یادداشت پرنیان صادقی

        امروز خیلی اتفاقی در بهخوان چشمم افتاد به این کتاب و رفتم به چند سال پیش،زمانی که این کتاب تازه چاپ شده بود و روی پیشخوان هر کتابفروشی بود و منهم مشتاق شدم به خوندن.مثل هر کتاب دیگه‌ای که چند سال از خوندنش گذشته باشه جزئیات در خاطرم نیست اما از اونجایی که عمیقا در من تاثیر گذاشته بود یک جمله از کتاب را خوب به یاد دارم.
ایشون نوشته بودن "" بعدها هرگز نتونستم به اون خونه و اون کوچه برگردم،چند بار تا سر کوچه رفتم اما گریه امانم نمیداد قدم از قدم بردارم ""(خونه‌ای که پیش از شهادت همسرشون در اونجا ساکن بودن)
گاهی وقتها... رفتن به بعضی مکانها... عجیب داغ دل آدم را تازه می‌کند...
      
40

8

(0/1000)

نظرات

از بهترین کتابا
1

1

👌👌 

0