«به نام او... »
یادداشتی بر جلد اول و دوم دزیره
سعی می کنم مختصر باشد چرا که تجربه نشان داده هرچه بیشتر روی چیزی فکر می کنم، بدتر می شود¹🤭!
داستان اصلی کتاب که گمانم برای همه مشخص است. خب، زمینه اصلی هم کمی حالت سیاسی دارد (از جهت اینکه وقایع را بازگو می کند) و احتمالا اوایل از آن خوشتان نمی آید، اما جلوتر مشخص می شود که این ترکیب رمان با داستان تاریخی، یکی از خلاقیت های نویسنده است که بزرگترین نقطه ی قوت داستان بعد از شخصیت پردازی ست که به آن هم خواهم رسید...
یکی از جزئیاتی که توجهم را در این کتاب جلب کرد، توضیح بسیار جزئی و دقیق وقایع بود که با استفاده از پر حرفی های شخصیت اصلی( دزیره) کاملا برایتان جا می افتاد... یعنی تا مدتی بعد از مطالعه این کتاب، می توانید در مورد حدود ۳ یا ۴ دهه ی فرانسه درس بدهید. ²😂
جدا از این اطلاعات دقیق، این خاطرات که آن ماری سلینکو در نقش دزیره به صورت نوشته در آورده، به شکلی ست که طوری با دزیره احساس همدردی می کنید که خواب و خوراک نخواهید داشت( از گزارش پیشرفت هایم معلوم است😅) و البته اینکه طرز نوشتن خاطرات خیلی خودمانی است و پرکشش، یعنی من اصلا نمی توانستم رهایش کنم. مطمئنا این طرز نوشتن خاطرات دزیره یکی از روش هایم برای نوشتن یادداشت می شود. اگر اینها را در یک جمله خلاصه کنید این می شود: «در این کتاب با احساسات تک تک اشخاص همراه خواهید شد.» 😍
یک هشدار هم اینجا اضافه کنم که هنگام مطالعه دزیره بسیار حرص خواهید خورد... (جزو معدود کتابهایی بود که موقع خوندن بعضی قسمت هاش به معنی واقعی آتیشی شدم❤️🔥) و گاهی هم از خنده منفجر خواهید شد، در موردش بریده کتاب گذاشتم، پیوندش(لینکش) رو زیر این یادداشت می ذارم حتما بخونید خیلی خنده داره😂. یکی از ویژگی های مورد علاقه ی منه: «جملات طنز با وجود قالب غمگین😍🌱»
و می رسیم به شخصیت پردازی.... وااااای! فوق العاده بود.
شرح حال اشخاص با وجود اطلاعات اندک و برخی حتی با حضور کم در صحنه ها. حالا شاید من اینطور حس کردم اما قشنگ عکس اشخاص میاد جلوی چشماتون.(البته اگر نام اشخاص را در گوگل جستجو نکنید، واقعا عکس هاشون بد بود😂) از جملات و گفتگوهای افراد کاملا دستتون میاد که با کی طرفید... خیلی مختصر و مفید✅
همیشه این را می گویم با اینکه به آن عمل نمی کنم! 👇
سعی می کنم همیشه چیزی از کتاب یاد بگیرم حتی اگر نکته خاصی نداشته باشد... و اینجا هم در نهایت تعجب، با اینکه تصور این بود این یک رمان تاریخی ساده است، انتهای کتاب فهمیدم که حالا انگار ناپلئون بناپارت، این پادشاه عجیب و...( توصیفی ندارم!😐) با آن تاریخ و جنگی که رقم زد تا همیشه این داستان تاریخی نه چندان دلنشین را در ذهنم حک کرد و چیزهای جدید و متفاوتی از آن آموختم که با کتاب های معمولا مذهبی که می خواندم فرق داشت و مهم ترینش این بود که فرانسوا کلاری با وجود علاقه ی بسیار به آن آیین نامه حقوق بشر، می دانست که خیلی ها اصلا آن را حساب نمی کنند (اشاره غیر مستقیم 😒) و....که از این بابت خوشحالم که یاد گرفتم🙂🌹
در انتها اضافه کنم که احتمالا تا همیشه خاطرات خوش این کتاب در ذهنتان خواهد ماند و همیشه با این درگیری دارید که: « اگر آن روز اوژنی در فرمانداری خوابش نبرده بود و زن برادرش او را فراموش نکرده بود، همان دختر تاجر حریر فروش مارسی می ماند...البته شاید هم، باز به نحوی با برنادوت آشنا می شد و ... »
به دلیل آنکه برای هر کتابی مزایا و معایب را با هم بگویم نکته ای در ذهنم بود که مقداری اذیت می کرد و گفتم بگویم شاید کسی به همین خاطر نخواهد چنین کتابی بخواند، آن هم اینکه کمی از این لحاظ که در فرانسه کسی به محرم و نامحرم اهمیت نمی دهد، ممکن است خصوصا اوایل کمی مشکل داشته باشید... اهم😁
قطعا ارزش خواندن دارد و شاید چندسال دیگر باز هم بخوانمش. بالاخره طرز فهم و تفکر با گذشت زمان تغییر می کند...
چند سوال پس از پایان کتاب برایم باقی مانده اند:
۱_ اول اینکه دوست دارم بدانم دقیقا کدام بخش های داستان حقیقی و کدام هایشان ساخته ذهن نویسنده هستند؛ مثلا ملاقات دزیره و ژوزف یا آن شبی که دزیره به پاریس رفت و با برنادوت همراه شد یا...
۲_ چطور ممکن است با یک نفر همراه شوی و جایی بروی و بعد آن همراهت را فراموش کنی؟!!( واقعا یه سواله! چطور یه دفعه سوزان اون روز اوژنی رو فراموش کرد و حتی بعدا نیومد دنبالش؟!)
۳_ بالاخره نفهمیدم برادر اوژنی خوب است یا بد. 🤷🏻♀️
۴_چرا دزیره با وجود اینکه ژوزفین باهاش همچون کاری کرده بود بازم باهاش کنار می اومد؟ حتی وقتی دیگه امپراطریس نبود و مجبور نبود باهاش کنار بیاد...حتی ازش مشورت هم می گرفت! (البته اینم از شانس منه که این دزیره با همه مدارا می کنه🙄🤦🏻♀️)
۵_ اوایل کتاب که دزیره و ناپلئون تازه با هم آشنا شده بودند، اصلا رفتار های ناپلئون رو درک نمی کردم. چه وضعشه؟! کم مونده بود برای دومین بار نصفه بذارمش😬
بخوانید و لذت ببرید💫
پی نوشت:
¹: چقدر یادداشتم مختصر شد!🤔⏱️
² : از کلمه ی «کنفرانس» استفاده نکردم چون واژه ی بیگانه بود و معادل فارسی اش متاسفانه منظور رو منتقل نمی کرد.
📆دوشنبه، ۳ شهریورماه
(این یادداشت دو روز پیش نوشته شده!)