ی دلشان دعوت کردند.

مثل بقیه داستان‌های داستایفسکی،  واکاوی درون انسان برای یافتن چرایی اعمال و رفتارش در این اثر دیده می‌شود. داستایفسکی در اواخر عمر و بعد از نگارش رمان‌های شاهکار خود این اثر را نوشته است. تجربه و دقت او در دیدن انسان‌ و رفتارهای پیچیده ‌ی عاطفی‌اش، جای تحسین دارد. با این حال به گمان من شخصیت نازنین و حالات درونی او به خوبی منعکس نشده است. شاید اگر فرم دیگری جز سیال ذهن برای این کتاب انتخاب می‌کرد و ما بیشتر اعمال و افکار و دیالوگ‌های زن و مرد را می‌خواندیم، در درک بهتر داستان کمک‌مان می‌کرد.
او حتی در بیان جزییات نیز خست به خرج داده  و به توضیحات کلی اکتفا کرده است. 

❌خطر افشا 
مثلا وقتی شوهر، پشت دراتاق، نازنین و دوستش را استراق سمع می‌کرد فقط به کلی‌گویی اکتفا کرده است.. عفت ،شرم، حیا، ادا و اطوار و... را فقط تعریف می‌کند و نشان نمی‌دهد.
در بیان جزییات ارتباط آنها در منزل هم تا جای ممکن از ذکر دیالوگ خودداری می‌کند و تنها ذهن مرد و توهماتش را بیان می‌کند.
در مجموع کتابی متوسط است که جا داشت طولانی‌تر باشد تا شخصیت‌ها پخته و قابل درک شوند.بین آثاری که از داستایفسکی خواندم ، کمترین امتیاز را به آن می‌دهم. ۳ از ۵

#بره_موم
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

15

        آوار حادثه‌ها

شیدخت عاشق فرهاد بود و فرهاد عاشق شیدخت. یک رابطه پدر_دختری مالامال از مهر. روزی فرهاد مثل همیشه دخترش را به مدرسه رساند و به محل کارش در ساختمان پلاسکو رفت.... فرهاد دیگر بازنگشت.

شیدخت روایت حیرانی دختری است که در سوگ پدر به شناخت‌ تازه‌ای از خود می‌رسد. مرگ پدر مقدمه‌ی سفری است که پختگی را برای او به ارمغان می‌آورد.

نویسنده در ایجاد تعلیق موفق عمل کرده است. در ابتدایی کتاب ما فرهاد را از دست می‌دهیم و امیدی به زنده‌ بودن او زیر آوار نداریم؛ اما نویسنده با ایجاد سوال و طراحی شخصیت شیدخت و بقیه اعضای خانواده، مخاطب را به خواندنِ ادامه کار ترغیب می‌کند.
زبان داستان یکدست و روان است و دیالوگ‌های مناسب و پر قوتی داریم. جذابیت اثر کمک می‌کند کار را به سادگی خوانده و تمام کنیم.
ولی چند نکته منفی در کار وجود دارد که برای خواننده ترمز است. 
اول اینکه شروع داستان شوکه‌کننده و بسیار تلخ است و خواننده قبل از شروع کتاب و وابستگی به موضوع، ماتم‌زده می‌شود. در ادامه این وضع تعدیل می‌شود. اما همین شروع غمگین سبب ریزش مخاطب می‌شود. 
دوم اینکه شخصیت پردازی "پرواز" باور پذیر نیست. غریب است که زنی روستایی چنین کنش‌ها و دیالوگ‌هایی داشته باشد. از او توقع سادگی بیشتری می‌رفت. چیزی شبیه شوهرش یا شخصیت فرخ و مُشک‌ناز.
❌خطر افشا
سوم اینکه در پیرنگ اثر با ضعف روبرو هستیم. دلیل ارائه شده برای کدورت بین پدر و مادر شیدخت بعد از ۱۷ سال قانع‌کننده نیست. مخاطب نمی‌پذیرد که گذشته پدر این‌قدر روی مادر اثر بگذارد که رابطه‌اش تا این حد با دخترش تخریب شود.
با این حال کتاب ارزش خواندن دارد. مفاهیمی چون خودشناسی، گذشت، بخشش و همچنین تاب آوری در مصائب در آن گنجانده شده است.
مخاطب اثر با توجه به بعضی خرده پیرنگهای داستان و نحوه نگارش اثر، ۱۵ سال به بالا است.
امتیاز کتاب بین ۳.۵ تا ۴ منصفانه است.

