یادداشت ماه آسمان 🇮🇷
6 روز پیش

نوشتن برای این قسمت از داستان سخت شده، کلی احساسات جریحهدار کرده، کلی خون و خون ریزی راه انداخته. دو تا شخصیت زن معرفی شده تو داستان اگر چه حضور پر رنگی نداشتند اما خیلی اثر قویو بزرگی روی روند قصه داشتن و من از این خوشم آمد. این قسمت ما مقابلهی شخصیت های اصلی با نیروهای درونی بود، هر کس در سرزمین خودش قدرتش رو تثبیت کرد. گاهی چهرههای جدید از شخصیت های داستان دیدیم که خب زیاد بهشون نمیومد، ولی نویسنده نوشته دیگه. اون وجه زشت جنگیدن رو دیدیم(داشتم فکر میکردم که قدر تو جنگ تریاک حالم بهم خورد از توصیف های نویسنده که سعی کرد جنگ و خشن و زشت نشون بده و این جا شاید فقط چند کلمه گفت و کافی بود، نیاز نیست یه طومار ردیف کنید تا منظورتون رو برسونید، نیاز نیست فهرستی از شریرانه ترین اعمال بشری رو تو کتابت جا کنی تا بگی طرف مقابل چه قدر وحشی بوده. گاهی فقط دو کلمه لازمه.)، مردن، درد کشیدن و تلاش برای بقا. یکی بحث دین و خدا تو این قسمت داستان پر رنگ بود که خب کسی که خونده باشه میدونه جریان از چه قراره و توضیحدادنش برای داستانی که داستان رو نخوندن، فایدهای خاصی نداره، اما مثل همهی عناصر دیگه دین و خدا هم رنگ بوی ژاپنی داره و خب نویسنده ژاپنی بوده دیگه. یکی هم درخواست زیگفرد، به نظرم خیلی کلیشهای نویسنده توجیه کارهای آیندهی راینهارد رو داد دستمون، باید بگم با وجود این که شخصیت محبوب من یانگ تنبل خودمونه، اما عمیقا ناراحتم. دلشکستگی و عشق همزمان تهش همین میشه. دلم براش سوخت چون بعید بدونم راینهارد بفهممه این بشر چی تو کلهاش داشته. اون کلهی طلایی جایی برای افکار قشنگ کریهیایس نداره...
(0/1000)
نظرات
6 روز پیش
عه یادداشت نوشتی که😅 حس میکنم جنگ تریاک یه زخمی بهت زده که حالا حالاها از یادت نمیره
2
2
6 روز پیش
دو روز پیش تمومش کرده بودم... اره به خدا، هنوز مونده تا حسابم با اون تسویه بشه...
1
6 روز پیش
بلی بلی یادداشتون به حق زیبا و وزین بود🤌🤌🤌 منتها در مورد عکستون جای بحث وجود داره😂 @moonshine
0
فرشته سجادی فر
6 روز پیش
2