یادداشتهای پرنیان صادقی (142) پرنیان صادقی 2 روز پیش داستان لوسی گولت ویلیام ترور 3.8 3 داستانی ساده و روان به دور از هر گونه هیجان و باور پذیری منطقی در خواننده. شروع خوبی داشت اما در ادامه به اون پختگی شخصیتها و روندِ یک داستان قوی نرسید.... 0 3 پرنیان صادقی 5 روز پیش زندگی واقعی آدلین دیودونه 4.5 1 سازمان بهداشت جهانی چند سال پیش فیلم کوتاهی با عنوان I had a black dog منتشر کرد تا افسردگی را سادهتر توضیح دهد. بعد از آن، اصطلاح «سگ سیاه افسردگی» بسیار مشهور و به نمادی برای افسردگی تبدیل شد. وقتی "زندگی واقعی" با آن شوک تلخ آغاز شد، حضور همیشگی «کفتار» مرا ناخودآگاه به یاد همان سگ سیاه انداخت و شروع کردم به پیدا کردن شباهتهایی میان این دو حیوانِ تاریک و مزاحم. هر دو حضوری دائمی دارند، چه در خانه و چه در ذهن ؛ هر دو نماد ترس و تاریکیاند و نشانی از نبودِ آرامشِ واقعی در زندگی. با این حال، تفاوتهایی هم میانشان بود؛ سگ سیاه افسردگی بیشتر به تجربهای فردی شباهت دارد، اما «کفتار» نمادی بود از اتفاقاتی که زندگی، خانواده و اطرافیان بر دوش راوی گذاشته بودند. پرسشی که برای من وجود داشت این بود که آیا راوی در پایان میتواند راهی برای مقابله با آن پیدا کند یا نه و در نهایت به پذیرش میرسد؟! فارغ از خلاصهی داستان، تمام شخصیتها از دیدگاه روانشناختی قابل بررسیاند و هر کدام میتوانند نمادی از یک تلهی شخصیتی یا بازتابی از وضعیت روانیِ حاکم بر بعضی خانوادهها باشند. برای من، سکوت مادر در برابر خشونت ــ سکوتی که به تداوم آن دامن میزد ــ و تأثیر مخرب این منفعل بودن بر روان کودکانش بسیار قابل توجه بود؛ بهویژه راههای متفاوتی که هر کدام از کودکان برای مقابله با این وضعیت برگزیده بودند. زاویهی دید راوی به اتفاقات اطراف و صداقتی که در بیان احساسات با خودش داشت از نظرم قابل توجه و گاهی حتی زیبا بود، همانطور که تابآوریاش در برابر «کفتار». خواندن "زندگی واقعی" برای من از یکسو برشی بود از زندگی کودکی که با ترس، خشونت خانوادگی و آسیب روانی رشد میکند، و از سوی دیگر یادآور این نکته که یک اتفاق، حادثه یا آسیب روانی میتواند تا چه اندازه بر رشد سالم و آیندهی یک کودک اثر بگذارد... 0 3 پرنیان صادقی 6 روز پیش توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره تتسوکو کورویاناگی 4.1 53 محتوای اصلی کتاب این بود که یک نظام آموزشی زمانی موفق است که هر کودک را آنطور که هست ببیند و بر اساس استعداد و تواناییهای خاص خودش به او فرصت رشد و شکوفایی دهد.از سوی دیگر محیط آموزشی نیز نباید محیطی خشک، صرفا جهت فعالیتهای درسی باشد بلکه آموزش در فضایی شاد و دوستانه بازدهی بهتر و بیشتری برای دانشآموختگان به همراه خواهد داشت. 0 5 پرنیان صادقی 6 روز پیش اورستس اوریپید 4.2 9 طوفان آن کشتی را خم میکند که بادبانهایش را سخت برافراشتهاند،بادبانها را اندکی سست کن کشتی به جای خویش باز میگردد.خدایان و میرایان هر دو از خشمی که از حد بگذرد بیزارند... تصویری متفاوت و تیرهتر از اورستس! کسی که نه یک قهرمان اسطورهای، بلکه انسانی درمانده و گرفتار است. تمرکز اوریپید در این نمایشنامه بر بحران اخلاقی و روانیِ پس از آن اقدام اورستس است.