#بره‌موم
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

12

        شهر مرو، چهارراه اندیشه‌ی ادیان

یرحا آخرین اثر سمانه خاکبازان در سال ۱۴۰۳ در سوره مهر(مهرک) به چاپ رسیده است.
رمانی تاریخی_مذهبی که در زمان امام رضا(ع) می‌گذرد. دختری یهودی به نام یرحا به همراه پدرش حارث سفری مخفیانه به مرو دارند. آنها مهمان هاران، پدربزرگ یرحا می‌شوند. با کاروانی که چند صندوقچه‌ی مهر و موم شده به همراه دارد...

قبلا کتاب آسنا و راز کنیسه را از خاکبازان خوانده‌‌ام. زبان استفاده شده در اثر، مناسب آثار تاریخی‌است. قابل فهم و روان نگاشته شده و از این نظر امتیاز خوبی دارد. دغدغه نویسنده در هردو کتاب آسنا و یرحا در مورد زیست یهودیان در زمان معصومین و اهل بیت است. در این مسیر پژوهش‌های خوبی انجام داده  و این نکته در رمان مشهود است.

روند منطقی داستان به خوبی چیده شده است. شخصیت‌های داستان در ابتدای کار پرتعداد به نظر می‌رسند ولی به تدریج جای خود را در داستان پیدا کرده ‌مخاطب را گیج نمی‌کند. نکات پژوهشی ارزشمندی به خواننده ارائه می‌شود و فضای شهر مرو در زمان ولایت‌عهدی  امام رضا(ع) به خوبی نمایش داده می‌شود.
شروع و پایان کتاب به خوبی طراحی شده‌ است.

بزرگترین نقطه ضعف کتاب حجم زیاد آن است. توصیفات زیادی از مکان‌ها و احوال اشخاص داریم که قابلیت تلخیص دارد. بعضی فصل‌ها باید در همه ادغام شده و کوتاه‌تر شوند. علاوه بر آن بخش‌هایی که گفتگوهای طولانی دارند با وجود تلاش مشهود نویسنده، همچنان جای کوتاه شدن دارند. چون وقایع کتاب حول محور تاریخی می‌گذرد و شخصیت داستان اشراف زاده است به دلیل طراحی شخصیتی کنش‌های ماجراجویانه و پر هیجان در کار نداریم. در مواقعی که بحران بالا می‌گیرد، شخصیت اصلی چند مرتبه دچار ضعف جسمانی می‌شود که ریتم کار و سرعت پیشرفت پیرنگ را کند و کسل‌کننده می‌سازد.
در مجموع ارزش زیربنایی رمان یرحا آگاه‌سازی تاریخی نسبت به برهه‌ای از زندگی امام رضا(ع) می‌باشد که برای مخاطب علاقه‌مند به خوبی صورت می‌گیرد.
کتاب مناسب بزرگسالان نیز می‌باشد.
امتیاز اثر ۴ از ۵

#عسل_گلچین
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

7

        ذوالقرنین در رمان نوجوان

یک سرباز جدید برای یاجوج کبیر نوشته میثم موسویان است. او نویسنده‌ی با تجربه‌ای است که در حوزه نوجوان و بزرگسال فعالیت می‌کند.
یکی از آثار بزرگسال او را خوانده بودم. قلم روان و قابل فهمی دارد. علاوه بر آن سوژه‌های جالبی را انتخاب می‌کند.بعد از این دو نقطه قوت ، نوبت به ضعف کارهایش می‌رسد. او نگاهی فلسفی به داستان دارد. نحوه روایت او خطی نیست. این کتاب نیز مثل داستان بزرگسالی که از او خوانده بودم من را به نقطه‌‌ای نرساند که شفاف و واضح حرف نویسنده را دریافت کنم بلکه حدس زدم و بابت توجه به این موارد در لایه‌‌ای از داستانش او را تحسین می‌کنم.

متن او دارای بینا متنیت با داستان یاجوج و ماجوج در قرآن است و سدی که ذوالقرنین نبی برای نجات انسانها از شر این مهاجمان ساخت.

