یادداشتهای زینب صادقپور (32) زینب صادقپور 1403/11/18 مرد سبز شش هزار ساله (رمان برای نوجوانان) فریبا کلهر 4.0 2 مرد سبز شش هزارساله پاسخ به یک پرسش کلی است: «بشر چگونه به این سطح از تمدن رسید؟» زنبق دختر نوجوانی است که به تازگی مادرش را از دست داده و پدر هم ندارد. او هیچ تمایلی به ترک خانهشان ندارد و دلش هم نمیخواهد با زنهای همسایه همراه شود. از بین زنهای همسایه، بالأخره این ستارهخانم است که زنبق را پیش خودش ماندگار میکند. ستارهخانم تکوتنها در یک خانهی بزرگ حیاطدار ساکن است. او از خانهی اربابش مراقبت میکند و سالها است که اربابش از آنجا رفته. با این حال ستارهخانم برای امانتداری هنوز در خانهی ارباب ساکن است، چرا که وقتی فقط هشت سال داشت، ارباب به او و پدرش پناه دادهبود. حالا که ستارهخانم زنبق را به خانهاش راه دادهاست، نگران این است که مبادا ارباب برگردد و حضور زنبق را برنتابد. اما همانطور که انتظارش هم میرود، ارباب برمیگردد و با حضور زنبق هم مشکلی ندارد. و با اینکه پنجاه سال است که ستارهخانم او را ندیدهاست اما با گذشته مو نمیزند و ذرهای پیر نشدهاست. *از این قسمت از مرور امکان لو رفتن داستان وجود دارد. * ارباب قصهی ما پوست سبز و قد بلندی دارد و رنج یک زندگی طولانی را با خود به دوش میکشد. تا به حال برایتان سؤال شدهاست که گالیله چطور به گرد بودن کرهی زمین پی برد؟ خب معلوم است، مرد سبز شش هزارساله او را مطلع کردهبود. تألیفات ابنسینا؟ اکتشافات رازی؟ تحقیقات مندل؟ همهشان به لطف مرد سبز شش هزارساله از این علوم آگاه شدهبودند. مرد سبز شش هزارساله از کجا میدانست؟ از آدم فضاییها یاد گرفتهبود. آدم فضایی کجا بود؟ ششهزارسال پیش موجوداتی عیناً شبیه انسان با سفینه به زمین آمدند و برای انتقال دانش سیارهشان با فرد برگزیده، بذر مرد سبز قصهی ما را در دل ایشتر کاشتند و بعد از دوازده سال برگشتند تا او را با خودشان ببرند و دانش و تمدن سیارهشان را به او بیاموزند. الآن کجا هستند؟ سیارهشان نابود شد. به همین خاطر هم به دنبال موجودی برای انتقال تمدنشان میگشتند. یکسوم ابتدایی کتاب خوب است و آدم را به دنبال خودش میکشاند. مخاطب به دنبال این است که مرد سبز چیست، چه هدفی دارد و از کجا آمده؟ ولی از همان جا که اسرار مرد سبز دانه به دانه بر ما فاش میشود، همه چیز فقط بد و بدتر میگردد. ملقمهای است از زیستشناسی، اسطوره و تاریخ علم. تقلیل تمدن بشری است به فرضیههای مسخرهای که گاهی در صفحات تئوری توطئه منتشر میشود. نتوانستهبود جهان فانتزی خودش را به خوبی بسازد. خوب نبود. هرچند در توصیفها و بیان جزئیات موفق بود و تعلیق خوبی داشت اما نهایتاً از گرهگشایی ناتوان بود. دوستش نداشتم. 0 1 زینب صادقپور 1403/11/5 همه چیز روی وافل پولی هورواث 4.5 2 پریمرز دختر نوجوانی است که با خانوادهاش در شهری ساحلی زندگی میکند. او به خاطر غیبت پدر و مادرش ناچار است مدتی را جایی به غیر از خانهی خودشان بگذراند. والدینش گرفتار یک توفان عظیم دریایی شدهاند و برنگشتهاند. همه معتقدند پدر و مادر پریمرز مردهاند اما پریمرز جایی در اعماق وجودش باور دارد که آنها زندهاند و برمیگردند. با این حال تا زمانی که آنها برنگشتهاند او باید جایی بماند که یک بزرگتر همراهش باشد. این بزرگتر خانم پرفیدیِ همسایه است یا دایی بسازبفروشش. نهایتاً هم زوج سالمندی که میخواستند فرزندی به سرپرستی بگیرند؛ ایوی و برت. پریمرز دوستی ندارد. بچههای مدرسه توقع سوگواری از او دارند و او هیچگونه آثاری از اندوه در رفتارش بروز نمیدهد. بنابراین اوقات بیکاریاش را در رستوران «دختری روی تاب قرمز» میگذراند. یکجورهایی خانم بوزر، صاحب رستوران، تنها دوستیست که دارد. تنها کسی که او را باور میکند. در رستوران دختری روی تاب قرمز همه چیز روی وافل سرو میشود. حتی ماهی و سیبزمینی. خانم بوزر فکر میکند با این کار سطح رستورانش بالا میرود. همه چیز روی وافل تیپسازی خوب و بهاندازهای دارد. ما به غیر از پریمرز خیلی از درونیات و ابعاد گوناگون وجودی دیگر شخصیتها خبر نداریم و در شناختشان عمیق نمیشویم اما نویسنده در همین اندازه موفق است و تیپهای ملموسی را توصیف میکند. بهطور کلی پریمرز منتظر است. تردیدی ندارد که پدر و مادرش برمیگردند و آنچه ما در همه چیز روی وافل میخوانیم، چگونگی انتظار کشیدن او تا آن لحظهی نهایی است. جابهجاشدن بین خانههای مختلف و درک مفهوم خانه در ارتباط با صاحبخانههای مختلف. کتاب پانزده فصل دارد و یکی از محاسن شگفتانگیزش دستورهای آشپزیای است که در انتهای هر فصل آمدهاست. در خلال هر فصل از غذا یا غذاهایی نام برده میشود و در انتهای همان فصل طرز تهیهی یکی از این غذاها آموزش دادهشدهاست. من خودم طبق دستور پریمرز رول دارچینی درست کردم و چیز خوبی شد. ترجمهی کتاب کمی ابهام دارد و در موارد معدودی گنگ است که با توجه به ردهی سنی کتاب نیاز به توجه بیشتری دارد. طرز تهیهی شیرینی کارامل و نودل چاومین ناقص است. و با اینکه چاپ دوم کتاب در دست من این است این ایراد مرتفع نشدهاست. طراحی جلد و صفحهآرایی کتاب گیرا و چشمنواز است. من هم مثل خانم بوزر موافقم که اضافهکردن چیزهای عجیب و غریب به کارهای معمولی، سطح آن کار را متفاوت میکند. مثل سرو همه چیز روی وافل یا آوردن دستور آشپزی در یک رمان. به این ترتیب همه چیز روی وافل عنوان مناسبی برای کتابیست که در آن اتفاقات جورواجوری میافتد، چیزهایی که انتظارش را ندارید. مثل همنشینی استیک و وافل. 0 2 زینب صادقپور 1402/12/12 ادسون آرانتس دو ناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش جمشید خانیان 3.7 3 نویسندهای میخواهد شروع به نوشتن داستان تازهای کند، اما این داستان با باقی داستانها فرق میکند. این یک داستان واقعی است. ماجرای سینما رکس آبادان در ٢٨ مرداد ۵٧ است. اما اگر داستان باشد که واقعی نیست و اگر واقعی باشد داستان نیست. به این ترتیب باتوجه به اینکه ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیاییاش داستانی دربارهی داستاننوشتن است و شخصیت اصلی با آقای نویسنده وارد گفتگو میشود، با یک داستان پستمدرن مواجهیم. فراداستانی که از یک واقعهی تاریخی صحبت میکند. فراداستانی تاریخی. نویسندهی داستان ما همانطور که با روش عجیب خودش، کشیدن منحنی حلزونی، در حال پرداخت داستان در سرش است، خرگوشی از دل خیالپردازیهایش بيرون میجهد و به جستجوی این خرگوش، نوجوانی سیهچرده نیز از خیال آقای نویسنده بیرون میپرد. ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوشش از دل داستان آقای نویسنده آمدهاند و او را حسابی گیج کردهاند. فراداستان تاریخی از دو جنبه قابل بررسی است. وجه فراداستانی و وجه تاریخی. وجه فراداستانی کتاب ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیاییاش در چند نکته خلاصه میشود؛ اولین و مهمترین اینکه این کتابْ داستانی دربارهی داستاننوشتن است و نویسندهی داستانی به تناوب از روشهایش برای نگارش داستان، هدفش و چگونگی کارش صحبت میکند. دوم اینکه نویسندهی داستانی با شخصیت داستان به گفتگوی مستقیم میپردازد و داستان را بین تخیل و واقعیت معلق میکند. سوم اینکه نویسنده تحتتأثیر نظر شخصیت داستان قرار میگیرد و اصرارها و تلاشهایش در تصمیمگیریاش برای پایانبندی داستان مؤثر است تا جایی که دست به تغییر وقایع و اتفاقات تاریخی میزند. و موضوعی تاریخی زمینهی نگارش این اثر است، بیآنکه سوگیری سیاسی داشته باشد یا در پی اثبات شکل خاصی از وقوع ماجرا باشد. بدین ترتیب ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیاییاش فراداستانی تاریخی است. علاوه بر همهی اینها، پرداخت یک داستان پستمدرن برای نوجوانان با موضوعی که پیشتر به شکل داستانی(بهخوبی) به آن پرداخته نشدهاست، واقعاً تحسینبرانگیز است. طراحی جلد جلد کتاب با آن پس زمینهی منحنی حلزونی و خرگوش هیمالیایی حسابی با کتاب همخوانی و هماهنگی دارد. تنها نکته اینکه کوتاه است. میتوانست بیشتر باشد. خصوصاً در بخش انتهایی. چرا انقدر کوتاه مینویسی آقای خانیان؟ 0 15 زینب صادقپور 1402/11/28 عاشقانه های یونس در شکم ماهی جمشید خانیان 4.0 47 آن سالها که من نوجوان بودم، کانون پرورش فکری برای اولین بار کتابهایی با قالب مشخص در یک زیرمجموعه با عنوان رمان نوجوان امروز منتشر کرد. مثلاً کتاب پرطرفدار هستی جزو همین مجموعه بود و از اولینها هم بود. آن سالها یک کتاب دیگر هم بود که بین بچهها خیلی طرفدار داشت: عاشقانههای یونس در شکم ماهی. همهجا از آن تعریف میکردند اما من از اسمش خوشم نمیآمد. خیال میکردم لابد حکایت پیغمبران است. تصویر جلدش هم اصلاً جذبم نمیکرد. نخواندمش. حالا و پس از خواندنش فکر میکنم که اگر آن روزها میخواندمش حتماً دوستش میداشتم و اگر قرار باشد در زمان سفر کنم یک نسخه از این کتاب برای زینب پانزدهساله با خودم میبرم. عاشقانههای یونس در شکم ماهی داستان دختر نوجوانی است که در موسیقی استعداد دارد. در سالهای اول جنگ ایران و عراق، همان سال اشغال خرمشهر، سارا و خانوادهاش ناچار میشوند شهرشان را ترک کنند و به جایی دیگر پناه ببرند. کتاب باتوجه به شناخت شخصیت از اصطلاحات موسیقی برای توصیف اوضاع و در بازگویی روایتها از قول راوی، از اصطلاحات موسیقی استفاده کردهاست. این اصطلاحات آزاردهنده نیستند و اگر ناشناخته باشند در انتهای کتاب معنا شدهاند. خود کتاب هم سه فصل اصلی دارد که هر فصل یک موومان است. کتاب به مثابهی یک سمفونی( و چه تشبیه دقیقی) به سه موومان اصلی تقسیم شدهاست. اگر عاشقانههای یونس در شکم ماهی سمفونی باشد، زبان شاعرانهی جمشید خانیان تماماً در خدمت همین ایده است. جملات ساده و در عین حال شاعرانهی کتاب بسیار دلنشین است. هر فصل به صورت موازی وضعیت شخصیت را در گذشته و حال، همزمان، توصیف میکند تا درنهایت ما را به نقطهی پایانی کتاب برساند. و اما ردالصدر الی العجز. این آرایهی شگفتانگیز که البته نسبتدادنش به یک رمان شاید بیراه باشد اما عاشقانههای یونس در شکم ماهی با یک مقدمهی دوصفحهای شروع میشود که در انتهای کتاب(نه دقیقاً صفحهی آخر) دوباره این مقدمه عیناً تکرار میشود و نگاه ما در آخر کتاب نسبت به آن صفحات ابتدایی چهقدر تغییر کردهاست. طراحی جلد واقعاً بد است. چه در پانزدهسالگی و چه حالا، هیچجوره با آن ارتباط نمیگیرم. ولی پس از مطالعهی کامل کتاب، نظرم دربارهی عنوان آن تغییر کرد. عنوانی دقیق برای یک سمفونی. اما در نهایت و دربارهی پایانبندی. عاشقانههای یونس در شکم ماهی گویی آبی بود گوارا که به انسانی تشنه بدهی. مدتی بود که رمان نوجوان به این خوبی نخواندهبودم اما کم بود. این آب گوارا به اندازهای نبود که سیرابم کند، تنها از عطشم کم کرد. با اینکه همین حالا هم کامل است اما جا داشت که بیشتر از اینها باشد اما حیف. 1 21 زینب صادقپور 1402/7/22 شب نشینی باشکوه غلامحسین ساعدی 3.3 6 شبنشینی باشکوه، اولین مجموعهداستان غلامحسین ساعدی، شامل ١٢داستان کوتاه با موضوع زندگی کارمندی و مصائب آن است. داستانها پیچیدگی خاصی ندارند و طرح داستانها معمولاً در یک جمله خلاصه میشود. نگاه ساعدی به مسئلهی کارمندی و کار در ادارات منفی است و کارمند را موجودی بیچاره و البته ناگزیر از اشتغال توصیف میکند. در یکی از داستانها که در قالب نامه نوشته شده است، کارمند ادارهی درگذشتگان با ذکر اوصاف ناخوشایند محل خدمتش درخواست عموزادهاش مبنی پیداکردن کاری برای فرزندش را اجابت میکند و میگوید «از بیکاری نجات خواهدیافت.» شخصیتهای داستانهای شبنشینی باشکوه، که اغلب کارمند ادارات مختلف هستند، بعضاً احوالات عجیبی دارند که به نوعی مرض روانی شباهت دارد. شخصیت حسابدار داستان خوابهای پدرم در اثر کار زیاد گویی به اختلال نارساخوانی مبتلا شدهاست و این ناتوانی از حل مشکل محاسباتی را به همسرش نسبت میدهد. (پارانویا) در داستان حادثه بهخاطر فرزندان پنج کارمند مشغول در شعبهی ۴ گویی به بحران هویت دچار شدهاند و برای اثبات برتری خود به سایرین از موفقیتهای فرزندانشان صحبت