وقتی یک کتاب جنایی میخونی، خواه ناخواه ذهنت شروع میکنه به کنکاش داستان و حدس زدن اینکه کی قاتله یا چه اتفاقی قراره بیوفته، اما چیزی که جالبه اینکه، تو از اشتباه بودن حدس هات لذت میبری، نه از درست بودنشون!!!
برای همین وقتی ذهنم شروع کرد به حدس زدن و درست هم حدس زد، در پایان غافل گیری برای من وجود نداشت و کتاب رو زیاد دوست نداشتم.
      

        《راز》رو بیشتر از همه در این کتاب دوست داشتم:
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
شعرهای فاضل نظری برای من مثل روانشناسیه که،انگار  بدون اینکه حرف بزنم  از اون چه که در من اتفاق افتاده و میوفته خبر داره
      

        نمیگم کتاب خوب اما واقعا کتاب مناسبی برای من  بود که میخواستم با مباحث پایه نوشتار آشنا بشم
به خصوص از قسمت های کارگاه نویسنده اش که در پایان هربخش اومده بود استفاده کردم و راهکارهای فوق العاده ای برای شروع به یک نویسنده مبتدی میداد، و همین راهکارها خودش یک دوره جامع آموزشی  برای  داستان نویسی بود.
      

        هوش نویسنده رو در نوشتن این کتاب تحسین میکنم، حتی احساس میکنم یه جورایی برای نوشتن این کتاب از  نقش گربه سوء استفاده کرده بود...
با حضور یک گربه،تمام آنچه رو که میخواست از جنگ انگلستان و آلمان  برای مخاطب نقل کرد... خیلی هوشمندانه بود
      

        این کتاب رو  یه نفس مثل اینکه لیوان آبی رو سربکشم، خواندم، فقط یک کلمه برای توصیف کتاب《دلنشین 》. 
      

        جریان داستان کشش زیادی داشت و این باعث میشد پیوسته در حال خواندن و ورق زدن این کتاب باشم، به خصوص اینکه پایان بسیار خوبی هم داشت، اما اگر به عقب برگردم این کتاب رو برای خواندن انتخاب نمیکنم و این کتاب رو برای خواندن هم پیشنهاد نمیکنم.
      

        رمان نوجوان برای این کتاب یک معرف اشتباست، (باید نوشته میشد  +۹)
با خواندن این کتاب هم یادگرفتم، هم قهقهه زدم، هم به فکر فرو رفتم و درآخر از همه ی اینا نهایت لذت را بردم.
ممنون از لیندا مالالی هانت
      

        تناقض زیبایی که در این کتاب وجود داشت دلم رو چنگ می انداخت، فرشته مرگی که روایت کننده داستان بود اما داستان رو تاریک و سیاه جلوه نمیداد، بلکه اون رو جوری به تصویر میکشید که انگار از ته قلبش لمس و احساس میکند و از گرفتن روح انسان ها مغموم میشود.