حالا او شخصیت نوجوان خود را در موقعیتی قرار می‌دهد که می تواند کنار او باشد یا یاجوج. در همین داستان به سبک زندگی نوجوانان می‌پردازد و رابطه خانوادگی و روابط بین دوستی آنها را از قلم نمی اندازد.
در نیمه دوم داستان درگیر قوانین پرتعداد فانتزی سفر شهاب و ماجوج می‌شویم و ارتباط ما با جهان نیمه اول و دنیای واقعی و معمولی شهاب قطع می‌شود.
ارجاع به فیلم‌های ماتریکس و ذهن زیبا، همچنین بازی کال آو دیوتی در متن وجود دارد که درستی و غلطی این امر جای تامل دارد.

اگر بخواهم جمع بندی کنم باید از تازگی و تصویرگری رمان تعریف کنم. حتی حضور نمادین گوشی موبایل سنگی به عنوان دریچه‌ای برای ایجاد خشونت در نوجوان جالب توجه آمد.
ولی نوجوان چه قدر این مدل از روایت و داستان را می‌فهمد؟ چرا این همه شلختگی و به هم ریختگی پیرنگ باید سوژه و نگاه تازه‌ی نویسنده را فدا کند؟

موسویان نیاز دارد کمی ذهن خلاق و فلسفی خود را در آثار فانتزی کنترل کند، مسلما نتیجه و بازخورد بهتری از مخاطب می‌گیرد.


خیلی سخت است که برای این اثر خلاقانه که متاسفانه نوجوان چنان که باید بهره‌ای از آن نمی‌برد(به علت فرم داستان و پرداخت آن)امتیاز تعیین کنم.
اگر لااقل ناشر گروه سنی را بالای ۱۲ تعیین می‌کرد شاید می‌شد امتیاز را بیشتر منظور کرد.
ولی طبق نوشته پشت متن که کتاب را برای بالای ۱۰ سال منظور کرده است، نمی‌شود به بهم ریختگی پیرنگ و لبریز کردن ظرف محتوایی اثر بی‌توجه بود.

 خواندن این کتاب را به خاطر استفاده از محتوای قرآنی در رمان نوجوان توصیه می‌کنم. امتیاز ۳.۵ از ۵

#بره_موم
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

4

        پاچروکیده‌ی آدم میخ‌کن!

کتابی فانتزی با طرح جلد جذاب و البته تصویرگری و طراحی هنری داخلی مناسب. هدف: مخاطب کم سن و سال نوجوان 

اول کتاب کمی توی ذوق می زند. مدرسه جادوگری خواننده را یاد هری پاتر می‌اندازد و یک کپی ضعیف اما در ادامه اوضاع بهتر می‌شود. چالش کتاب پیچیده نیست. اتفاقات و ماجراجویی‌ها خلاقانه است. محتوای کتاب مبارزه‌ی خیر و شر است و قهرمان و دوستانش (حامی به همراه ساسی و هانی و بادام) در کشمکش با موانع برای حل مشکل هستند.
ریتم وقوع حوادث داستان بالاست. طنز هم در دیالوگها به کار رفته است. حواس نویسنده به حوصله مخاطب بوده و از اتفاقات حاشیه‌ای و کش دادن زیاد داستان جلوگیری کرده است.
چهارچوب داستان و پیرنگ خوب است.هرچه داستان جلوتر می‌رود بهتر هم می‌شود چون به جای معرفی شخصیت‌های خیر و شر خارجی، نویسنده به سراغ دیو اپوش و دوال‌پا می‌رود که مربوط به افسانه‌های خودمان است.
نام غذاهای ایرانی را در کتاب می‌آورد و از قابلیت‌های جذاب این موجودات خیالی بهره می‌گیرد.  این بخش بر خلاف اول داستان تحسینم را برانگیخت چون  مثل نویسنده‌های کپی‌کار "آنچه خود داریم ز بیگانه تمنا نکرد"

این کتاب قرار است مجموعه باشد و پاچروکیده‌ی آدم میخ‌کن! اولین جلد از مجموعه است. پایان داستان هم نشان می‌دهد که باید منتظر ادامه آن ماند.
اما بدی‌های کتاب
شخصیت حامی،قهرمان داستان، جز صحنه آخر منفعل است. نویسنده چند باری او را به چالش می‌اندازد و هر دفعه او بیهوش می‌شود و وقتی چشم باز می‌کند خودش را در مکانی امن می یابد. او قدرتی جادویی دارد که آخر کتاب استفاده از آن را یاد می‌گیرد ولی می‌شد در مسیر داستان یک ویژگی معمولی دیگر برای حامی طراحی کرد که هر دفعه به لطف خیال پیرمرد و راهنمایی‌اش یا کمک دوستان و درخت و... نجات نیابد.
صحنه پایانی نیز نیاز بود تصویر بیشتری داشته باشد و کمی مفصل‌تر به مبارزه نهایی پرداخته شود. زود و سریع جمع شد.