کشمکشی بین وظیفه و وجدان که از قضا تراژدی نیز بر همین تضاد استوار است. در این نمایشنامه نیز ناتوانی انسان را در برابر تقدیر دیدیم! اورستس هر چه میکوشد باز در بند فرمان خدایان و مردم است با این حال امید به رهایی و بخشش، با وجود تمام رنجها همچنان پا برجاست... این نکته را هم فراموش نکنیم که خشونت،خشونتِ بیشتری را به دنبال دارد.عمل اورستس به جای آرامش فقط آشفتگی و فجایع بعدی را به دنبال داشت... 0 10 پرنیان صادقی 1404/5/12 دو نمایش نامه از اوریپید: ایفی ژنیا در اولیس و ایفی ژنیا در میان توری ها اوریپید 4.5 5 فوق العاده زیبا و خواندنی نگاهِ انتقادیِ اوریپید به موضوع "قربانی کردن انسان"... و چه زیبا به نقدِ چند موضوع در این نمایشنامه پرداخته بود. اولین مورد پوچی اخلاق در سیاست بود که حتی پدر حاضر است برای حفظ جایگاه خود دخترش را قربانی کند. دومین مورد زیر سوال بردن خدایان است! آیا خدایانی با چنین درخواستِ پوچ و خودخواهانهای لایق پرستش هستن؟! و بخش زیبا و بحث برانگیز خود ایفیژنیست.تا اینجا و نمایشنامههایی که خواندیم تسلیم سرنوشت شدن و جبر سرنوشت را در تمام آثار قبلی دیدیم در اینجا نیز اگر چه ایفی ژنی زنی منفعل نیست و در ابتدا به مخالفت با چنین تقدیری برمیخیزد اما سرانجام تسلیم میشود چه بصورت تحمیلی و چه به خاطر نجات یونان... اوریپید در این اثر زیبا با به تصویر کشیدنِ تراژدیِ قربانی کردن انسان به این مطالب اشاره کرد: فرمان خدایان یا جان انسان؟! سرنوشتِ تحمیلی یا انتخابی؟! ارزشِ قدرت و جنگیدن در برابر کشتنِ بیگناهان؟! پاسخ اوریپید به این سوالات اگر چه تلخ و تراژیک اما بسیار تامل برانگیز بود.... 0 16 پرنیان صادقی 1404/5/4 مده آ اوریپید 4.3 30 «مدهآ، تراژدی زنیست در مرز عشق، جنون و عدالت ...جایی که عشق فرو میپاشد و عدالت خاموش میماند خود دست به داوری میزند!.... روایتِ تلخِ عشقی که به انتقام بدل شد و از مرز انسانیت عبور کرد. 0 11 پرنیان صادقی 1404/4/29 الکترا: فیلوکتتس، زنان تراخیس، و آژاکس سوفوکلس 4.5 9 حتی قویترین انسانها هم میشکنند،مهم نیست چقدر بزرگ باشی بلکه اینکه چطور با شکست ،تحقیر یا تغییر کنار میآیی،تو را تعریف میکند... تمام نمایشنامهها آموزنده و خواندنی بودند.در تراژدی آژاکس سوفوکل به زیبایی تضادی بین غرور و عقلانیت را به تصویر کشید...جایی که با خاکسپاری دشمن، اوجِ انسانگرایی بود.... در الکترا دیدیم عدالت و انتقامی که بر اساس عقل و خرد نباشد تنها خشونتیست به شکلی دیگر...در انتقام شاید حق با ما باشد اما آیا تنها راه همین است؟!... و در نهایت پیامِ تراژدی فیلوکتتس وفاداری به اخلاق انسانی و نادیده نگرفتنِ رنجِ دیگران بود... در نقد و تحلیل این آثار بسیار میتوان گفت و شنید که دوستان حق مطلب را به زیبایی ادا کردند.پیشنهاد بنده نیز شنیدن پادکست "دراما" ست که خالی از لطف نخواهد بود. 0 8 پرنیان صادقی 1404/4/9 در باب تربیت احساسات آلن دوباتن 4.5 2 مثل دیگر کتابهای آلن دوباتن متنی ساده ،روان و قابل درک داشت.در ۵ فصل به توضیح دربارهی انواع احساساتِ ما در برخورد با دیگران در محیطها و نقشهای مختلف پرداخته بود. همچنین نکات خوبی در باب رشد عاطفی و نحوهی مدیریتِ مثبت آن مطرح میکند.