یادداشتهای ماه آسمان (287) ماه آسمان دیروز آخرین نبرد سی. اس. لوییس 3.9 14 نمیدونم چیکم داشت این دو تا کتاب پایانی که اونجوری که باید به دلم ننشست. فکر کنم دیگه همه میدونم نمادها چه قدر توی کتاب های لوییس اهمیت دارن، پایان دنیا و سرزمین اصلان(اسلان) و خود اصلان و حتی دنیای پشت اصطبل قابل درک و تصویر سازی است. اما من مفهوم انگلستان داخل انگلستان / انگلستان واقعی/ لایهی بعدی بزرگتر از لایهی قبلی است رو نمیفهمم. رسیدن به سرانجام قصه حتی ماجرای پازل و اون میمون و خلاصه همه چیز کاملا ملموسه، الا این قسمت اخر و این پایان باز. خلاصه نشد اون چیزی که باید میشد، تا ابد بهترینِ نارنیا شیر و کمد و جادوگر سفیده، ادموندِ خیانتکار ولی دلیر، پیترِ بچه ولی بزرگ، لوسی ِ ضعیف ولی قدرتمند، سوزانِ نگران ولی حامی. به قول نمیدونم کی سوزان کم برای نارنیا جنگید؟! نه، نچ نشد اونی که باید میشد... 0 9 ماه آسمان 1404/1/26 چرا از ایوانز نخواستند؟ آگاتا کریستی 3.6 8 ایده اسم کتاب بسیار خلاقانه است و این ایوانز مرموز شما را تا پایان داستان همراه خود میکشد. واقعا انتظار این داستان رو نداشتم و از اونجایی که کتاب کاراگاهی نیست، خبری از استدلال های فوق منطقی هم نیست، فرانکی و بابی کاملا نقش دو ادم ماجراجو را به خوبی ایفا میکنند و سر از هر جایی در میآورند، صرفا چون کنجکاو هستند. نقطهی اتصال آغاز و پایان داستان را بسیار دوست داشتم. قلاب هایی در داستان بود که کاملا در خدمت هدف گمراه کردن خواننده بودند، در عین حال کاملا هدایت کننده به مسیر اصلی هم بودند.خوشحالم پیش بینی من برای وصلت زوجین داستان غلط از آب درآمد.هر چند آنچه اتفاق افتاد دور از انتظار نبود. 0 58 ماه آسمان 1404/1/23 مه زاد؛ قهرمان دوران جلد 3 برندن سندرسون 4.6 20 نمیخواستم این اعتراف رو بکنم، ارزشش رو داشت، ارزش صدها صفحه کتاب خوندن برای اینکه به این نقطه برسی، حالا فهمیدم چرا ازش لذت میبرن، چرا ازش تعریف میکنن، هنوز نمیتونم بگم سندرسون چهارمین نویسندهی محبوب منه، اما حسابی درگیر روایتش شدم. دوست داشتم سر همون عقیدهی مضحک طولانی بودن کتاب و خسته شدن ازش میموندم و اینقدر تلخ اعتراف نمیکردم که فقط برای رسیدن به یه نقطه این داستان ارزش خوندن داره. فقط برای یه لحظه که در داستان امده باید نشست و صدها صفحه خوند. از همهی اونایی که باعث شدن بخونمش، ممنون، باعث شدن انقدر شگفت زده بشم و حظ ببرم. قطعا یک بار خوندنش هر چقدر هم عمیق ، کافی نیست و الان با پایانش میگم کتابیه که میخوام توی قفسهام داشته باشمش. کتاب رو بخونید، بله، اما به هر کسی توصیه نمیکنم، به نظرم خوندنش یه نوع بینش خاص به دنیای اطراف نیاز دارن، وگرنه ممکنه اعتقادات ادم به شدت تحت تاثیرش قرار بگیره. پایانش اصلا چیزی نبود که میخواستم، برای همین یک ستاره ازش کم کردم. 27 45 ماه آسمان 1404/1/21 تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن 3.9 48 باید نسخهی چاپی را داشت(اگر چه ارزش این همه هزینه تو این گرونی را نداره) بعد از هر فصل چهار تا جمله رو قیچی کرد و چسبوند به هم، میشه کل کتاب. بعد هم بقیه اش را اول چند بار کوبید به دیوار، چند بار از بالای پشت بام انداخت پایین و در نهایت به اتش کشید و تمام.... همین قدر مزخرف...