در مجموع کتاب خوبی بود و توصیه می‌کنم. با حال خوش، یک داستان بامزه‌ی فانتزی کودکانه خواندم. برای این اثر امتیاز ۴ از ۵ مطلوب است.
مخاطب : ۹ تا ۱۲ سال

#عسل_گلچین
#معرفی_کتاب
#جغله_جادوگر_جنجالی
#هیوا_ملکی
#کمیکا

https://eitaa.com/vazhband
      

20

        یکی از آثار جدید نشر رویاپردازان(کمیکا) در نمایشگاه امسال کتاب در میان شعله‌هاست.
کتابی در ژانر اکشن که حکایت قهرمانی است که به رسم این‌مدل کارها در عالم سینما یا داستان، زخم خورده و در فکر انتقام است. او زیر نظر بچه‌های بالا است و برای اهداف بزرگتر  و مبارزه با تبهکاران نامزد می‌شود و الی آخر...

در میان شعله‌ها قرار است دنباله‌دار باشد و فعلا به وقت اردیبهشت ۱۴۰۴ اولین جلد آن چاپ شده است.طراحی هنری کتاب‌های کمیکا حرفه‌ای است. تصویرگری های داخلی کتاب هم خوب هستند  ولی طرح جلد تم رنگی تیره و تار دارد و صورت شخصیتی که قرار است قهرمان بچه ها شود چنان زشت ترسیم شده که باید مواظب بود کابوس بچه ها نشود!
درست است که شخصیت این فرد(سیاوش) خشن و سرد است ولی به هر حال صورتش نباید گوریل طور و شبیه انسان‌های نئوناندرتال باشد!
محتوای کتاب برای مخاطب ۱۲ سال به بالا مناسب تشخیص داده شده است. برای این دسته از مخاطبان وضوح طرح داستان و مسیر حرکت و پیشرفت شخصیت در بستر قصه اهمیت دارد که اثر واجد آن نیست.
 به عنوان مثال  برش‌های زمانی داستان گنگ و گیج کننده است.به زبان ساده در جاهای مناسبی کات نزده و صحنه‌های مناسبی پشت هم چیده نشده است.  دلم می‌خواست کنار نویسنده بنشینم و  دستی به سر و شکل و ترتیب زمانی وقایع بکشیم تا روشن شود چه شده است.
 
ریتم داستان با وجود عمل بیرونی و مبارزات شخصیت خیلی جذاب نبود ولی در یک سوم پایانی که وارد فاز اصلی شدیم اوضاع بهتر شد.
اگر جای ناشر بودم به خاطر چند صحنه خشن و نوع دیالوگها و روح حاکم بر اثر، داستان را کمی پیچیده‌تر می‌کردم و برچسب مخاطب  بالای ۱۵ سال می‌زدم.

با توجه به یک سوم انتهای کار امیدوارم جلد بعدی با رفع این مشکلات از نظر کیفی ارتقا یابد.

امتیاز فعلی کار: ۳ از ۵

#بره‌_موم
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

13

        تاختن در کناره‌ی دن

سمفونی شماره ۳ یوهانس برامس برای من خودِ دن آرام است. سال‌ها بعد از امروز، نوای این نت‌ها صحنه‌های جان‌دار و تاثیر گذار کتاب را برایم زنده می‌کند. دلهره و ترس را کنار امید و آرمان می‌نشاند و کرانه دن آرام، آبکند‌ها‌،استپ و شیهه اسبان را به خاطرم می‌آورد و در موتیفی تکرار شونده زخم جانکاه روح گریشای قزاق را پیش چشمم زنده می‌کند.

گریگوری ملوخوف در کشاکش زمانه‌ای پر التهاب از جوانی به پختگی کامل می‌رسد. شجاعت و دلاوری او و دل ندادن به جاه‌طلبی برای مقام و درجه با وجود وجوه خاکستری شخصیتش، دوست‌داشتنی است؛مانند ندارد و چنان خوب پرداخت شده است که از خاطر خواننده محو نمی‌شود.