برای کسی که مطالعات تخصصی و حرفهای تر در زمینهی روانشناسی دارد، این کتاب شاید حرف چندان خاصی نداشته باشد و بشود تنها به عنوانِ مروری ساده و سبک بر احساسات و حالات درونیمان به آن نگاه کرد،اما برای دیگر دوستان مثل نشستن پای صحبت یک روانشناسِ صمیمی و خودمانی مفید خواهد بود. 0 19 پرنیان صادقی 1404/4/8 افسانه های تبای سوفوکلس 4.7 16 *یوکاستا: برای خدا حقیقت را رها کن،دانستن همیشه شفا بخش نیست!* زیبایی ظاهری این نمایشنامه به یک طرف و لایههای روانشناختی و پنهان آن در طرف دیگر لذتبخش بودن آن را دو چندان کرده بود. آیا واقعا نمیتوان از سرنوشت گریخت؟حتی اگر بخواهیم و آگاهانه انتخاب کنیم؟ ما اصلا اختیاری داریم یا فقط بازیچهی سرنوشت هستیم؟! از منظری دیگر،آیا دانستنِ حقیقت همیشه خوب است؟ در مورد این نمایشنامهی زیبا و خواندنی حرف و سخن بسیار است چه از نظر ادبی و چه از نظر روانشناختی؛ اما به طور خلاصه عرض میکنم که جبر و اختیار در سرنوشت،تاثیر حقایق بر امور، اخلاقیاتِ فردی و مسئولیت پذیری....از جمله مواردی ست که در این نمایشنامه به آن پرداخته شده بود.برای درک بهتر و آشنایی با لایههای روانشناختی داستان،پادکست دلفی را به دوستان پیشنهاد میکنم که دکتر باباییزاد نکات جالبی را از زوایایی دیگر آنجا ذکر میکنند. آنچه از ادیپ،انتخابها و سرانجامش دیدیم این بود که حتی انتخابهای او در جهتِ عکسِ سرنوشت، او را دقیقا به همان سمت سوق داد...وجه اشتراکی که بین عملِ ادیپ و آگاممنون در آیسخولوس دیدیم یادآور این مطلب است که دانسته یا ندانسته راه گریزی از سرنوشت یا تقدیر نیست. شخصیت ادیپ را در این نمایشنامه بسیار دوست داشتم. در ابتدا سعی کرد آگاهانه در خلافِ پیشینهی کودکی و سرنوشتش قدم بردارد و در ادامه نیز با آگاهی از آن فاجعه و مسئولیت پذیری سعی کرد مطابق بر شرافتِ انسانی اش رفتار کند و خود را به تاوانی بابت گناهی از روی ناآگاهی محکوم کند. از تمهای مهمِ نمایشنامه"آگاهی"بود. مسیری که از ندانستن شروع شد و با آگاهی دردناکتر شد. ادیپ نیز بهای سنگینی بابت آن داد و تبدیل به قهرمانی تراژیک شد. این آگاهی "بایدی" بود ویرانگر...او ترجیح داد بداند و نابود شود تا در نادانی بماند. اینجاست که باید پرسید آیا آگاهی از حقایق همیشه خوب است یا نه؟! 2 36 پرنیان صادقی 1404/4/2 یادت باشد ...: شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر محمدرسول ملاحسنی 4.2 222 امروز خیلی اتفاقی در بهخوان چشمم افتاد به این کتاب و رفتم به چند سال پیش،زمانی که این کتاب تازه چاپ شده بود و روی پیشخوان هر کتابفروشی بود و منهم مشتاق شدم به خوندن.مثل هر کتاب دیگهای که چند سال از خوندنش گذشته باشه جزئیات در خاطرم نیست اما از اونجایی که عمیقا در من تاثیر گذاشته بود یک جمله از کتاب را خوب به یاد دارم. ایشون نوشته بودن "" بعدها هرگز نتونستم به اون خونه و اون کوچه برگردم،چند بار تا سر کوچه رفتم اما گریه امانم نمیداد قدم از قدم بردارم ""(خونهای که پیش از شهادت همسرشون در اونجا ساکن بودن) گاهی وقتها... رفتن به بعضی مکانها... عجیب داغ دل آدم را تازه میکند... 