(هیچدلم نمیخواست از این لفظ استفاده کنم اما نمیشد) اول ....مطالب فصلها انسجام خاصی ندارن، آغاز فصلها بیشتر دربارهی فیلسوف ها بود طوری که یادم میرفت موضوع اصلی چی بود.(البته صوتی بودن کتاب هم در حافظهی من تاثیر داره،اما دیگه نه انقدر) مثلا اینکه فیلسوف ها چی میخورن، چی میپوشن، اسم همسرش چیه، چه کتابهایی خونده. تو فصل چهار از دفعات حمام رفتن یه قبیله و اینکه لخت مادرزاد میگردن و تمایلات جنسی یه نفر کلی سخنرانی کرد که نمیفهمم چه ربطی به فلسفه و تسلی بخشی داشت.یه بخش هایی صرفا یکسری جمله بود، یک سری گزاره که نمیدونم چرا جداجدا و در متن اصلی میآمدن. ذرهای یادم نیست مباحثش چی بود و دقیقا چی رو میخواست تسلی بده!(برای نوشتن همین متن هم دنبال عناوین فصل ها گشتم) بعد چیزهایی که میگفت اساسا خیلی تسلی بخش نبود، یه جاهایی پرتوپلا بود، یه جاهایی چندش، یه جاهایی مزخرف، یه جاهایی بیش از ده تا اسم یونانی میگفت که اصلا نمیدونستم کی هستن، چهار تا جملهی خوب نه عالی، خوب هم احتمالا توش پیدا کنید. صرفا باهاش خوب خوابیدم که اونم به خاطر این بود که به قدری ذهنم را خسته میکرد که نمیتونستم ادامه بدم و خوابم میگرفت.... حتی دلم راضی نمیشه به کسی بگم این رو خوندم.... اینم بگم یه ستارهاش برای آقای آرمان سلطان زاده است . 0 5 ماه آسمان 1404/1/14 آخرین روز خانم بیکسبی جان دیوید اندرسن 4.5 21 نمیدونمدربارهی کتاب چیبگم. این که سن و سالم به این بچهها نمیخورد به کنار، روحیاتم هم بهشون نمیخورد. کلا درکشون برام سخت بود. خانم بی هم اگرچه شخصیت منحصر و خاصی داشت اما نمیتونم بگم معلم مورد علاقهام میشد. روایت ماجراجویانهی بچهها به انتهایی منجر نشد که آدم رو همراه خودش نگه داره. سرانجام این ماجراجویی کاملا باز بود و دوست داشتم بچه ها با وجود لذتشون، بفهمن که باید عواقب تصمیماتشون رو بپذیرن. اخرش اینجوری بود که خب میتونید هر کار درست و غلطی را انجام بدید بدون اینکه به عواقبش فکر کرده باشید.... 0 1 ماه آسمان 1404/1/5 سفر کشتی بامدادنورد سی. اس. لوییس 4.0 17 همیشه دلیلی برای رفتن به نارنیا بود، این بار نمیدونم چرا رفتن. شاید هم؟!بماند داستان لو میره. تا قصهی بعدی رو نخونم نمیدونم چرا یوستاس رفت. بازم فیلم اقتباس جالب تری بود البته اگر نگاه های غرضورزانه را ازش حذف کنیم. راستی پوستر قسمت بعد رو دیدم،بزودی فیلم نارنیای ۴. 0 6 ماه آسمان 1404/1/3 پرونده پلیکان جان گریشام 4.0 1 خب.اینم تموم شد. از اون کتاب های ماجرایی و جنایی جالب بود.داستان یک قتل که قتلهای دیگری را به دنبال خودش داره و انقدر ابعادش بزرگه که زندگی آدمهای زیادی را تحت تاثیر قرار میده. البته من نسخهی نمایشی کتاب را با صداهای بینظیر شنیدم ، اما به نظرم مسیر داستان خیلی خوبه، دو سه تا اوج عالی داره. گریشام ظاهرا وکیل و حقوق دان بوده و کتاباش شمهای از این موضوع را دارن. از کتابهاش کلی فیلم خوب اقنباس شده چرا انقدر کم دیدهشده نمیدونم. تصمیم گرفتم بیشتر ازش بخونم، باشگاه کاراگاهان یه نیم نگاهی به این نویسنده داشته باشید، از آقای ریپلی قطعا بهتره.