چمدان‌هایم را جمع کرده‌ام. ایستاد‌ه‌ام در کنار دن، جایی که آخرین صفحه‌ی رمان چهار جلدی به پایان رسیده است و دلم نمی‌خواهد جهان داستان را ترک کنم. کجا بروم وقتی هنوز برای من آدم‌های داستان در کنار دن در کلبه‌ی ملوخوف زندگی‌ می‌کنند. آنها از هر واقعیتی، واقعی‌ترند.

حدود چهار ماه، شادی، غم، درد، خشم  و عشق را در کنارشان تجربه کردیم و به راحتی نمی‌توانم از دهکده‌ی تاتارسکی،۱۹۲۰ به تهران،۲۰۲۵ برگردم.

برای من هنوز زندگی در روستای تاتارسکی جذاب است. در زمین‌های بابا‌ پانتله‌ای، در میدان‌های جنگ، در کلبه‌ دهقانی انتهای روستا، در خانه‌های اربابی و...

این احساسات وقتی در خواننده به وجود می‌آید که نویسنده جهان داستانی دقیقی  خلق کرده باشد. ابزارهای او تصاویر زنده و بدیع، احساسات ناب انسانی و صحنه‌های دراماتیک است. کتابی که حیوانات و طبیعت را هم به خوبی انسان‌ با جزییات دیده و منتقل کرده است. 

دن آرام بر خلاف کلاسیک‌های قرن نوزدهمی روسی ،یک رمان مدرن است از نویسنده‌ای چپ( کمونیست) که با زبان ادبیات موافقان و مخالفانش را به زانو درآورده و توانسته نوبل جهانی ادبیات را به دست آورد. دیالوگ‌های طولانی، سخنرانی ‌های پر شکوه جایی در این کتاب ندارد. فقط رویدادها  هستند که زنده و تمام رنگی پیش چشم ما ترسیم می‌شود.

 کتاب را با خوانش بی‌نظیر علی عمرانی گوش دادم و هنرمندی ایشان در اجرای نمایشی ، به هرچه دلچسب‌تر شدن دن آرام کمک کرده است.

لازم به ذکر است که بگویم نگاه به مجموعه‌های چند جلدی را به صورت تکی درست نمی‌دانم چون امکان دارد جلدهای مختلف جذابیت و کیفیت متفاوتی داشته باشند و کل اثر باید قضاوت گردد.
دن آرام هم از این قاعده مستثنی نیست. در جلد دوم جذابیت تا حدی پایین آمده و با شیب ملایم در جلد سوم بهبود یافته و در آخرین جلد به نهایت رسیده است.
از هر نظر این اثر کامل و بی نقص است و جا دارد امتیاز کامل را دریافت کند. ولی  نوع نگاه نویسنده به عالم هستی و خداناباوری او سبب شده که خیر و شر، خوبی و بدی به صورتی تعبیر شود که برایم قابل قبول  و مورد تایید نیست.
این نکته نقص داستان به حساب نمی‌آید بلکه انتظار داشتم که اشخاص داستان در بزنگاه‌ها و بحران‌ها روش دیگری پیش بگیرند(عذر تقصیر که مبهم حرف می‌زنم، قصد ندارم بکری و تازگی قصه را با تعریف دقیق موقعیت از خوانندگان سلب کنم)
به همین خاطر با وجود اینکه تمام قد برای این اثر جاودان می‌ایستم و کف می‌زنم، امتیاز آن را در مجموع ۴.۵ از پنج می‌دانم.

دن آرام قطعا یکی از ۱۰۰ کتابی‌است که پیش از مرگ باید خواند.

#عسل_گلچین
#دن_آرام
#ترجمه_به_آذین
#معرفی_کتاب

https://eitaa.com/vazhband
      

9

        خاندان جلیل‌القدر سلطنتی

دزد شاهین کوهستان یک اثر معمایی_ماجراجویی است. داستان تلاش دو نوجوان ۱۱،۱۲ ساله را نشان می‌دهد که می‌خواهند راز  سرقت در لوکوموتیو بخاری به نام شاهین کوهستان کشف‌ را کنند.
اثر ترجمه خوبی دارد و ناشر آن را مناسب ۹ سال به بالا می داند. داستان از نظر ترجمه تمیز، قابل فهم و روان است. ویراستاری آن هم به عهده فهیمه شانه بوده است که کار بلد است.( هرچند یکی دو جا غلطهای املایی از چشم او دور مانده است مثل املای کلمه‌ی چغندر که چقندر چاپ شده است)
رمان مصور است و تصویرگری خوبی دارد.خط داستان مشابه رمان‌های کارآگاهی انگلیسی مثل خانم مارپل و هرکول پوآرو است . خصوصا صحنه جمع‌بندی ماجرا که مسافران قطار دور هم جمع می‌شوند و حقیقت برملا می‌گردد.