میکنند و سعی میکنند تا به هر نحوی که ممکن است فرزند همکارشان را تحقیر کنند. شخصیت داستان دایرهی درگذشتگان هم به انزوا و اجتماعگریزی مبتلا است. به طور کلی با اینکه کاراکترهای شبنشینی باشکوه در حد تیپ هستند اما با ضمیمهکردن این مشکلات روانی بعضاً دارای ابعاد تازهای شدهاند که این به واسطهی دانش تخصصی ساعدی از امراض روانی است. مسئلهی مرگاندیشی و عبثگرایی دو مضمون تکرارشونده در داستانهای شبنشینی باشکوه است. در داستان دوازدهم، مجلس تودیع، با شهرستانی مواجه هستیم که هیچیک از مدیرانش، که نمایندگان مأموریتیافته از مرکز هستند، در اثر پایان مدت خدمت شهرستان را ترک نکردهاند بلکه همگی در اثر مرگ موقعیتشان را به دیگری سپردهاند و در همان شهرستان هم به خاک سپردهشدند و مردم شهرستان از چنگال روح بزرگ ریاست خلاصی ندارند. این هم به خاطر سنگینی خاک شهرستان است. طرح کلی داستان یادآور داستانهای بعدی ساعدی است که از مؤلفههای رئالیسم جادویی برخوردارند. به عقیدهی من داستانهای نیمهی اول کتاب جاندارتر از داستانهای نیمهی دوم بودند. هرچند که داستان موردعلاقهی خودم از این مجموعه، مسخرهی نوانخانه، از نیمهی دوم کتاب بود. که البته فکر میکنم در انتخاب نامش اشتباهی شدهاست و یا این نامگذاری گره از انتهای داستان میگشاید که ترجیح میدهم بر ایدهی نخستینم پافشاری کنم. داستانهای شبنشینی باشکوه ساده و بدون پیچیدگی خاصی هستند و شگرد داستانپردازی ویژهای ندارند. داستانها با راویان متنوع اول شخص، سوم شخص و راوی دوم شخص به سبک نامهنگاری نوشته شدهاند. و با درنظرگرفتن این نکته که شبنشینی باشکوه نخستین کتاب مطبوعهی ساعدی است، خواندنی و قابلتوجه است. *کتاب من چاپ انتشارات امیرکبیر ١٣۵۶ بود. **تصویر ادارهی پست در دههی پنجاه شمسی. 1 19 زینب صادقپور 1402/7/16 داستان بلند نماز میت رضا دانشور 3.7 1 این هم از آن کارهای درخشانی است که از چشم خلق دور مانده و همچنان بکر و بدیع است. هرچند که خودم دوستش نداشتم اما صادقانه اعتراف میکنم که شگفتانگیز بود. نماز میت داستانی بلند به شیوهی سیال ذهن است که از زبان راوی اول شخصی که خیلی هم قابلاعتماد نیست، روایت میشود. در همآمیختن این دو مشخصه معجون عجیب و غریبی ساخته که مثلش کمتر پیدا میشود. راوی زندانیای سیاسی است که همزمان با همسر خواهرش، یوسف غلام، که او هم مبارزی سیاسی است ایام محکومیتش را میگذراند و با فداکاری خواهرش از زندان خلاص میشود. نوشتن در مورد اینکه نماز میت دربارهی چیست، دشوار است. پاسخش همهچیز و هیچچیز است. به لطف راوی ناموثق که حتی در روایت تقدم و تأخر وقوع اتفاقات هم دستکاری کردهاست، فهم سیر منطقی اتفاقات دشوار است. از سوی دیگر میتوان نماز میت را داستانی دربارهی شکنجه دانست و با این فرض تصور پیش و پس اتفاقات غیرضروری خواهدبود. چرا که آنچه راوی تجربه میکند، از جذامخانه تا مستی، تحت تأثیر شکنجه و از آثار آن است. هذیان، توهم، غرقشدن در خاطرات و... . این شاید شبیه به پاککردن صورتمسئله باشد اما به حل معمای داستان کمک میکند. زبان کتاب شاعرانه و عجیب است. راوی در توصیف شدت زشتی و تعفن اغماض نکردهاست و توصیفاتش عمیقاً مخاطب را درگیر میکند. شاید ارتباطگرفتن با متن در ابتدا سخت باشد اما اگر با سماجت به مطالعه ادامه دهید، پشیمانتان نخواهد کرد. و اینکه دوستش نداشتم و احتمالاً مرور و مطالعهی چندبارهی کتاب در تغییر نظرم موثر باشد اما الان احساس میکنم ناکام ماندهام. خط سیر وقایع برایم در هالهای از ابهام است. تصاویری که دانشور توصیف کردهاست مثل پرده جلوی چشمم است و جملهسازیهای منحصربهفردش تحسینبرانگیز است. اما کمبود نشانههای کافی برای بازکردن کامل مشت نویسنده مغمومم کردهاست. (مجدداً یادآوری میکنم که این اثر به عقیدهی اکثر منتقدان از شاهکارهای داستاننویسی فارسی است.) تصویر از مستند خانه سیاه است 6 22 زینب صادقپور 1402/7/14 مدخل داستان معاصر فارسی (1274 - 1384) محمد راغب 4.0 2 مدخل داستان معاصر فارسی مروری کوتاه بر صدسال داستاننویسی فارسی از سال ١٢٧۴ تا ١٣٨۴ است. نویسنده با درنظرگرفتن این اصل که بههرحال ادبیات متأثر از زمانه و فضای سیاسی زمانه است، کتاب را به نه فصل کلی تقسیم کردهاست و معیار تمایز این فصول رویدادهای تاریخی هر دوره با تمرکز بر حکمران( شاه، رهبر و رئیسجمهور) است. به دنبال همان سیاست کلی تأثیرپذیری ادبیات از سیاست در ابتدای هر فصل شرایط و رویدادهای مهم هر دوره را مرور میکند و با درنظرگرفتن مقتضیات هر دوره دست به تقسیمبندی کلی آثار میزند. دغدغهی دیگر نویسنده کشف رمانبودن آثار با تکیه بر مفهوم قهرمان مسئلهدار است. هرچند که در کتاب لفظ رمان در همان معنی عام آن به کار برده شدهاست، راغب تقریباً در هر فصل بر این مفهوم گریز میزند و اشکال قهرمان مسئلهدار در رمان فارسی را میبررسد. نثر و بیان کتاب ساده و عاری از مفاهیم قلمبهسلمبه است و نویسنده کوشیدهست که به جای کاربرد اصطلاحات سخت فرنگی از جایگزینهای فارسی آن استفاده کند. مثل کاربرد نوگرایی به جای مدرنیسم، واقعگرایی بهجای رئالیسم و فراواقعگرایی بهجای سوررئالیسم. تلاش برای کاربرد الفاظ فارسی در ظاهر کاری پیشپاافتاده به نظر میآید که درصورت استمرار در درازمدت نتیجهی خود را نشان خواهد داد. همچنین اگر در متن به اصطلاحی تخصصی و جدید اشاره شدهباشد، معنای آن در پانوشت به اختصار آمدهاست. حین مرور آثار شاخص داستانی نیز از فاشکردن طرح اصلی آثار خودداری کردهاست و تمام این ویژگیها باعث شدهاست که علاوه بر اینکه مدخل داستان معاصر فارسی مورد مطالعه و مراجعهی محققان باشد، به چشم مخاطبان عام نیز خواندنی و مفید بیاید. در انتهای کتاب، تمام آثار داستانی این صدسال در دو جدول مجزا برای مجموعهداستانها و رمانها گرد آمدهاست که مطابق همان طبقهبندی فصول کتاب مرتب شدهاند. در سراسر کتاب نیز به فراخور سرفصلها به مقالات و کتابهای متناسب دیگر ارجاع دادهشده است و کتابشناسی غنیای ساختهاست. گذشته از اینها، به زعم من فصول ابتدایی کتاب خواندنیتر و دقیقتر نگاشته شدهاند. البته خود نویسنده نیز با آگاهی به این مسئله به افزایش شمار آثار در دورههای انتهایی اشاره کردهاست و طبیعتاً این مسئله امکان پرداختن به جزئیات را از او سلب کردهاست. بهطورکلی مدخل داستان معاصر فارسی برای مروری مختصر و نگاهی اجمالی به داستاننویسی فارسی منبعی مناسب و قابلاعتنا است که در عینحال برای مخاطبان غیرتخصصی نیز کاربردی خواهدبود. 