یادداشت زینب صادقپور
1402/2/19
غریبه در شهر شگفتانگیز بود. مدتها بود که چنین داستانی با این کیفیت نخواندهبودم. غریبه در شهر داستان شهری است که به اشغال روسها درآمدهاست. داستان از جایی روایت میشود که حاج آخوند دوزدوزانی پس از سپریکردن یک دوره بیماری از خانه بیرون میآید تا برای درس و بحث به مدرسهی طلاب برود. در شهر شایع شدهاست که امامقلی، عموی ستارخان، در شهر است و قرار است یکشبه کار روسها را بسازد. روسها که به حاجآقا دوزدوزانی شکبردهاند او را در مسیر مدرسهی طلاب دستگیر میکنند و به قراولخانه میبرند. وقتی خبر به گوش طلاب میرسد، تصمیم میگیرند همگی به قراولخانه بروند و برای آزادی حاجآقا صحبت کنند. عدهای از مردم هم با آنها همراه میشوند. اما در قراولخانه، روسها مردم را میتارانند و در همین حین یکی از طلاب را هم میکشند. پس از این حادثه شهر در تکاپوی جدیدی میافتد. عدهای از کسبه از شهر میگریزند. بازاریان اعتصاب میکنند. و عدهای نیز در تلاش هستند تا گروهی تشکیل دهند و با کمک امامقلی شر روسها را کم کنند و شهر را پس بگیرند. توصیفات داستان دقیق و باجزئیات است اما زیاده نیست. روایت داستان و شکل توصیفات سینمایی و نمایشی است و همچنین بخش زیادی از داستان از طریق دیالوگها روایت میشود. باتوجه به تبحر ساعدی در نمایشنامهنویسی این مسائل شکل داستان را به هم نریخته و اتفاقاً به حسن آن افزودهاست. داستان در سه بخش اصلی و ۵٧ پاره روایت شدهاست. سیر روایت بینقص است. در ابتدای کتاب، فضای نامأنوس شهر ممکن است مخاطب را درگیر نکند اما پس از عبور از مقدمهی داستان، در میانهْ کتاب شما را با خود همراه میکند و به دنبالکردن سیر اتفاقات علاقهمند میشوید.
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.