بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

4.0
37 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

79

خواهم خواند

53

در مدرسه ی توموئه که دانش آموزان آن مجاز بودند روی هر موضوعی که به آن علاقه مندند کار کنند، باید بدون توجه به آنچه در اطرافشان جریان داشت، ذهن خود را روی موضوع موردعلاقه شان متمرکز کنند. به این ترتیب، هیچ کس به بچه ای که آواز «چشم، چشم، دو ابرو» را می خواند، توجهی نمی کرد. یکی دو نفر به این موضوع علاقه مند شده بودند؛ اما بقیه غرق در کتاب های خودشان بودند. کتاب توتوچان قصه ای افسانه ای بود؛ درباره ی ماجراهای مرد ثروتمندی که می خواست دخترش ازدواج کند. نقاشی های آن جالب بود و کتاب طرفدار زیادی داشت.همه ی دانش آموزان مدرسه که مثل ماهی ساردین داخل واگن چپیده بودند، آنچه را در کتاب ها نوشته شده بود، با ولع می خواندند. آفتاب صبحگاهی از ورای پنجره ها به درون می تابید و چشم اندازی پدید می آورد که سبب شادمانی قلبی مدیر مدرسه می شد. همه ی دانش آموزان آن روز را در کتابخانه گذراندند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

یادداشت‌های مرتبط به توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

            داستانی درباره نظام آموزشی خاصی در ژاپن بین سال‌های 1937 تا 1945هست. تفاوت سبک آموزشی مدیر مدرسه، آقای کوبایاشی باعث شد تا مدرسه تومواِ برای 50 دانش‌آموز آن، دنیا و سرنوشت‌هایی متفاوت از آنچه که یک مدرسه تحت نظام رایج آموزشی برایشان می‌ساخت، خلق کند.
مانند هر جای دنیا، والدینی هم بودند که نسبت به روش آموزشی مدرسه، انتقاد داشتند و این موضوع از نگاه کلیشه‌ای به سیستم آموزش و پرورش سنتی ناشی می‌شد. 
دنیایی که نویسنده در آن زمان از حضورش در مدرسه توصیف می‌کند، واقعاً شایسته رویایی نامیده شدن هست. رها گذاشتن ذهن خلاق و پاک کودکان برای خلق بهترین لحظه‌ها، کسب ناب‌ترین تجربه‌ها، فرصت دادن به غم برای درک ارزش شادی، احترام به هم، مشورت، همکاری گروهی، استفاده از موسیقی برای هماهنگی ذهن و جسم کودکان و .....
آموزش این همه ویژگی‌ فقط با رفتار صحیح مدیر و اعتمادسازی برای بچه‌ها بدون برگزاری همایش، سمینار و جلسه در دورانی انجام شد که نه از تلویزیون خبری بود و نه از اینترنت. 
روایت‌های نویسنده به طور پراکنده از دوران مدرسه‌اش، طوری انتخاب شده که هر داستان، بخشی از ویژگی مدرسه یا نظام آموزشی خاص مدرسه را نشان می‌دهد. لحظه‌های شاد، غمناک و رنج‌آور داستان، کاملاً خواننده زخم‌خورده از نظام آموزشی معیوب و بیمار را همراه می‌کند. 
کتابی نزدیک به این موضوع در مورد نظام آموزشی در فرانسه، کتاب «همچون یک داستان» اثر دانیل پناک است.
          
                کتاب محتوای جالبی داشت، ذهن آقای کوبایاشی مدیر مدرسه و ابتکاراتش آنقدر خلاقانه هستند که اگر تتسوکو در مقدمه ی کتاب ذکر نمی کرد که هیچ کدام از این نوشته ها زائده ی تخیلش نیست خواننده حتما دچار شک و تردید می شد، از نظر من مدرسه ی تومئو جزو یکی از مدارسی بوده و هست حتما با وجود اینکه حتی اکنون دیگر وجود ندارد اما خاطراتش همچنان زنده است، راستش از دو چیز خیلی خوشم آمد یکی وقت آزاد کلاسها و یکی دیگر اینکه جای نشستن بچه ها به دلخواه خودشان بود، زنگ آزاد برایم جالب بود چون بعضی درسها را بعضی شاگردها از خیلی وقت پیش می دانند و کلاس برایشان جذابیتی ندارد اینطوری می توانند روی چیزهایی که نسبت به آن کنجکاو هستند متمرکز شوند، بطور کلی خیلی از خواندش لذت بردم اما دو ستاره را بخاطر پایان ناگهانی و نامعلوم داستان توتو چان کم کردم وقتی به ص آخرش رسیدم سه صفحه ی بعدی را که نگاه کردم و فقط برگه ی سفید را دیدم واقعا ناراحت شدم.  
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.