معرفی کتاب اقلیت اثر فاضل نظری

اقلیت

اقلیت

3.9
279 نفر |
46 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

772

خواهم خواند

85

شابک
9789645064615
تعداد صفحات
86
تاریخ انتشار
1398/6/16

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        «این کتاب مشتمل بر سی و هفت قطعه شعر در قالب های نو و غزل است. اقلیت» یکی از مجموعه های متفاوتی است که در چند ساله اخیر توانسته جانی به آیینه غبار گرفته بازار کتاب به خصوص در حیطه شعر و شاعری ببخشد. با بررسی کتاب می توان به چهار عنصر اصلی کتاب یعنی 1- عاطفه، 2- تخلیل، 3- زبان، 4- آهنگ پی بردکه لازمه جذابیت و زیبایی شعر می شود. 
« اقلیت » شامل 38 سروده در یک دفتر از فاضل نظری است. تمامی اشعار « اقلیت » در قالب غزل سروده شده و نظری در آن سعی کرده است با زبانی نرم و بدیع دست به ابتکاراتی بزند که نتیجه آن خلق مضامین و استعارات تازه بوده است. یکی از نشانه های شعر فاضل نظری تلمیح است. تلمیح در اصطلاح اشاره به آیه، حدیث، شعر، قصه یا مثلی مشهور است که شاعر برای اثبات سخن خویش یا عمق و غنا بخشیدن به معنی مقصود به کار می برد. تلمیحات نظری بیشتر منبعث از آیات و احادیث و قصه ها و مثل هاست. جالب اینجاست که فاضل نظری در هر تلمیح با نگاهی تازه چیزی از خود به اصل داستان افزوده است. « اقلیت » در پرونده افتخارات خود عنوان کتاب تقدیر شده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دارد. این مجموعه به همراه دو کتاب «گریه های امپراتور » و «آن ها» سه گانه فاضل نظری را تشکیل می دهد. گزیده متن: این طرف مشتی صدف،آن جا کمی گل ریخته موج،ماهی های عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ای ست بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته
      

لیست‌های مرتبط به اقلیت

نمایش همه

یادداشت‌ها

نرگس مردم
          نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت

زندگی -این تاجر طماع ناخن خشک پیر-
مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت

در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
 .
🌱بعضی وقتا نوشتن چقدر سخت میشه، گاهی اوقات برمی‌گردم و یادداشت‌های گذشته‌م رو می‌خونم ببینم قبلا چطور می‌نوشتم.
ولی شعر...
هربار که یه بیت شعر میخونم، برام معنای متفاوتی داره و چی می‌تونه اینقدر زیبا تجربیاتی که از سر می‌گذرونم رو توصیف کنه...
چه چیزی می‌تونه این تلاطم و سردرگمی توأمان با آرامش ولی سوال‌برانگیز رو اینقدر خوب نشون بده...
به وجد میام چون ما شعرهارو نمی‌خوانیم، اون هارو زندگی می‌کنیم:

بعد یک عمر قناعت دگر آموخته‌ام:
عشق گنجی‌ست که افزونی‌اش از انفاق است

بین ماهی‌های اقیانوس و ماهی‌های تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره‌ای جز آب نیست!

راز گل کردن من، خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم

حال، در خوف و رجا رو به تو برمی‌گردم
دو قدم دلهره دارم، دو قدم دلتنگم

من عارف دلتنگم، یا زاهد دل‌سنگ؟
هر روز نقابی زده‌ام روی نقابی

با سرافکندگی قلب خرابم چه کنم؟
گر سر سالم از این معرکه بیرون ببرم

هزار صبح توانستی و نخواستی اما 
رسیدنی‌ست شبی که بخواهی و نتوانی 

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

این دعایی‌ست که رندی به من آموخته است
بار ما را نه بیفزا، نه سبک‌تر گردان!

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده‌ست
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد♥️

.
۲۱ اردیبهشت/ درگیر سینوزیت و بی‌حوصلگی
عکس: روزهای خوش🌱
        

31

        شعر ها وغزلیات جناب نظری واقعا منحصر به فرد هستند 
وبا هر کتاب جدیدی از فاضل نظری به وجد میام ودلم میخواد آون رو سریع تر بخونمش 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3