0 11 زینب صادقپور 1402/6/31 خانه های شهر ری غلامحسین ساعدی 3.0 1 داستان بلند خانههای شهر ری نخستین اثر داستانی ساعدی است و تنهای یک بار در سال ١٣٣۴ در تبریز منتشر شدهاست. داستان اصلی از قول یکی از فرشتگان پیر و پاتال دستگاه ابدیت روایت میشود و به اصطلاح درونهگیری شدهاست. فرشته سرانجامِ سرزمین دیوها را در یک جمله فاش میکند و به نوعی آخر داستان از ابتدا پیداست. (تنها با برگشتن به ابتدای داستان و مرور مجددش متوجه این مسئله میشوید.) این فرشته داستان شهر دیوها و شاه قدرتمندشان جالو را برای فرزندانش تعریف میکند. روزی جالو، که نظم و امنیت شهر دیوها به سبب وجود اوست و دیوها را در شهر بند کردهاست، از قضاوت میان دیوها خسته میشود و برای دمی آسایش به کوه و بیابان میزند. در همین حین شهر ری را پیدا میکند و به آن وارد میشود. جالو با مشاهدهی هر بخش شهر و هر خانه و آشیانه با معضلات متفاوتی از دنیای آدمیان روبهرو میشود. خیانت، دروغزنی، ریاکاری و کلاهبرداری بخشی از این معضلات هستند. نهایتاً هم جالو از این شهر جان سالم به در نمیبرد و در پی مرگ او نظم شهر دیوها از بین میرود و تا زمان سلیمان نبی هیچ نظمی بر دیوها مسلط نمیشود. نکتهی جالب زمان وقوع داستان است که به پیش از دوران سلطنت سلیمان نبی برمیگردد ولی میبینیم که مردم شهر ری خبرنگار و دوربین عکاسی دارند. شخصیتها هم بیشتر تیپ هستند و پرداخت نشدهاند. مرد قلمدانساز شهر ری آدم را یاد راوی بوف کور میانداخت. باتوجه به تاریخ نگارش اثر و سرخوردگیهایی که روشنفکران پس از کودتای مرداد ١٣٣٢ تجربه کردهبودند، میتوانیم با دید اغماض به این اثر بنگریم و قالب حکایتگونهی داستان را محملی بدانیم که ساعدی برای وصف شرایط نامناسب اجتماعی انتخاب کردهاست. بهطورکلی این نخستین اثر ساعدی ساده و بیآرایه است و در برخی موارد ناهماهنگیهایی در آن به چشم میخورد. از سوی دیگر ایدهی خلاقانه و تازهای دارد که میل مخاطب را به دنبال خود میکشاند. 0 6 زینب صادقپور 1402/6/4 انزجار (توماس برنهارت در سان سالوادور) اوراسیو کاستیانوس مویا 3.9 6 انزجار داستانی یک پاراگرافیست دربارهی وطن (منتها نه به این صراحتی که من گفتم). راوی داستان، ادگاردو وگا، استاد دانشگاه مکگیل است که پس از هجدهسال دوری از وطن برای تشییع جنازهی مادرش به سالوادور برگشته است. او در یک تکگویی بلند خطاب به دوست و همکلاسی دبیرستانش، مویا، اندازهی هفتاد صفحه غر میزند. او یا از چیزهایی متنفر است، یا چیزهایی در او احساس انزجار برمیانگیزند و یا چیزها مزخرفند و داغانند و این چیزها همگی به زادگاهش، سالوادور، برمیگردند. پس ما با یک شخصیت ناراحتکننده و رومخ طرف هستیم که پس از مهاجرت گویی خودش را باخته است. انگار از درون تهی است و هیچ چیز حال او را خوب نمیکند. دائم در حال بدوبیراه گفتن به تک تک اجزای سالوادور است. خب از خیلی جهات احساس همذاتپنداری منِ ایرانی را برمیانگیخت اما بیشتر از این، باعث سرسام و اعصابخردیام بود. احتمالاً به همین دلیل که من آن توصیفات را ورای جملات زندگی کردهام. نویسنده با زبانی گزنده تک تک ارکان سالوادور را به شیوهای اغراقشده از دم تیغ میگذراند و البته شما تصدیق خواهید کرد که راوی با این بیان آزاردهنده الحق که یک سالوادوری اصیل است. ترجمهی کتاب روان و خوشخوان است و رنج مضاعفی بر مطالعهی جملات کتاب نیافزوده است. مترجم بسیار زیرکانه در بازگردانی جملات از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه کمک گرفتهاست و در مجموع ترجمهی خواندنیای ارائه کردهاست. شرح تصویر: اوراسیو کاستیانوس مویا در جوانی 1 21 زینب صادقپور 1402/5/28 خیابان ولی عصر تهران: روایت های غیرداستانی عباس کاظمی 2.9 3 "یه زمان تهران جا نقطهش، دسته داشت." خیابان ولیعصر تهران، روایتهای غیرداستانی، مجموعهای است شامل روایتهای اشخاص حقیقی از خیابان ولیعصر. کاوه فولادینسب، دبیر این مجموعه، در مقدمهی کتاب هدف از انتشار این مجموعه را چنین توصیف میکند: «... ما، روایتگران شهر، خاطرههای جمعی و میراث شهر را زنده نگه میداریم.» بنابراین یکی از اهداف اصلی این مجموعه روایت شهر است اما آنچه در اکثر روایتها میبینیم شعرپردازیهای بیدقت دربارهی خیابان ولیعصر است. از میان ده روایتی که در کتاب منتشر شدهاست، سه یا چهارتاشان ارزش مطالعه داشتند و باقی لفاظی و آببازی با کلمات بود. اگر دقیقتر از این بخواهم بگویم خیابان ولیعصر تهران مصداق بارز کتابسازی بود. چرا که مجموعه به هدف اصلیاش که روایت شهر باشد نائل نیامده است و از سوی دیگر خود روایتها هم ارزش بیشتری ندارند. اصلاً به لحاظ آغاز و انجام شاکلهی درستی ندارند. مایهی اصلی اکثر روایتها حسرت بردن بر تهران قدیم و اصالت از دسترفته است. در این بین مقدمهی دکتر حبیبی با عنوان خیابان؛ بستر رویای شهر، با رویکردی تاریخی به سابقهی حضور شهر در ادبیات داستانی پرداختهبود و خواندنی بود. روایتهای شمیم مستقیمی و نوید پورمحمدرضا از نظر رعایت اصول فرمی کامل بودند و در انتها مخاطب را با یک «خب که چی؟!» تنها نمیگذاشتند. این دو علاوه بر اینکه بر گذشته حسرت خوردهاند، با واقعبینی و صداقت به موقعیت کنونی خیابان ولیعصر نیز نگاه کردهاند. مسئلهای که عالیه عطایی در روایت خواب سیساله مطرح کردهبود، بدیع بود. این روایت که گوشهچشمی به وضعیت مهاجرین افغانی در تهران داشت از دلتنگی برای تهران قدیم خالی نبود اما با همهی این اوصاف خواندنی و قابلقبول بود. و در آخر هم روایت هشت دربارهی فضای ملتهب