اما گمان می کنم ۲۰ درصد ابتدای کتاب، شخصیتها برای مخاطب ۹ و ۱۰ ساله زیاد و گیج کننده است.حتی مسیر داستان و جزئیات کشف معما و پیچیدگی‌های داستانی برای این گروه سنی سخت است. از طرفی توجه به رابطه عاطفی و نامه‌نگاری دو تن از شخصیتها برای هم باعث شد رده سنی مناسب برای کتاب را ۱۲، ۱۳ سال بدانم.

نقد اصلی من به دزد شاهین کوهستان نقد به روح اشرافی‌گری انگلیسی اثر است. با یک مثال منظورم را روشن می‌کنم. ما اگر بخواهیم یک شخصیت والامقام را در داستان نشان دهیم در حالی که نقش اصلی ندارد، سعی می کنیم روی مهربانی ، ظاهر مناسب، اخلاق خوش او تمرکز کنیم تا تاثیری مثبت از او در داستان و ذهن خواننده نقش ببندد.
حالا تصور کنید در این کتاب دو عضو خاندان سلطنتی انگلیس، با نام شاهزاده و شاهدخت حاضر هستند و همین رویه در مورد آنها به کار رفته است.
لطف آنها به کودکان، مهربانی با حیوانات و به قولی nice! بودن این خانواده در سراسر داستان مشهود است.
داستان در عصر حاضر می‌گذرد. شاهین کوهستان یک قطار قدیمی است که واگن مختص شاهزادگان دارد و می‌خواهد با حضور شاهزادگان دور انگلستان بچرخد. صحنه‌های دعوت به ناهار اشرافی، حضور پررنگ پیشخدمتهای انگلیسی و مبادی آداب بودن آنها، شوق و ذوق مردم و ابراز ارادت به سلطنت و در کل ارزش گذاری مثبت خاندان سلطنتی در کتاب آزاردهنده است.

چرا از بین انبوه آثاری معمایی نوجوان، باید این رمان ترجمه شود که نوجوانان داستان برابر شاهزاده سرخم کنند و او را اعلیحضرت، قربان و...بنامند و آخر داستان هم شاهدخت و شاهزاده ، تحفه‌ای ملوکانه  به بچه‌ها دهند و آنها از شادی در پوست نگنجند؟
در این شرایط تصور کنید راننده لوکوموتیو یک هندی است که به این سفیدپوستان بالانشین و مغرور خدمت می‌کند.
نویسنده آنقدر هوشمند است که شخصیت‌های مثبت داستان را نسبت به هندیان خیرخواه و فداکار نشان دهد ولی طرح مسئله به صورتی که اصلا یک هندی راننده قطار سلطنتی باشد روح نگاه استعماری و بالا به پایین را همراه دارد.
به همین خاطر امتیاز کتاب با لطف ،۳.۵ از ۵ است.

این کتاب با عنوان دزد هایلند فالگون و همین طرح جلد در هوپا هم چاپ شده است.

#بره_موم
#معرفی_کتاب
#نشر_کمیکا

https://eitaa.com/vazhband
      

14

        خدایی که هرکه را می‌آفریند، رها نمی‌کند

شگفتی را تمام کردم. یک ماجرای دیگر از نقص جسمی و روحی یک کودک/ نوجوان و چالش های او در خانه و مدرسه .
از گفتن یک ماجرای دیگر منظورم این است که مشابه آن را در:
 بیرون ذهن من، ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر و ماهی بالای درخت خوانده‌ام.
 ایرادی ندارد البته! اما از هیجان زدگی‌ام در مواجهه با این محتوا و فرم کاسته شده است.

ما یک خانواده آمریکایی و فرزندشان که مشکلی دارد را می بینیم و پس لرزه‌های مشکل در مدرسه و چگونگی حل مشکل  را مشاهده می کنیم.خط کلی این داستان‌ها تا حدود زیادی در شخصیت قهرمان و ضد قهرمان و شخصیت‌های فرعی شباهت دارند.