2 8 پرنیان صادقی 1404/3/25 نامه های عاشقانه ی یک پیامبر: مجموعه نامه های جبران خلیل جبران به ماری هسکل بین سال های 1908 - 1924 جبران خلیل جبران 3.7 6 «اگر بتوانم در قلب یک انسان، گوشهای تازه را به او بنمایانم، بیهوده نزیستهام. موضوع خود زندگی است، نه شعف یا درد یا شادی یا ناشادی… نفرت به همان اندازه دوستداشتن خوب است، یک دشمن میتواند به خوبی یک دوست باشد… برای من هر روزی که میگذرد تفاوت دارد، و وقتی هشتاد سالم بشود، همچنان منتظر تجربههایی خواهم بود که درون و بیرونم را دگرگون کند… میخواهم از هر لحظه زندگی که برایم باقی مانده، استفاده کنم.» 0 7 پرنیان صادقی 1404/3/25 کاتوره بیتا شباهنگ 3.3 3 "کاتوره" در لغت به معنای سرگشتگی،حیرانی و حرکت از روی بیهدفیست مفهومی که کاملا منطبق بر رفتار و احساسات شخصیتهای داستان بود. شخصیتهای داستان افرادی شسته رفته،خوشحال و خوشبخت که هر روز با هدفی مشخص بیدار میشوند و برای زندگیِ هر چه بهتر تلاش میکنند نیستند.آنها اشخاصی هستند از دلِ واقعیتِ زندگی! آدمهایی که هر چه تلاش میکنند باز هم یک جای کار میلنگد...اشتباه انتخاب میکنند و یا دست به انتخاباتی میزنند که حتی نمیدانند چرا!؟ متن کتاب ساده،روان و دلنشین است شاید یک دلیلش همان واقعگرایانه بودن داستان است اینکه نویسنده سعی نکرده بود با سرپوش گذاشتن بر احساسات متناقض و سرگشتگی شخصیتهای داستان زندگیای سراسر عشق و آرامش را به نمایش بگذارد.کتاب پر بود از جملاتِ کوتاه و ساده اما در بطن آن مفهومی و قابل تامل... داستان در مورد زوج جوانیست به نامهای شایان و زرین با اختلاف سنی و تفاوتهای اخلاقی آشکار.شایان که در زندگیاش دچار نوعی سرگردانی و بیهدفی شده است کیف زنی را از سارقی پس میگیرد بدون آنکه دلیل شفاف و واضحی برای این کار داشته باشد همین عمل باعث انجامِ حرکاتِ بیهدفِ بعدی در او میشود که پیرنگ اصلی داستان را شکل میدهد اما در واقع تنها ابزاریست برای نشان دادن درونیات،احساسات و درماندگی شخصیتهای آن.... 0 14 پرنیان صادقی 1404/3/12 گلها را بچین کودکان را بکش = Nip the buds shoot the kids استفان اوئه 3.8 2 داستان درباره پانزده پسر بچهست که در زمان جنگ به روستایی دور افتاده فرستاده و با رفتار بد روستائیان مواجه میشوند چرا که با شیوع بیماری طاعون ساکنین روستا به آنها مشکوک میشوند و باقی ماجراها... نقطه قوت کتاب تصویرسازی قوی آن بود در مواجهه با مرگ ،گرسنگی،وحشت و فضای مخوفِ روستا مفهوم اصلی داستان نیز نشان دادن تلاش انسان در شرایط سختِ زندگی و میل به بقا و امیدواری بود... 2 10 پرنیان صادقی 1404/3/12 آذرباد نسیم مرعشی 3.1 10 به شدت ضعیف و درهم برهم تنها بازی با کلمات برای عمیق نشان دادن داستان! 1 14 پرنیان صادقی 1404/3/12 آیسخولوس: مجموعه آثار آیسخلوس 4.5 12 و تمام....فوقالعاده شیرین ،جذاب و دلچسب بود برایم زمانی که شروع به خواندن کردم گمان میکردم کتابی سخت و سنگین باشد اما روایتها آنقدر زیبا و تامل برانگیز، و ترجمه آنقدر روان بود که خواندنش را برایم بسیار لذتبخش کرد.