خیابان ولیعصر در سال هشتادوهشت. با اینکه روایت این خیابان همیشه سبز به موضوعی مشابه پرداختهبود اما صرفاً یک شعرپردازی الکن بود. اما روایت هشت از مونا ترابیسرشت روایت شکلگیری یک عشق در فضای پرالتهاب سال هشتادوهشت بود که توصیفش از فضای شهر و ارتباطات مردمی در آن برهه دقیق و کارآمد بود. در بخشی از جستار چرخاندن گردن به سمت بعدازظهر به کفپوشهای مخصوص نابینایان و ناتمامی پروژهاش اشاره شده بود که روایت دقیقی از وضعیت شهر بود، با اینکه خود روایت ناتمام بود. چنارهای خیابان ولیعصر و اینکه چقدر این خیابان طولانی است و از راهآهن تا تجریش را به هم میرساند، چیز ندانستهای نیست. میراث شهر و این خیابان به وقایعی است که در آن رخ دادهاست. چه این واقعه شخصی باشد و چه جمعی، بخشی از حافظهی شهر است که بازخوانیاش دقیقاً مصداق جمعآوری میراث برای آیندگان است. میراث حسرت بر گذشتهی ازدسترفته نیست. میراث چیزی است که همین حالا در دست داریم. چه از گذشته به ما رسیده است و چه تازه به دست آوردیمش. من آدم درگیر خاطراتی هستم. این حس نوستالژیپرستی را خوب درک میکنم اما خب که چی؟ هدف چیست؟ تا ابد میخواهیم برای ولیعصر و درختهای فرسوده غصه بخوریم؟ راهکار چیست؟ روایت از همین اتفاقی که دارد میافتد کارسازتر نیست تا انگشت به دندان گزیدن و با حسرت به گذشته نگریستن؟ 2 21 زینب صادقپور 1402/3/20 هیاهوی زمان جولیان بارنز 3.6 12 هیاهوی زمان دربارهی شاستاکویچ،آهنگساز پرافتخار روس، در زمان اتحاد جماهیر شوروی است. بارنز با دنبالکردن طرح داستانی منسجم حقایق پراکندهی زندگی او را بههم دوخته است. اور در سه فصل مجزا، سه دورهی زندگی او را مرور میکند و با راوی سومشخص بهسان ناظری حاضر، به زوایای مختلف زندگی او نور میتاباند. کتاب پر از تشبیهات و استعارات متنوع است که به ظرافت در پیوند با اجزای داستان درهم تنیدهاند. همانطور که راوی داستان هم به اهمیت کنایه در زندگی شاستاکویچ و بهطور عام، در شوروی، بارها اشاره میکند. ترجمهی کتاب شستهرفته و خواناست و به مخاطب در درک داستان کمک میکند. در سراسر داستان، نام سمفونیها و قطعههای مختلف موسیقی و اصطلاحات تخصصی این رشته به میان میآید که از درک من خارج بود اما حتماً لذت مطالعه را برای اهل فن دوچندان میکند. همراهی و همذاتپنداری با شخصیت شاستاکویچ، برایم غافلگیرکننده بود. او که به عنوان یک هنرمند، با سانسور، تخطئه، حذف، ارعاب، اجبار و زندگی نومیدانه و خفتبار تحت سایهی قدرتی که تنها خود را محق میداند، دستوپنجه نرم میکرد. جایی از متن، پس از تقابل دو تیم فوتبال شوروی و یوگسلاوی، دشمن آن زمان شوروی، شاستاکویچ و رفیقش از باخت تیم شوروی خوشحال میشوند و نیمچهجشنی میگیرند. مقایسه کنید با آن وضعیت عجیب جامجهانی سال گذشته و درماندگی تحت فشار حس وطنپرستی یا لزوم آزادیخواهی. آن نامههای اعلام برائت و عذرخواهی از افواه عمومی که در صفحات هنرمندان منتشر میشد، بهخاطر دارید؟ شاستاکویچ هم یکسری سخنرانی فرمایشی ازپیشتنظیمشده داشتهاست. یا وضعیت نابهسامان تولید خودروی داخلی. تلاش برای حفظ ظاهر و اثبات برتریهای ملی در هر زمینهای. اصلاً انگار داریم روی یک رونوشت بدخط از شوروی زندگی میکنیم. خواندنش غمانگیز و لذتبخش بود و این حاصل آمیختن زندگی شاستاکویچ با ادبیات بارنز بود. 0 21 زینب صادقپور 1402/3/18 همسایه ها احمد محمود 4.1 80 آدم همهچیزو میتونه تحمل کنه. (یادداشت من داستان را فاش نمیکند اما به بعضی از جزئیات داستان اشاره میکند) همسایهها سرگذشت خالد، نوجوان اهوازی، است که در مقابل چشمان خواننده قد میکشد و به مبارز سیاسیای جسور تبدیل میشود. او و خانوادهاش همراه با چند خانوادهی دیگر در اتاقهای یک خانهی بزرگ زندگی میکنند. (دنگال) خالد روزها کنار پدرش در آهنگری میایستد اما حالا که بازار کار صنف آهنگری کساد است و به قول پدرش حتی کلنگ هم از خارج وارد میکنند، اوقاتش را جور دیگری میگذراند. گاهی کفتربازی میکند. گاهی هم با دوستانش، که از ساکنان همان دنگال هستند، میروند پی بازیگوشی. روزی، تصمیم گرفتند که بروند پنجرهی غلامعلیخان را بشکنند. ظاهراً عهدوعیال غلامعلیخان خارج از شهر بودند و او فاحشهای به خانهاش آوردهبود. خالد فکر میکند این کار خوبی نیست اما قبل از اینکه دوستانش را هم راضی کند که سنگ نزنند، سنگی به شیشه میکوبند و فرار میکنند و خالد گرفتار میشود. غلامعلیخان او را به پاسگاه میبرد و بازداشتش میکنند. درفاصلهی کوتاهی که خالد بازداشت است با پندار آشنا میشود. پندار از خالد میخواهد خبر دستگیریاش را به شفق برساند و این آغاز راهیست که خالد با قدمگذاشتن در آن بزرگ میشود، مرد میشود، تبدیل به یک مبارز جانبرکف میشود، عاشق میشود، زیر شکنجه میرود و هزار ماجرای جورواجور از سر میگذراند. بنا به گفتهی ویراستار، ماجرای همسایهها از پیش از ملیشدن صنعت نفت آغاز میشود و تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد پایان مییابد. در فصلهای ابتدایی کتاب تکاپوی مردم برای ملیکردن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها از ایران تصویر شدهاست. موقعیت مکانی داستان شهر اهواز است، هرچند هیچکجای داستان صراحتاً از آن اسم بردهنمیشود، اما از روی توصیفات مشخص است. رمان پر از شخصیتهای مختلف است و هریک به دقت توصیف شدهاند. بهطورکلی میتوانیم شخصیتهای اصلی را به چندگروه تقسیم کنیم: دستهی اول اهالی دنگالی هستند که خالد و خانوادهاش در آن زندگی میکنند. همسایهها. دستهی دوم اعضای گروه چریکیست که خالد باهاشان حشرونشر دارد و دستهی سوم اهالی زندان است که آنها هم به نوعی همسایههای خالد به حساب میآیند. شخصیتهای فرعی دیگری هم وجود دارند که در این سه دستهی اصلی نمیگنجند. به زندگی طیفهای مختلفی از مردم در سراسر رمان پرداختهشده است که به همین واسطه شرایط اجتماعی آن روزگار منعکس شدهاست. آفاق که برای امرار معاش پارچه قاچاق میکند و میفروشد و شوهر تریاکیاش هیچ کار نمیکند. رحیم خرکچی که در