😂 0 53 ماه آسمان 1404/1/3 شاهزاده کاسپین سی. اس. لوییس 4.1 14 پیشنهاد خوندن ۱۰کتاب ۱۰روز که مطرح شد جدی مخالفش بودم، چون واقعا حس کردم نمیرسم، اخرش هم نشد و منصرف شدیم ولی تا الان در هر ۲۴ ساعت ، یک کتاب خوندم. این کتاب با فیلمتفاوت های چشمگیری داره، من فیلم را بیشتر دوست داشتم. دلم برای این ۴ تا بچه همیشه تنگ میمونه، به خصوص اِد... گاهی یه کتابی رومیخونی میگی این خیلی ساده بود، لذت نبردم.اما داستان نارنیا در عین سادگی یه جذابیت خاصی داره. تو هر قصهای پیدا نمیشه.... 0 8 ماه آسمان 1403/12/30 ارباب حلقهها؛ بازگشت شاه جلد 3 جی. آر. آر. تالکین 4.6 17 آخرین یادداشت امسالم را مینویسم. پادشاه برگشته... تمام شد، عجب سفر نفسگیر وجذاب و دلچسبی بود. دلتنگ همهی شخصیتها خواهم بود. دلتنگ میناس تریت و برج های سفید گوندور، سواران رهان و تالارهای زرین، دلتنگ پلهنور، دلتنگ یه هابیت شجاع در لباس سیاه با نشان درخت نقرهای، دلتنگ ائوین، زنی که کاری کرد که در توان هیچ مردی نبود، دلتنگ مری و دست آسیب دیدهاش، دلتنگ فارامیر که کلا افتاده بود تو رختخواب و حسرت حضورش موند روی دلم، دلتنگ الهسار و جواهر الفی و دستان شفابخش پادشاه، دلتنگ وراجیهای سام تو دل خطر تو موردور، دلتنگ گیملی و ترس هاش، دلتنگ لگولاس و رفاقتش، دلتنگ شایر زیبا و دوست داشتنی و گندالف سفید. این کتاب بهمون نشون داد چه طور کوچکترین اقدام میتونه بخشی از یک موفقیت باشه، ادم اگر میخواد دنیاش را تغییر بده، باید چی کار کنه، اگر سختی از راه رسید، راحتترین راه پا پس کشیدنه و اگر جنگیدی، حتی وقتی امیدت اندکه، حتی وقتی شکست در نظرت حتمی باشه، میشه که ورق برگرده... دروغ چرا استرایدر از الهسار دوست داشتنی تر بود! قبول دارین؟! 11 42 ماه آسمان 1403/12/25 صلیب خونین جلد 4 مهدی میرکیایی 4.5 21 میخواستم امتیاز کمی بدم اما اواخر کتاب به شدت گیراست و دونستن این اطلاعات واقعا جالب بود... در حال شنیدنش یاد این خبر افتادم که در بعضی کشور های اروپایی حتی ایتالیا، کلیساها به دلیل نبود پیروان برای مراسمات و غیره بسته شدن و نگهداریشون خرج زیادی داره، به همین خاطر کشیش ها یا اجاره میدن یا میفروشن و نکتهی جالب اینجاست که اغلب خریداران مسلمانان هستن که با توجه به افزایش جمعیتشون، فضای کافی در اختیار ندارن و اجازه ساخت مسجد بهشون نمیدن، مسلمان ها با کمک هم کلیساها را میخرن و به مسجد تبدیل میکنن... سالها طول کشید تا مسیحیت )البته مسیحیت مد نظر استعمارگر ها( تبدیل به فراگیرترین دین دنیا بشه، اما انگار با دست خود همین مبلغ ها داره رو به زوال میره. 0 11 ماه آسمان 1403/12/21 چهره ی یک غریبه آن پری 4.1 8 چهرهی یکغریبه تجربهی جذاب وعجیبی بود، ما همپای کاراگاه کشف میکردیم، نهتنها حقیقت قتل رو که حقیقت وجودی خود کاراگاه داستان رو... با این که پرداخت شخصیتها صد نبود و حتی پایان کارشون مشخص نشد، (میشه با نشانهگذاری