دوستان در کامنتهای قبلی به خوبی حق مطلب را دربارهی کتاب ادا کردند. در اینجا وظیفهی خودم میدونم از باشگاه هامارتیا،جناب خطیب گرامی و خانم فلاح عزیز تشکر کنم که فرصتِ خواندنِ این اثر فاخر را فراهم کردند. 7 24 پرنیان صادقی 1404/3/10 برادرخوانده کنت اوپل 4.5 2 وقتی شروع به خواندن کتاب کردم و همان صفحات ابتدایی جذبِ روایتِ شیرین آن شدم که از زبان یک نوجوان بود، تصمیم گرفتم برای خوانِشِ گروه کودک و نوجوان پیشنهادش کنم تا به این زیبایی با مفاهیمی مثل دِگر دوستی،مسئولیت پذیری و درک بهتر از روابطِ احساسی بین انسان و حیوانات آشنا شوند؛ اما داستان آنقدر زیبا پیش رفت و درگیری های احساسی و اخلاقی زیادی را ایجاد کرد که به نظرم خواندنش برای تمام سنین لذت بخش و تفکر برانگیز خواهد بود... پدرِ" بن"یک رفتار شناس حیوانات است و قرار است روی آموزش زبان به شامپانزهها تحقیق کند.او به همراه مادر بن تصمیم میگیرند شامپانزهای را از نوزادی در خانهی خود بزرگ کنند و مانند کودکِ یک انسان به او آموزش دهند.این تصمیم آغازِ ماجراهای زیادی در زندگی "بن" میشود... حین خواندن کتاب، حتی اگر با حیوانی از نزدیک برخورد نداشته باشید به خوبی ایجادِ رابطهی احساسی و آرام آرام وابستگی را حس خواهید کرد. اینکه چطور حس دگر دوستی در افراد شکل میگیرد. نویسنده به زیبایی نشان داد ارتباط بین انسان و حیوان میتواند خیلی فراتر از یک رابطهی معمولی باشد و مانند هر رابطهی دیگری به اوجِ وابستگی احساسی برسد و عمق بگیرد و مانند هر رابطهی احساسی این منطق و صلاحِ هر دو طرف است که تعیین کنندهی ادامهی آن خواهد بود. هدف دیگر کتاب نشان دادن حس مسئولیت پذیری بود هم به کودکان و هم بزرگسالان. اگر چه این مطلب از جهات مختلف در این آزمایش علمی نیز جای بحث داشت اما به نظرم جنبهی اخلاقی و احساسی رابطه انسان و حیوان، اینکه آنها نیز مانند ما احساسات و درک دارند،قابل احترام و نیازمند محبت و توجه هستند، بخش مهم،زیبا، و پیام اصلی کتاب بود. اما....بخش دردآورِ کتاب برایم نگاهِ به حیوانات،تنها به عنوان یک سوژهی آزمایشگاهی بود؛فارغ از اینکه آنها نیز احساس و حقوقی دارند و میتوانند مانند هر موجود زندهای راحت زندگی کنند. 1 25 پرنیان صادقی 1404/3/9 پسر روی جعبه چوبی لئون لایسن 4.6 2 پسر روی جعبه چوبی،خاطرات واقعی زندگی لئون لیتون از هولوکاست است.یکی از کودکان نجات یافته توسط اسکار شیندلر. به شدت تلخ و هولناک بود...اوج تلاش برای بقا و زنده ماندن که در سایهی انسان دوستی به بار نشست... نام کتاب نیز به زیبایی نشان دهندهی تلاش او برای زنده ماندن بود. 0 4 پرنیان صادقی 1404/3/7 ترانه ایزا ماگدا سابو 4.0 13 نمیدانم چرا با این کتاب انقدر غمگین شدم و دلم برای شخصیتهای داستان گرفت.اینکه هر کدام به شکلی تلاش میکردند اما نتیجه آن چیزی که میخواستند نبود.شاید هم دلم از دوران سالخوردگی گرفت.همیشه میگوییم آدمها وقتی پیر میشوند اخلاقشان مثل بچهها میشود، ما هم سعی میکنیم به جای درکِ بیشتر، کنترلمان را بیشتر کنیم و جای آنها تصمیم بگیریم.قصد و نیتمان بد نیست اما آیا نیت خوب همیشه نتیجهی مثبتی دارد؟ داستان درباره" اتی" پیرزنی سالخورده ست که به تازگی همسرش را از دست داده و به پیشنهاد" ایزا" دخترش،از روستا به شهر میآید تا با هم زندگی کنند.