کورهپزخانه آجر جابهجا میکند و زنش مریض است. ناصر دوانی، بنایی که برای کار با کویت رفتهاست. امانآقا که قهوهخانهای بین راه دارد که پاتوق کارگران است. شفق، صاحب کتابفروشی مجاهد که مغازهش پاتوق مبارزهاست. بیدار، معلمی که مسئول مستقیم خالد است و... سراسر رمان پر از خردهروایتهاییست که امثال این شخصیتها نقش آن را بازی میکنند و خالد راوی آن است. جملات کوتاه و مختصر است و جزئیات زیاد است. همه چیز به دقت توصیف شدهاست و بعضی از بخشهای رمان به یک سکانس سینمایی شبیه است. روز عروسی کرم و بانو که رحیم خرکچی با زنش دعوا میکند، چیزی از شرح یک سکانس سینمایی کم ندارد یا شب دیوانگی غلام قاتل در زندان. زبان رمان ساده است و بهندرت کلماتی وجود دارد که در فارسی امروزی منسوخ شدهباشند. یکی از نکتههای جالب، معادلی بود که برای لفظ رایج پیرسینگ بهکار بردهبود: بینیواره. و دیگر کاربرد اصطلاحی لفظ پارتی در همان معنایی که امروزه ما به کار میبریم: تو هیچ کسو نداری پارتیت بشه؟(صفحهی ٣٢٧) توصیفات از شهر و ساختار آن دقیق است. خصوصاً توصیفاتی که از مبارزهی شهری میشود، به تکمیل تصاویر ما از تاریخ کمک میکند. دیوارنویسیها، اعتصابها، پخش و انتشار اعلامیه. یکی از نشانههای تمایز شهر از روستا این است که اهالی یک شهر به اندازهی اهالی روستا یکدیگر را نمیشناسند اما خالد به تأکید و چندباره اشاره میکند که اگر یکبار تا چهارراه پهلوی بروی همهی مردم شهر را میشناسی. البته کلام خالد اغراقگونه است اما این از عجایب شهر و معنای آن است. خصوصاً در ایران. جزئیات زیادی از سبک زندگی مردم شهر، مشکلات اجتماعیشان، ساختار اصناف مختلف و وضعیت معیشت مردم در رمان وجود دارد که به نحو احسن به آن پرداختهشده است. یکی از صحنههای عجیب داستان، جاییست که پس از ملیشدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها، مردم با پارچه و کهنه و چوب، شمایل یک انگلیسی را درست میکنند و کنارش جمع میشوند و با سرنا و دهل مینوازند و میرقصند. بچهها هم یک شعر درست کردهاند و همه با هم میخوانند. این جشن و پایکوبی مصادف شدهاست با آغاز بهار و گویی مردم برای هر دو خوشحالند. (علاقه به ساختن شمایل تمسخرآمیز از دشمنان سابقهای طولانی دارد.از شمایل عمر خطاب گرفته تا همین اواخر، بوش و اوباما و ترامپ) نکتهی دیگری که نظرم را جلب کرد، سبزچشمبودن کارکترهای منفی قصه بود. غلامعلیخان و علی شیطان هردو چشمهای سبزی دارند. مقایسه کنید با محبوبهی خالد که نامی ندارد و خالد به او سیهچشم میگوید. این موضوع هم مسئلهای قدیمی و تاریخی میان ایرانیان است که به آدمی با چشم و موی رنگی بدگماناند. خالد درحالیکه پانزدهساله است شروع میکند به روایت قصهی زندگیاش و در ۱۸سالگی، زمانی که هزاربار با روز اول داستان فرق کردهاست، قصه را تمام میکند. سرگذشت خالد خیلی چیز متفاوت و دوری از زندگی امروز جوانان ایرانی نیست. اصلاً این یک روح جمعی بزرگ است که همه چیز را تحمل میکند. از زمان خالد و قبلتر تا حالا. با تمام ناامیدیها و سرشکستگیها. همانجوری که پندار به خالد میگفت:«آدم همه چیزو میتونه تحمل کنه. که اگه دو روز مقاومت کنی همه چیز تموم میشه. اما این دو روز آدم باید فیل باشه.» و ایرانیجماعت صدهاسال است که فیل است. 4 24 زینب صادقپور 1402/3/5 شب یک شب دو بهمن فرسی 3.7 18 شبْ یک شبْ دو به عمیقترین زوایای روحم دست کشید و قلبم را شکست. خواندنش برایم لذتبخش بود و دردناک. شبْ یک شبْ دو حکایت زندگی زاوش ایزدان است که در حال بازخوانی نامهنگاریهایش با معشوقهاش، بیبی کاکایی، است. فرسی با علامت گیومه متن نامه را نشانهگذاری کردهاست، با علامت پرانتز پاسخ زاوش به آن بند از نامه را نوشتهاست و با خط تیره خاطره یا روایتی را مرور میکند. نامهها به ترتیب تاریخ نگارش نیامدهاند و برخی نامهها هم تاریخ ندارند. با مرور نامهها و خاطرات زاوش تصویر مهگرفتهی زندگی او بر مخاطب آشکار میشود و یکسوم پایانی کتاب غافلگیرکننده است. زبان کتاب شاعرانه و موجز است و با کمترین عبارت منظور کاملاً تفهیم میشود. لطافت و ظرافتی در نگارش جملات وجود دارد که کتاب را تبدیل به شعری منثور کردهاست. 0 21 زینب صادقپور 1402/2/19 غریبه در شهر (رمان) غلامحسین ساعدی 4.1 4 غریبه در شهر شگفتانگیز بود. مدتها بود که چنین داستانی با این کیفیت نخواندهبودم. غریبه در شهر داستان شهری است که به اشغال روسها درآمدهاست. داستان از جایی روایت میشود که حاج آخوند دوزدوزانی پس از سپریکردن یک دوره بیماری از خانه بیرون میآید تا برای درس و بحث به مدرسهی طلاب برود. در شهر شایع شدهاست که امامقلی، عموی ستارخان، در شهر است و قرار است یکشبه کار روسها را بسازد. روسها که به حاجآقا دوزدوزانی شکبردهاند او را در مسیر مدرسهی طلاب دستگیر میکنند و به قراولخانه میبرند. وقتی خبر به گوش طلاب میرسد، تصمیم میگیرند همگی به قراولخانه بروند و برای آزادی حاجآقا صحبت کنند. عدهای از مردم هم با آنها همراه میشوند. اما در قراولخانه، روسها مردم را میتارانند و در همین حین یکی از طلاب را هم میکشند. پس از این حادثه شهر در تکاپوی جدیدی میافتد. عدهای از کسبه از شهر میگریزند. بازاریان اعتصاب میکنند. و عدهای نیز در تلاش هستند تا گروهی تشکیل دهند و با کمک امامقلی شر روسها را کم کنند و شهر را پس بگیرند. توصیفات داستان دقیق و باجزئیات است اما زیاده نیست. روایت داستان و شکل توصیفات سینمایی و نمایشی است و همچنین بخش زیادی از داستان از طریق دیالوگها روایت میشود. باتوجه به تبحر ساعدی در نمایشنامهنویسی این مسائل شکل داستان را به هم نریخته و اتفاقاً به حسن آن افزودهاست. داستان در سه بخش اصلی و ۵٧ پاره روایت شدهاست. سیر روایت بینقص است. در ابتدای کتاب، فضای نامأنوس شهر ممکن است مخاطب را درگیر نکند اما پس از عبور از مقدمهی داستان، در میانهْ کتاب شما را با خود همراه میکند و به دنبالکردن سیر اتفاقات علاقهمند میشوید. 