معرفی کتاب هیاهوی زمان اثر جولیان بارنز مترجم سپاس ریوندی

هیاهوی زمان

هیاهوی زمان

جولیان بارنز و 1 نفر دیگر
3.6
29 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

33

ناشر
ماهی
شابک
9789642092710
تعداد صفحات
188
تاریخ انتشار
1399/11/12

توضیحات

        
دمیتری شاستاکوویچ، آهنگساز بزرگ روس، در سال 1936 فقط سی سال داشت. او در همین سال، در سال های آغازین تصفیه های استالین، اپرای تازه ای با نام لیدی مکبث ناحیه ی متسنسک نوشته بود که تحسین فراوانی برانگیخته بود و استالین را واداشته بود تا به دیدن این اپرا برود. اما استالین و دیگر مقامات حکومتی هیچ از این اپرا خوششان نیامد. فردای آن روز پراودا مقاله ای در مذمت موسیقی شاستاکوویچ منتشر کرد؛ اتفاقی که برای او حکم زنگ خطر را داشت. از آن پس شاستاکوویچ در هراس به زندگی اش ادامه داد. هیاهوی زمان تازه ترین رمان جولین بارنز است. او این رمان را بر اساس زندگی دمیتری شاستاکوویچ و رابطه اش با حکومت شوروی در دوران استالین و خروشچف نوشته است. جولین بارنز در سال 2011 برای رمان درک یک پایان برنده جایزه بوکر شد.جولیان پاتریک بارنز، نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی، در 19 ژانویه سال 1946 در خانواده ای فرهنگی به دنیا آمد و در سال 1968 از کالج مگدالن آکسفرد فارغ التحصیل شد. به مدت سه سال فرهنگ نویس واژه نامه ی انگلیسی آکسفرد بود و بعد از آن در نیواستیتسمن و آبزرور نقد می نوشت. او دلبسته ی ادبیات فرانسه و شیفته ی فلوبر است. در سال 2011 رمانش با نام درک یک پایان برنده جایزه ی ادبی من بوکر شد. در همین سال جایزه ی ادبی دیوید کوهن را به پاس یک عمر فعالیت و دستاورد ادبی دریافت کرد. سه کتاب دیگرش هم پیش از آن نامزد جایزه من بوکر شده بودند: طوطی فلوبر (1984)، انگلیس، انگلیس (1998) و آرتور و جرج (2005). او همچنین با نام مستعار دن کاوانا چندین رمان جنایی نوشته است. بارنز، جز رمان، چندین مجموعه مقاله و داستان کوتاه هم منتشر کرده است. از جمله دیگر آثار او می توان به دیار مترو، قبل از آشنایی او با من، درباره اش حرف بزنیم، عبور از کانال، چیزی برای ترسیدن وجود ندارد و هیاهوی زمان اشاره کرد.سپاس ریوندی متولد سال 1367 در تهران است. او پس از آن که از هنرستان موسیقی فارغ التحصیل شد، در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته ی موسیقی کلاسیک پرداخت و بعد از اخذ مدرک کارشناسی تحصیلات خود را در رشته ی فلسفه ی هنر در دانشگاه هنر ادامه داد. او به زبان های آلمانی و انگلیسی آشنایی دارد و کار ترجمه را اوایل دهه ی 1390 آغاز کرده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هیاهوی زمان

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به هیاهوی زمان

پست‌های مرتبط به هیاهوی زمان

یادداشت‌ها

          هیاهوی زمان در نشر ماهی با ترجمه‌ی سپاس ریوندی منتشر شده است. شخصیت اصلی این رمانِ زندگی‌نامه‌ای دمیتری شاستاکویچ، آهنگساز بزرگ قرن بیستم، است و ماجرای کتاب مصائبی است که او در دوره‌ی استالین و بعد خروشچوف در برخورد با نظام شوروی تحمل کرد. از این کتاب دو ترجمه‌ی دیگر هم در دست انتشار است:‌ ترجمه‌ی پیمان خاکسار در نشرچشمه و ترجمه‌ی مرجان محمدی در نشر نفیر. 

ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی یازدهم، سال ۱۳۹۵. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


در «نیویورک‌ریویو»،  شماره‌ی 26 می، در مطلبی اورلاندو فیجِز رمان جدید جولین بارنز را مرور کرده. بارنز در هیاهوی زمان سراغ شگردی رفته که در آن تبحر دارد: آمیختن قصه با زندگی‌نامه، حافه با افسانه. قهرمان رمان بارنز شوستاکوویچ است، آهنگساز شهیر قرن بیستم روسیه. «هیاهوی زمان» جدیدترین کار بارنز است بعد از رمان بوکربرده‌اش، «درک یک پایان».


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی دهم، سال ۱۳۹۵.
        

2

          همین الان برید «والس شماره دو» ساخته‌ی دیمیتری شاستاکویچ رو گوش کنید و بعد بیاید بقیه‌ی این ریویو رو بخونید


بسیار زیبا و مشهور بود نه؟ خب کتاب هیاهوی زمان درباره‌ی زندگی دیمیتری شاستاکویچ خالق این اثر زیبا و چندین اثر عالی دیگه‌ست. آهنگسازی که در دوره‌ی استالین با اثر «اپرای لیدی مکبث ناحیه‌ی متسنسک» به شهرت فراوانی رسید و همین باعث دردسرش شد تا جایی که خود استالین نقدی بر اثرش نوشت

«بنابراین این تحلیل بی‌نام و نشان به قلم کسی که همان قدر با موسیقی آشنا بود که یک خوک با پرتقال، آکنده بود از برچسب های آشنا و تند و تیز… در متن سه عبارت وجود داشت که نیش پیکان را به سوی گمراهی تئوریکش نگرفته بود، مستقیم به شخص خودش اشاره داشت. (عیان است که آهنگساز هرگز به خود زحمت نداده که بفهمد مخاطبان موسیقی در شوروی از موسیقی چه خواسته‌ها و انتظاراتی دارند.) همین کافی بود تا عضویتش در اتحادیه آهنگسازان باطل شود. (خطر این جور گرایش‌ها در موسیقی شوروی روشن است.) همین بس بود تا دیگر نگذارند موسیقی بسازد و اجرا کند. و بلاخره (این بازی خطرناکِ مثلا نوآورانه ممکن است پایان بدی داشته باشد.) همین کافی بود تا جانش را بگیرند.»

در قسمت اول کتاب می‌بینیم که دیمیتری در پاگرد جلوی آسانسور می‌خوابه تا در صورت دستگیری جلوی عزیزان‌ش دستگیر نشه. اما این رابطه بین دیمیتری و حکومت بالا و پایین فراوان داره و این کتاب به خوبی ترس و وحشت عیان موجود در دوران استالین و همچنین دورویی و وحشت پنهان در دوران پسا استالین رو نشون میده. 

«در آن دوران دو عبارت وجود داشت، یکی سوالی و یکی خبری، که می‌توانست عرق جاری کند و باعث شود قوی‌ترین مردان توی شلوارشان برینند. جمله‌ی سوالی این بود (استالین می‌داند؟) و جمله‌ی خبری (استالین می‌داند.)»

نکته‌ی جالب اینکه این کتاب از نظر محتوا بسیار شبیه به کتاب امید علیه امید هست و من بدون هیچ شناختی از این کتاب، بلافاصله بعد اون کتاب این رو خوندم! برای خودم عجیب بود.

از متن کتاب:

«استبداد سالیان سال را صرف کشتن کشیشان و بستن کلیساها کرده بود. با این حال، اگر تبرک کشیش‌ها باعث می‌شد سربازها سرسختانه‌تر بجنگند، حاضر بود آن‌ها را به خاطر سودمندی موقتشان به صحنه بازگرداند. به همین ترتیب، اگر در زمان جنگ، مردم برای حفظ روحیه به موسیقی نیاز داشتند، آهنگسازها هم به کار گرفته می‌شدند»

«بله، موسیقی نامیراست، ولی افسوس که آهنگسازها نامیرا نیستند. می‌شود به‌راحتی ساکتشان کرد، و حتی راحت‌تر از آن، می‌شود آن‌ها را کشت.»


خب حالا برید سرچ کنید و بقیه‌ی آثارش رو گوش کنید.
        