تغییرات محیط زندگی و دوری از دوستان و خانهاش یک طرف، اما مسئله اصلی به ارتباط او و دخترش برمیگردد. اما نه از لحاظِ عدم تفاهم با هم، بلکه از این جهت که ایزا دختریست کمالگرا و قانونمند.تمام وسائل رفاهی برای مادرش را فراهم کرده اما درک عاطفی عمیقی از مادرش،حالات روحی،دلتنگیها و سردرگمیهای او از این تغییرات ندارد. رفتارِ "ایزا" و نیازِ "اتی" من رو یاد این بیت از مولانا میانداخت " هر کسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من".اتی بیشتر از تامین رفاهیات نیاز به همدلی و ارتباط عاطفی بهتری با اطرافیانش داشت... داستان در کل ریتم آرامی دارد و از ۲ زاویه قابل تامل است.یکی تاثیر تغییرات بر افراد سالمند،تفاوت بین نسلها،نیاز به همدلی و روابط عاطفی بین اعضای خانواده و سالمندان و دیگری تاثیری که میتواند تصمیمات ما بر زندگی اطرافیان داشته باشد و همان جملهی ابتداییام که آیا نیت خوب همیشه نتیجهی مثبتی هم به همراه دارد؟ 0 6 پرنیان صادقی 1404/3/4 پا برهنه ها زاهاریا استانکو 4.2 11 رمان پابرهنه ها متشکل از سهگانه ایست تحت عنوان کتاب اول،دوم و سوم که به مرورِ زندگی سخت و فقیرانهی کشاورزان رومانی میپردازد. یکی از بزرگترین شورشهای دهقانی در تاریخ این کشور؛ اگر چه موفقیت آمیز نبود اما خواندنِ روند این شورش،زندگی سخت،ظلم و استثمارِ کشاورزان توسط اربابان و مالکان زمین،حتی سرکوبِ این قیام، تلخ و خواندنی بود... داستان از زبان داریه پسری روایت میشود که در کتابِ اول پای صحبت عمه و مادرش به شنیدن اتفاقات آن سالها مینشیند. بخش جذابتر کتاب نیز برایم همین بخش بود. در کتاب دوم و سوم، داریه از سنین کودکی و نوجوانی خود ماجراها و وقایعی را از زندگی خودش، و شخصیتهای مختلف تعریف میکند که بیشتر به عمقِ اسفناکِ زندگی در دل فقر و تنگدستی،خرافه و شرایط نامناسب اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی آن زمان پی میبریم.این روایتها فصل بندی شده و شکلی داستانگونه دارند. فصل پایانی کتاب و سرنوشت داریه نیز به صورت مجزا،به نام گلهای خاک ترجمه و چاپ شده است. و اما...با اینکه کتاب ترجمهی روانی داشت اما استفاده از برخی کلمات و عبارات مذهبی در آن مورد پسند من نبود و مانند تکهای ناهماهنگ به چشم میآمد... 0 15 پرنیان صادقی 1404/2/30 همسر اول فرانسواز شاندرناگور 3.3 1 اگر چه نویسندهی کتاب نگاهی زیبا و عمیق به عشق و روابط انسانی داشت و کتاب پر بود از توصیفات عالی و زیبا اما اگر کوتاهتر بود و انقدر تکرارِ مکررات نداشت خواندنش لذت بخشتر میشد. همسر اول روایتی واقعی، از زندگی سی سالهی زنیست که با تمام علاقه به همسرش پس از دیدن خیانتهای پیاپی و نادیده گرفتن سرانجام به جدایی میرسند.حال زن به بیان و مرور احساساتش از زوایای مختلف میپردازد. خودِ داستان ساده و تکراریست اما آنچه کتاب را خواندنی کرده بود توصیفات زیبا و ملموسِ آن بود.تعابیری که میشود در بسیاری از روابط یا وقایع دید.ناتوانی در دیدن واقعیتهای زندگی،جاییکه آنقدر فرد درگیر احساسات میشود که دیگر قادر به درک حقیقت نیست!و حتی با وجود نشانههای آشکار در برابر پذیرش آن مقاومت میکند... 1 11