0 6 زینب صادقپور 1401/12/5 آشغالدونی غلامحسین ساعدی 3.8 8 آشغالدونی حکایت پدروپسری است که در کوچه و خیابانهای شهر میپلکند و برای خوردوخوراکشان بعضاً گدایی میکنند. در اثر همین گداییکردنها با قاچاقچی خونی آشنا میشوند و پایشان به بیمارستانی در شهر باز میشود. پسر در این بیمارستان کاری پیدا میکند و رفتهرفته از شخصیت سادهای که در ابتدا میشناختیم به مار هفتخطی تبدیل میشود که برای پول هر کاری میکند. وقتی عمیقتر به آثاری که دربارهی شهر و شهرنشینی نوشتهشدهاند نگاه میاندازی، انگار نویسندهها روی این مسئله توافق کردهاند که آدمیزاد در شهر تبدیل به هیولا میشود. سادگی و صفا در شهر و مناسبات شهری تبدیل به کلاهبرداری و خیانت میشود. حالا نه اینکه شخصیت داستان آشغالدونی، علی، خیلی هم ساده و صمیمی باشد اما از توصیفات راوی(که اول شخص هم هست.) اینطور برمیآید که پسری بیاطلاع است و کمکم چشموگوشش باز میشود. شهر به انسان آگاهی مضاعف میدهد؟ شکل و شمایل شهر و بیمارستان و کوچه و خیابان هم به خوبی توصیف شدهاند. داستان روان و گویا است. زبان ساعدی جور پیچیدهای نیست و مخاطب را با خودش همراه میکند. 0 27 زینب صادقپور 1401/12/4 مثل آب برای شکلات لورا اسکوئیول 3.5 27 مدتی بود که به واسطهی معرفی یکی از بوکبلاگرها مشتاق بودم تا این رمان را بخوانم و قسمت این بود که در کتابفروشیای در قزوین به چشمم بیاید و با اینکه فروشنده با برچسبْ قیمت اصلی کتاب را تغییر داده بود، نهایتاً خودم را راضی کردم تا برش دارم. مثل آب برای شکلات زندگی عاشقانهی پرفراز و نشیب تیتا، کوچکترین دختر خانوادهای مکزیکی، است که از خلال دستورالعملهای آشپزی طی دوازده فصل موسوم به ماههای سال روایت میشود. توصیفهای کتاب گویا است و مخاطب را درگیر میکند. درگیر بوها و مزهها. مثل آب برای شکلات نمونهای عالی برای رئالیسم جادویی است. هرچهقدر ممکن است خواندن صدسال تنهایی برای بعضی از کتابخوانها سخت باشد اما مثل آب برای شکلات از دشواریهای صدسال تنهایی خالی است و از محاسن آن برخوردار است. ترجمهی کتاب روان و خواندنی است اما حروفچینی و ویراستاری کتاب واقعاً بد است. علائم نگارشی بیتوجه به محتوا در متن پراکنده شدهاند و گاهی روند خواندن را مختل میکنند. طبق رسوم خانوادهی دلاگرازا، آخرین دختر خانواده بایستی تا آخر عمر مادرش پرستار او باشد و حق ازدواج ندارد. تیتا اما عاشق پدرو شدهاست و نمیتواند بپذیرد که پیش از به دنیا آمدنش تکلیف سرنوشت او تعیین شدهاست. ماما النا که گستاخیهای تیتا را برنمیتابد در مراسم خواستگاری پدرو از تیتا رسماً اعلام میکند که تیتا حق ازدواج ندارد و در عوض خواهر بزرگترش آمادهی پیوند زناشویی است. رمان در دوازده فصل ماجراهای خانوادهی دلاگرازا را با تمرکز بر روایت تیتا دنبال میکند و با پایانبندی عجیبش شما را غافلگیر خواهد کرد. 0 20 زینب صادقپور 1401/9/9 درد سیاوش اسماعیل فصیح 2.8 4 رمان بدی بود. درد سیاوش شرح جستجوی حقیقتی پنهانشده است که ناگهان در شب عروسی ثریا و خسرو بر همگان یادآوری میشود. جلال آریان، دایی ثریا، که حالا ساکن آبادان است به تهران میآید تا در این مکاشفه به خواهر و خواهرزادهاش کمک کند.( همان جلال آریان شراب خام و شخصیت اصلی تمام رمانهای فصیح) اتفاقات در یک روز و نصفی میگذرد. روزی که جلال آریان با تماس خواهرش متوجه میشود عروسی ثریا و خسرو بههم خوردهاست. جلال به تهران میآید. متوجه میشود عموی خسرو در عروسی حرف از انتقام خون سیاوش زدهاست و از آن لحظه خسرو، پسر سیاوش، گموگور شدهاست. جلال آریان در جستجوی حقیقتی است که پشت جملهی عموی دیوانهی خسرو نهفته است. انتقام خون سیاوش. او باید با کشف حقیقت خسرو به خانه برگرداند. با اینکه فصیح تمام تلاشش را کردهاست که ارتباطی بین داستان سیاوش شاهنامه و سیاوش خودش برقرار کند واقعاً ناکام ماندهاست و مرور داستان سیاوش شاهنامه در فصل آخر به هیچوجه این ارتباط را آشکار نمیکند. روابط خانوادگی بین شخصیتها پیچیده است و احیاناً مجبور شوید برای خودتان شجرهنامهای ترسیم کنید. منطق داستان و غافلگیریاش اصلا قانعکننده نیست. حالا آیا میتوانم از زبان درستش تعریف کنم؟ خب اسماعیل فصیح خوب مینویسد اما این بدین معنا نیست که قصهگوی خوبی هم هست. اقلاً در این یکمورد که نبودهاست. و احیاناً اگر بیگانهی آلبر کامو را نخواندهاید و فاش شدن قصه برایتان مهم است باید بگویم داستان بیگانهی آلبر کامو در این کتاب کاملا فاش میشود. 0 13 زینب صادقپور 1401/9/1 مصائب زندگی صادقانه دن آریلی 3.6 5 راهنمایی که بودم معلم عربیای داشتیم که هر هفته آزمونی کوچک در ابتدای کلاس از ما میگرفت. امتحان مختصر پنج نمرهای. پایین برگه هم باید نمرهی خودمان را حدس میزدیم و اگر حدسمان دقیق بود، نیمنمره اضافه میگرفتیم و اگر حدسمان غلط بود نیمنمره کم میکرد. در آن سالها دقیقا نمیتوانستم بفهمم چرا این کار را میکند و چه هدفی را دنبال میکند. خواندن کتاب مصائب زندگی صادقانه من را به یاد آن سالها انداخت. توی این کتاب هم به کرات آزمایشهایی برگزار میکنند تا فرضیههای مؤلف را بسنجند و من با خودم فکر کردم شاید خانم نصرالهی هم میخواست ما حواسمان به کاری که میکنیم جمع باشد. اگر احیانا تقلبی کردهایم زمان نمرهدادن به خودمان، با آگاهی از تقلب و ریاکاریمان نمره بدهیم. آریلی در این کتاب اثبات میکند یادآوری اصول اخلاقی پیش از هر کاری منجر به کاهش بیاخلاقی و بیصداقتی میشود. یا اینکه ما در فریب دادن خودمان استادیم و با توجیه عقلی دروغهایی که به خودمان میگوییم باور میکنیم. البته او نتایج غافلگیرکنندهی دیگری هم گرفتهاست مثل اینکه استفاده از پوشاک تقلبی در بیصداقتی تأثیر مستقیم دارد. کتاب ده فصل مجزا دارد و در فصل نخست مدل بزهکاری عقلانی را توضیح میدهد که به طور کلی انسانها ترجیح میدهند با پذیرفتن ضرر و زیان احتمالی و اندک به منفعتی بزرگ و قطعی دست پیدا کنند. و در هشت فصل پس از آن با آزمایشهای متنوع اثبات میکند که اینطور نیست. سازوکار بیصداقتی در انسان پیچیدهتر از مدل سادهی بزهکاری عقلانی است. آریلی در فصل دهم نتیجهگیریای کلی انجام میدهد و راهکارهای اندکی برای بهبود وضعیت اخلاقی پیشنهاد میکند. 