آگوست با نقص مادرزادی در صورت به دنیا آمده است. چشم‌ها و گوش ها و صورت شکل طبیعی ندارند. چندین جراحی را پشت سر گذاشته است تا  سر و شکلی عادی‌تر بیابد. او تاکنون به مدرسه نرفته است. مادرش آموزش او را به عهده داشته و حالا در آستانه ورود به کلاس پنجم خانواده تصمیم می‌گیرد که آگوست را به مدرسه بفرستد...
شروع چالش‌های پسری ده ساله با هم‌سالانی که چهره‌عادی دارند. مشکلاتی که آگوست، خانواده و دوستانش را تغییر می‌دهد...

کتاب امیدوارانه است و در مجموع حال خوشی را به خواننده منتقل می‌کند و حس همدلی با آگوست را در او بر می انگیزد.
نویسنده سعی کرده اشاراتی به نکات اخلاقی یا لطف خداوند و چرایی تولد این افراد داشته باشد و تا حد زیادی موفق بوده است.
بعضی از توضیحات نیاز به تبیین بیشتری دارد. خوب است اگر در حین خواندن جمعی کتاب بحث در مورد عدالت خداوند یا مباحث اخلاقی شکل گرفت و مخاطب سوالی داشت، با اعتقادات خودمان گفتگوها را کامل کنیم.
چون  دربست نمی توان گفت مثلا مهربانی در هر موقعیتی یک ارزش است و یا اینکه اگر لازم شد بین راستگویی و مهربانی یکی را انتخاب کنیم، باید مهربانی را انتخاب کنیم!

بخش آزاردهنده کتاب هم با وجود اینکه نکته اخلاقی یا سانسوری نداشت، سبک زندگی آمریکایی بود. سبکی که می‌تواند به نظام ارزشی نوجوان در ناخودآگاه شکل بدهد.
مثلا چند فصل از کتاب به ارتباط عاطفی اعضای خانواده با گربه‌شان مربوط است.
یا توجه دانش‌آموزان ده یازده ساله‌ی پسر به آرایش داشتن همکلاسی دخترشان و ظاهر او که در مدارس مختلط آنها غیر قابل اجتناب است. 

کتاب مناسب ۱۲ سال به بالاست. اگر مخاطب کتابخوان باشند و بتوانند ۴۴۰ صفحه کتاب را بخوانند وگرنه همان ۱۵ سال به بالا مخاطب اصلی کتابند.
کتاب شگفتی با عنوان اعجوبه در نشر پیدایش چاپ شده است

#عسل_گلچین
#نشر_افق

https://eitaa.com/vazhband
      

18

        سوژه داستان به اواخر سال‌های دهه شصت، اوایل هفتاد بر می گردد. چاپ اول کتاب که شاید آخرین چاپش باشد مربوط به سال ۸۴ است. بنابراین داستان، تازه و مربوط به زمانه‌ی امروز نیست ولی   خواندنی است چون  از نظر داستانی کاری کم ایراد می باشد.

فضای قصه یک شهر کوچک یا حتی یک روستاست. جایی که افراد محل با شراکت هم تصمیم می گیرند یک آپارتمان بسازند تا صاحب خانه شوند. آنها از طبقات ضعیف جامعه هستند و مشکلاتی دارند که اتمام ساخت  آپارتمان را به تعویق می اندازد.
شخصیت‌های  ما هم وزن هستند. حس نکردم هیچ کدام بار بیشتری در پیشبرد داستان داشته باشند. از ابزار دیالوگ زیاد استفاده شده است و الحق که دیالوگهای بی نظیری هم دارد.
لایه‌ی طنز  داستان و ریتم مناسب آن با وجود قدیمی بودن سوژه، اثر را روان و جذاب کرده است. به راحتی تا پایان کتاب رفتم. شروع داستان کمی گیج کننده است چون هنوز نمی دانیم با چند نوجوان و چند بزرگسال طرفیم.
در مجموع ارزش خواندن داشت و خوشحالم که قلم حرفه‌ای محمدرضا یوسفی را تجربه کردم.
اما به خاطر الفاظ رکیکی که در بعضی صحنه‌های دعوا و درکیری بین دیالوگها استفاده شده به نوجوان توصیه نمی کنم.
      

9

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.