ها کاملا حدس زد اما چرا گفته نشد تو خود داستان، قشنگ یک فصل دیگه جا داشت) اما روایت داستان به هم نخورد و چیزی کم یا زیاد نبود. البته بخش حضور هستر در عمارت شلبورن را دوست نداشتم و برای پیش برد قصه هم به نظرم ضرورتی نداشت. خلاصه با یککتاب تر و تمیز که نه زیادی احساسات برانگیز و نه زیادی سرد و یکنواخته، طرف هستید. پایان بندی خوبی داره، و عنصر غافلگیری رو به جا استفاده کرده. این خوره که قاتل آقای م. بوده و خواننده مدام میپرسه چه طوری بعد میفهمه که اشتباه کرده باعث میشه ۳۰ درصد پایانی داستان به شدت جذاب بشه، طوری که من ۲ ساعت بیدار موندم و تمومش کردم. در مجموع خوش گذشت، لذت بردم... کتاب عجیب و خاصی نبود اما به شدت دوست داشتنی بود، مونک توخاطرم میمونه مخصوصا به خاطر خوابوندن مچ رانکورن... 3 18 ماه آسمان 1403/12/14 مومو میشائیل انده 4.3 40 مومو، غریبهای آشنا. روزگاری که وقت ها در آن آلودهاند. با این که کتاب تمام شده هنوز نمیدانم چه حسی دارم، هم یک داستان کودکانه بود که میشد شب برای کودکی خواند، هم داستانی بسیار عمیق و فلسفی. نگاهی حقیقی و بی پرده به امروز و واقعیت زندگی. البته بی درنگ نسخهی الکترونیک کتاب را خریدم، چندین جملهی زیبا و ناب بود که میخواستم منتشرشان کنم، اما چون نسخه صوتی بود، برایم دشوار بود. نسخهی صوتی بسیار زیبا ، روان و شیرین بود، داستان به همین شکل، روان، شیرین و زیبا(در حال بدی کتاب را شنیدم، این سادگی و حلاوت باعث میشد ادامه بدهم و خسته نشوم). با این وجود مانده ام که آیا کتاب را عمیقا و از منتهای وجودم دوست دارم یا نه؟ آیا این کتاب یک کتاب معمولی است یا یک شاهکار؟ داستان ساده اش را نقد کنم یا بستایم؟ روایت کتاب، روایت امروز ماست، تصویری بدون روتوش از جامعهی بشری، تصویری شفاف از کسالت، افسرگی، بیحوصلگی مرگآور، سقوط بشر تا اعماق تونل های سردی که وقتها در حال مردن هستند. بله وقتها در حال مرگ هستند، وقتهای ما آلوده اند، ما همه مردانی هستیم خاکستری پوشیده، سرد چون شبهای بی ابر زمستانی، با کلاههایی شقورق، دائما در تکاپو برای ربودن ته سیگارهایی که زنده نگاهمان دارد، مردهایم و از وقتهای مرده سر برآوردهایم، قلبهامان مرده، گلبرگی نمانده، مومویی هست که نجاتمان دهد؟ خداوندگار عالم انتظار دارد بشر خودش به داد خودش برسد....ولی کار از کار گذشته.... بنشینیم شاید یک منجی هم برای یاری ما بیاید، شاید زنده شویم، شاید روحی دوباره در ما دمیده شود. من امید به آینده را در صفحات کتاب دیدم، حال خراب امروزمان را، امید به منجی و نجات یافتن، آخرین قدمی که خالق یک هستی برمیدارد تا ما را به سوی خودش بازگرداند اما هنوز نمیدانم چه احساسی به کتاب دارم، فقط میدانم امیدوارم و شاید همین کافی باشد.... 6 42 ماه آسمان 1403/12/5 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.2 33 به شکل عجیبی کمتر از قبل برام جذابیت داشت و نمیدونم چرا؟! اما بازم یه کلاسیک عالی و درجه یکه... 0 17 ماه آسمان 1403/12/3 پس از تشییع جنازه آگاتا کریستی 4.0 9 هوراااااا🎉 اگر فکر کردید این خوشحالی