0 27 زینب صادقپور 1401/8/25 کلاس تشریح دکتر تولپ نینا سیگل 3.7 7 اولین رمان نینا سیگل، که به تازگی در ایران ترجمه شده، رمانی تاریخی است با محوریت یکی از نخستین شاهکارهای رامبرانت، کلاس تشربح دکتر نیکولاس تولپ. سیگل کوشیدهاست تا با ادغام حقایقی که از نقاشی رامبرانت در دست است و تخیل خودش روایت درونی تابلو را کشف کند و الحق که در این مسیر موفق ظاهر شدهاست. او به طرز خلاقانهای در بازسازی آمستردام 1632 موفق بوده و روایتی گیرا و پرکشش از دل نقاشی رامبرانت بیرون کشیدهاست. سیگل برای تحقیق و نگارش این اثر 6سال زمان صرف کرده و تمام این زمان را در آمستردام گذراندهاست. هماهنگی و انسجام روایتهای مختلف داستان در پسزمینهی آمستردام قرن هفدهم نشان میدهد او از این 6سال به نحو احسن بهره بردهاست. کلاس تشریح دکتر تولپ 27 بخش مجزا دارد که با اعداد رومی شمارهگذاری شدهاست. فصول ابتدایی و انتهایی کتاب راوی سوم شخص مفرد دارد اما فصول میانی کتاب، هریک از زبان یکی از شخصیتهای کتاب و به شیوهی اول شخص روایت میشود رامبرانت جوان از سوی انجمن جراحان شهر آمستردام سفارش گرفتهاست تا از کلاس تشریح دکتر تولپ تصویر بردارد. این کلاس که در آخرین روز ژانویه برگزار میشود مصادف شدهاست با روز دادخواهی. روزی که در آن مجرمین را به سزای عملشان میرسانند و یان فچت که به نوعی دستیار دکتر تولپ است باید پس از مراسم اعدام پیکر یکی از اعدامیان را برای جلسهی تشریح به ساختمان انجمن جراحان ببرد. قصه از زبان این شخصیتها و همچنین شخصیتهای دیگری روایت میشود و بهسان یک کلاژ آهستهاهسته پشتپردهی اثر مشهور رامبرانت را اشکار میکند. سیگل کوشیده است تا فضای اجتماعی و همچنین محیط علمی هلند در قرن هفدهم را بازنمایی کند. در کلاس تشریح دکتر تولپ هم از جنگهای فرقههای مختلف مسیحی صحبت میشود و هم از دغدغههای علمی رایج آن عصر، مثل اینکه روح آدمیزاد دقیقاً کجای آدمیزاد است. از چهرههای علمی و هنری برجستهای نام برده میشود که همزمانی زیست این بزرگان شما را متعجب خواهد کرد. همچنین به تناسب موضوع به نقاشیهای دیگر رامبرانت هم ارجاع داده میشود. پرداختن به مسائل و جزئیات تاریخی بیتکلف و دقیق است و به فضاسازی اثر کمک کردهاست. نثر سیگل خواناست و شما را به دنبال خود میکشاند. او برای توصیف موقعیتها از تشبیههای مفصل و پرجزئیاتی استفاده کردهاست که تصویر مکان یا حالت افراد را برای شما عیناً مجسم میکند. علی جمالیپور کلاس تشریح دکتر تولپ را به فارسی برگرداندهاست. نثر فارسی کتاب روان و گویا و قابلفهم است. او تلاش کردهاست تا بیشتر از واژههای فارسی استفاده کند و اتفاقاً کاربرد بعضی کلمات کهن فارسی در متن باعث شدهاست تا نثر فارسی با موضوع تاریخی رمان هماهنگی پیدا کند، کلماتی مثل منخرین، ترنجیدن و افگار. همچنین در بخشی از کتاب از ترکیب تختهبند تن استفاده میکند که متعلق به یکی از غزلهای حافظ است یا در ترجمهی یکی از دیالوگها عبارتی از اخلاقالاشراف عبید زاکانی را به کار بردهاست. در ارجاع به پانویسها سلیقهای عمل شدهاست و ظاهراً معیار مشخصی برای این امر وجود نداشتهاست. برخی موضوعات در پانویس توضیحاتی دارند اما موضوعاتی مشابه بدون پانویس رها شدهاند. هیچیک از اسامی خاص نیز آوانگاری نشدهاند. ایرادهای ویراستارانهی مختصری هم وجود دارد که امیدوارم در چاپهای بعدی اصلاح شود. 0 10 زینب صادقپور 1401/8/12 شراب خام اسماعیل فصیح 3.4 6 شراب خام روزمرگیهای جلال آریان، مهندس بیستوهفتسالهی تهرانی، است که برای مراقبت از برادر کوچک و بیمارش، پس از سالها، به تهران برگشته و در یک شرکت آمریکایی مشغول به کار شدهاست. ماجراهای رمان حول محور روابط او در محل کار، ماموریتش در آبادان، مراقبت از برادر کوچکش و ارتباطش با دوست نویسندهاش، ناصر تجدد، میگردد. به دنبال ردپای شهر تهران در رمان معاصر به آثار اسماعیل فصیح رسیدم و برای بررسی تصویر تهران در آثار او شراب خام را انتخاب کردم. تهرانی که فصیح توصیف میکند، تهران سال 1337-1338 است. شهری که با نسخهی 1401ش زمین تا آسمان تفاوت دارد. هم از نظر وسعت و هم شمایل شهر. شراب خام، رمانیست پرشخصیت با محوریت جلال آریان و به همین مناسبت داستانهای فرعی پرتعدادی در سراسر رمان پراکندهاست که برخی عملاٌ بیفایدهاند و در خلال باقی قصهها رها شدهاند. علاوه بر این، چاپهای جدید این کتاب، گرفتار سانسور شدهاند و به همین واسطه شخصیتپردازی جلال آریان در چاپهای جدید مخدوش است. به حدی که قاسم هاشمینژاد دربارهی جلال آریان مینویسد: «سکس تنها مسئلهای است که او را به شور و ولوله میاندازد.» اما با مطالعهی چاپهای بعد از انقلاب کتاب اصلاً به چنین شناختی از جلال آریان نخواهید رسید. نثر کتاب روان است و مخاطب را با خودش همراه میکند. توصیفات در عین ایجاز کاملاند و تصویر دقیقی از آنچه در حال وقوع است به خواننده نمایش میدهد. زبان او از خلاقیت خالی نیست. از قیدهای ابداعی یا عامیانه برای توصیف استفاده میکند. ( مثل خوابیدنکی) یا برای اینکه از طولانیشدن عبارت جلوگیری کند، جمله را به صورت صفتی خلاصه میکند.( به جای نوشتن بچهای که بلیت بختآزمایی میفروخت مینویسد بچهی بلیت بختآزماییفروش.) همچنین از تشبیهات و استعارات بینظیری در سراسر رمان استفادهکردهاست. سال 1348، قاسم هاشمینژاد فصیح را با پاورقینویسهایی مثل حسینقلی مستعان مقایسه میکند و شراب خام را رمان عامهپسندی میداند که بنا و استخوانبندیاش خراب است و برای همین پرداختن به نقش ایوان نثرش بی فایده است. اما به زعم من و پس از 50سال شراب خام خواندنی است. هم از حیث استخوانبندی ارزش پرداختن دارد و هم بهخصوص از نظر ادبیات و نثر. ابداً از ایراداتی که هاشمینژاد مینویسد خالی نیست اما در ادبیات امروز هم مشابه رمان فصیح پیدا نمی شود و رمان عامهپسند به ورطهی پستتری فرو افتادهاست. 2 21