6

          هیاهوی زمان - جولین بارنز - مترجم: پیمان خاکسار - نشر چشمه

داستان زندگی دمیتری دمیتریویچ #شوستاکویچ آهنگساز سرشناس است و کشمکش‌ها و سازش‌هایش با حکومت استبدادی سوسیالیستی شوروی

زاویه دید:
 سوم شخص با دسترسی به ذهن راوی (خود شوستاکوویچ)

نحوه روایت: داستان در سه فصل روایت شده است: یکی در قطار، یکی دم آسانسور و یکی در اتومبیل. در هر سه بخش با روایتی #حجمی خاطرات و نکات و مسائل برهه‌های زندگی دمیتری دمیتریویچ #شوستاکویچ  نقل می‌شوند.


خصلت‌های متن:
خیلی زحمتی برای صحنه‌پردازی  و ... کشیده نشده است. بیشتر تکیه بر نکات جذاب و جملات عمیق دارد. روایتش برخلاف جمله‌ی معروفِ «نشان بده، نگو»، «نشان بده» نیست. «بگو» نیست. یعنی روایت #نقلی دارد.

فضا:
فضای داستان فضای زندگی شوستاکویچ از آغاز فاجعه کمونیسم در شوروی است تا اواخرش یعنی عمدتا دوران #استالین و بعد خروشچف 
محتویا داستان به نوعی بن‌فکنی واقعیت جامعه ایدآل #چپ یا همان جامعه #توتالیتر  است

شخصیت:
- کشمکش‌های درونی بر سر انتخاب دات هنر یا پذیرش اوامر قدرت 
- شخصیت منفعل و نجنگنده(!)
- ماننده در میهن!

کلیدواژه‌های بیشتر:

#بیوگرافی #مستند
        

3

هیاهوی زما
          هیاهوی زمان درباره‌ی شاستاکویچ،آهنگساز پرافتخار روس، در زمان اتحاد جماهیر شوروی است. بارنز با دنبال‌کردن طرح داستانی منسجم حقایق پراکنده‌ی زندگی او را به‌هم دوخته است. اور در سه فصل مجزا، سه دوره‌ی زندگی او را مرور می‌کند و با راوی سوم‌شخص به‌سان ناظری حاضر، به زوایای مختلف زندگی او نور می‌تاباند.
کتاب پر از تشبیهات و استعارات متنوع است که به ظرافت در پیوند با اجزای داستان درهم تنیده‌اند. همان‌طور که راوی داستان هم به اهمیت کنایه در زندگی شاستاکویچ و به‌طور عام، در شوروی، بارها اشاره می‌کند. ترجمه‌ی کتاب شسته‌رفته و خواناست و به مخاطب در درک داستان کمک می‌کند. 
در سراسر داستان، نام سمفونی‌ها و قطعه‌های مختلف موسیقی و اصطلاحات تخصصی این رشته به میان می‌آید که از درک من خارج بود اما حتماً لذت مطالعه‌ را برای اهل فن دوچندان می‌کند. 
همراهی و هم‌ذات‌پنداری با شخصیت شاستاکویچ، برایم غافلگیرکننده‌ بود. او که به عنوان یک هنرمند، با سانسور، تخطئه، حذف، ارعاب، اجبار و زندگی نومیدانه و خفت‌بار تحت سایه‌ی قدرتی که تنها خود را محق می‌داند، دست‌وپنجه نرم می‌کرد. 
جایی از متن، پس از تقابل دو تیم فوتبال شوروی و یوگسلاوی، دشمن آن زمان شوروی، شاستاکویچ و رفیقش از باخت تیم شوروی خوشحال می‌شوند و نیمچه‌جشنی می‌گیرند. مقایسه کنید با آن وضعیت عجیب جام‌جهانی سال گذشته و درماندگی تحت فشار حس وطن‌پرستی یا لزوم آزادی‌خواهی. 
آن نامه‌های اعلام برائت و عذرخواهی از افواه عمومی که در صفحات هنرمندان منتشر می‌شد، به‌خاطر دارید؟ شاستاکویچ هم یک‌‌سری سخنرانی فرمایشی ازپیش‌تنظیم‌شده داشته‌است. یا وضعیت نابه‌سامان تولید خودروی داخلی. تلاش برای حفظ ظاهر و اثبات برتری‌های ملی در هر زمینه‌ای. اصلاً انگار داریم روی یک رونوشت بدخط از شوروی زندگی می‌کنیم. 
خواندنش غم‌انگیز و لذت‌بخش بود و این حاصل آمیختن زندگی شاستاکویچ با ادبیات بارنز بود. 
        

21