برای اینه که فهمیدم قاتل کیه، کاملا اشتباه میکنید، من فهمیدم هلن تو مراسم تشییع چی فهمیده😁 2 24 ماه آسمان 1403/12/1 شیمی ترکیبات طبیعی ردینه معتمدی 2.5 1 خب، خب دوستان... در همین لحظهی طلایی! اعلام میکنم که تمام شد، درست یه شب قبل از کنکور😶🌫️. و فردا همه دعوت دارید برای صرف چای و شیرینی و بوم بوم آهنگ و کف و جیغ،به صورت مجازی 🎉. هر چند اگر همین الان برم سر جلسه، باید با سلام و صلوات تستها رو جواب بدم، دعا کنید که فرجی بشه، باز بیام براتون از این جشنها برپا کنم...😁 یک سری از مصیبتهام روهم براتون منتشر میکنم😵💫 ولی به نظرم به عنوان یککتاب درسی اصلا کتاب جالبی نیست، سنگین و پر حجم، پراکنده و بدون شروع های خوب، به شدت توضیحی. 16 31 ماه آسمان 1403/11/29 قول: فاتحه ای بر رمان پلیسی فریدریش دورنمات 3.8 25 قول، فاتحهای بر رمان پلیسی یا آغاز یک تباهی یا شاید اصلا یک نام گول زننده برای اثر انتخاب شده، باور کنید نامش جنون محض است، نه چیز دیگری جز این. اثری ساختارشکن، نه این خود ساختار است، قتلی رخ داده، پلیس رفته بالای سر جنازه، اطلاعات را چیده کنار هم، مظنون شناسایی شده و خب در نهایت پرونده بسته، امااا یک جای کار میلنگد و از همین لنگش است که قصه ساخته میشود. در جریان یک پرونده بودیم، معما داشتیم، فراز و فرود های معرکه، شخصیت های باور پذیر، نکات روانشناسانه، تحلیل های پلیسی، اشتباه، خطا،ذکاوت و در نهایت جنون محض آدم یک کتاب دیگه چه میخواد؟! من عاشق توصیف کردن هستم، عاشق کتاب هایی که با توصیف فراوان برای خواننده تصویر خلق میکنن، قول، با وجود اندک لحظات اینچنینی، کتاب بسیار جذابی بود. به علاوه تمام لحظات دلهرهی افراد روستا، انتظار کشیدن ها، عصبانیت ها و استرس ها رو میشد تجربه کرد. میشد حال ماتئی، رییس، هنسی و فونگونتن را فهمید. یکسری نمادهای تکرارشوندهی خوب داشت، دامن قرمز کوتاه، آلبرتک، توضیح بدید خانم، خیلی خوب بود، قشنگ آدم رو تحریک میکرد. تا فصل آخر عملا شگفتانهی خاصی در داستان نیست، روایت در نهایت سادگی پیش میره، نه خبری از اتفاقات عجیب و غریب هست، نه رو دست زدن به خواننده، نه راوی نامعتبر، نه کلک و حقه و فصل آخر بوم مثل بادکنک تو صورتت منفجر میشه(شاید هم بمب تو دستت که لت و پارِت کنه چون با بادکنک نهایتا چند دقیقه تو شوک باشی ولی اتفاق بیش از این حرفهاست) چند تا کتاب مدام میاد تو ذهنم که قول سه/هیچ(گاهی هم پنج/هیچ) ازشون جلوتره(قاتلان بدون چهره، معمای آقای ریپلی، بیمار خاموش، همیشه یکنفر دروغ میگوید) بههمون اندازه که از قاتل همیشه یکنفر دروغ میگوید بیزام، از این زن در قصه هم بیزارم، حتی بیش از آلبرتک! هر چند انگیزه ها فرق داره، شاید هم نداره، قاتل اونجا هم هدفش مثل اینجا بود، بله، انگیزه یکی بود فقط روش هاشون فرق داره، بله. هدفی که وسیله را توجیه میکنه. در نهایت یه جمله به ذهنم رسید. شاید آنکس که چاقو در قلب مقتول فرو کرده، متهم ردیف اول نباشد، شاید... با تشکر از باشگاه کاراگاهان، که یه جورایی خونهی دومم تو بهخوانه، بابت این کتاب شگفتانگیز. این دومین باره که از همراهی باشگاه تا این حد خوشحال و راضیام، تا حد شعف... 5 51 ماه آسمان 1403/11/27 ارباب حلقهها؛ دو برج جلد 2 جی. آر. آر. تالکین 4.5 17 دو برج، که یکی تسخیر شد. بعد از پراکنده شدن یاران حلقه و اون حادثهی غمبار برای شخصیت محبوبم،داستان در دو خط پیگیری میشه، یکی فرودو و دیگری آراگورن. به قول خیلیها کاش فصل ها یکی درمیان بود، تک خطی شدن قصهها و روایتش در دو بخش ، کمی از جذابیت کتاب کم کرده بود. اما بخش اول و ماجراهای مربوط به آراگورن خیلی مهیج بود، تعقیب و گریز تا رسیدن به روهان و بعد همراهی چابکسواران. از جنگ روهان سریع عبور کرده بود، کاش بیشتر بهش میپرداخت(این بخش در فیلم خیلی خیلی متفاوته)، بخش فرودو هم دلهره و هراس کافی و وافی داشت و اثری که باید میذاشت رو گذاشت. البته نسخهی صوتی در ایجاد این حس بی تاثیر نبود. و امان از بخش انت ها، امان. مثل خودشون، عجول نباش، به هر حال هر کتابی فرود و فراز داره دیگه. اما کاش پایان کتاب قبل از فهمیدن حقیقت توسط سام بود، به نظرم قلاب بهتری برای جلد بعد مینداخت. از اونجایی که من با انتها حال نکردم، این عکس جانسوز را انتخاب کردم. و پس از، از دست رفتن شخصیت محبوبم، این فردِ در عکس را جایگزینش کردم، اما تو کتاب بیشتر شبیه گندالف بود تا یه جنگجوی گوندور. مثل پیرمردها، فلسفی و حکیمانه حرف میزد، به نظر باید آدم پرشرو شور تری می بود، اما خب اون بر وسوسهی حلقه غلبه کرد، نمیدونم هم دوستش دارم هم نه، این شخصیت تو کتاب رو نه، ایبابا نمیدونم، جلد بعد تصمیم میگیرم.... 0 15 ماه آسمان 1403/11/26 کمیسر کوگل بلیتس: نقاب نارنجی جلد 2 اورزل شفلر 4.6 4 معما دوست دارم، خوشگذشت... 0 9 ماه آسمان 1403/11/22 ارباب دزدها کورنلیا فونکه 4.1 11 وااای خدا بیشتر از کیف کتاب خاطراتی که زنده شد برام جذاب بود... اما خود کتاب.داستان ماجرای در اتفاقی است از یکسری بچهی تخس و حرف نشنو که خیلی بانمکن.جدا خوشم آمدن ازشون. پرتب و تاب و به شدت جذاب، جوری که موقع خوندن واقعا مجبور میشدم دست از خوندن بکشم(تجربهای که در سیاه دل هم داشتم).شخصیت پردازی چیز غریبی نیست، همهخیلی معمولی هستند،اما همین معمولی بودن جذابش کرده، حالا در یک قصهی معمولی پای جادو، یکهو و ناگهانی میاد وسط ماجرا. و انصافا چه جادویی ،از اون چیزهایی که همیشه آرزوش را دارید، یعنی امکان نداره تو زندگی یک بار داشت این شانس را از خدا نخواسته باشید. انتخاب و پذیرش پیامد آن مهمترین هدف کتابه، همون طور که اشاره میشه، پراسپر و اسکیپ هر دو از انتخابشون راضی هستند و این مهمه... لذت بردن.ممنون از رفیق بهخوانی،زهرا، که خواندش و باعث شد منم بخونمش... 4 16 ماه آسمان 1403/11/17 خانه ای در انتهای هوپ استریت منا ون پراگ 4.0 3 امتیازی نمیدم چون اگر امتیاز بدم باید از چارچوب خودم خارج بشم. اگر امتیاز بدم باید شخصیت پردازی و داستان و جذابیت و هیجانش را درنظر بگیرم. اما همهاش به عادیسازی همجنسگرایی که به وضوح در کتاب هست نمیارزه. برای شنیدن همچین داستانهای امید بخشی کتابهای دیگه ای هم هست.... هر چی اولش لذت بردم، زهرم شد. 8 17