این داستان کوتاه روایت زندگی زنی نیجریه‌ای که در آمریکا وکیل است و در آستانه مادر شدن، با مشکلاتی با پدر بچه روبه‌رو می‌شود. داستان بیشتر بر محور زندگی زنان، فشارهای اجتماعی، توقعات مردان از زنان و همچنین فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت تمرکز دارد. با اینکه موضوعات مهمی داشت، اما شخصاً خیلی باهاش ارتباط نگرفتم و از خوندنش لذت خاصی نبردم.
      

        کتاب اولکر آبلا رو خیلی اتفاقی انتخاب کردم ولی جذبش شدم
این رمان داستان زنیه که از کودکی تا زندگی مشترک با خشونت و سختی‌های زیادی روبه‌رو بوده، ولی بعد از بیست سال زندگی مشترک با مردی خشن جرئت می‌کنه فرار کنه و روی پای خودش بایسته.
نویسنده به زیبایی موضوعاتی مثل تنهایی، فشارهای اجتماعی، مشکلات زنان و تلاش برای بقا رو نشون داده.
چیزی که برای من جذاب بود اینه که اولکر هیچ‌وقت خودش رو فقط در نقش یک قربانی نمی‌بینه؛ حتی با حرف‌ها و شیطنت‌هاش لحظه‌هایی هست که لبخند به لب خواننده میاره.
این کتاب هم تلخ بود و هم امیدبخش، و به نظرم ارزش خوندن داره.
      

        داستانی کوتاه درباره زن و شوهری بود که هرکدام پنهانی به دیگری خیانت می‌کرد. روایت طنز تلخ و هوشمندانه‌ای داشت و پیچش داستان جالب بود، اما با وجود این، شخصاً خیلی خوشم نیومد
      

        داستان کوتاه چال مورچه روایتی تلخ و تأمل‌برانگیز از تبعیض نژادی، ناعدالتی و نابرابری‌های اجتماعی است که در قالب دوستی پاک دو پسر بچه، یکی سفیدپوست و دیگری سیاه‌پوست، به تصویر کشیده می‌شود. نثر روان و ساده‌ی کتاب باعث می‌شود پیام عمیقش به‌راحتی در دل خواننده بنشیند و او را تا پایان همراه خود نگه دارد
      

        بعد از خوندن ماتیلدا که یک رمان نوجوانانه و دوست‌داشتنی بود، به کتاب‌های رولد دال علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم آثار دیگه‌ش رو هم بخونم. اولین انتخابم ویلیام و ماری بود. متأسفانه داستان برام منزجرکننده و چندش‌آور بود. درباره‌ی شوهری کنترل‌گر و سلطه‌جوست که نزدیک مرگ با همکاری یک دانشمند تصمیم می‌گیره مغز و تنها یک چشمش رو زنده نگه داره. در پایان، ورق برمی‌گرده و همسرش قدرت رو به دست می‌گیره. هرچند پیام و لایه‌های داستان قابل تأمله، اما فضای بیمارگونه و پایانش برای من آزاردهنده بود.
      

        مکبث از شکسپیر یکی از اون نمایشنامه‌هایی بود که خیلی خیلی زیاد به دلم نشست. توی این داستان همه‌چیز پیدا می‌شه: قدرت و جاه‌طلبی، وسوسه، عذاب وجدان، خیانت، عدالت و حتی سقوط و فروپاشی انسان.
من موقع خوندنش مدام بین شگفتی و غم و هیجان در نوسان بودم. شخصیت مکبث برام نمونه‌ی انسانی بود که خودش رو اسیر وسوسه کرد و کم‌کم از قهرمانی شجاع به شاهی خون‌ریز تبدیل شد. لیدی مکبث هم با تمام قدرتش در آغاز، آخرش زیر بار وجدان شکست.
اما از همه بیشتر مکداف رو دوست داشتم؛ نماد عدالت و شجاعت، کسی که ایستاد و در نهایت حق رو به جای خودش برگردوند. برای من او بهترین شخصیت نمایشنامه بود.
      

        این کتاب یک راهنمای خودآگاهی و خودیاری است که با تمرین‌های ساده و خلاقانه، کمک می‌کند در لحظه حال زندگی کنی و با آگاهی کامل از افکار و احساساتت، خودت را بهتر بشناسی و با آرامش بیشتری با زندگی روبه‌رو شوی.
      

        کتاب گربه‌بازی ماجرای زندگی دو خواهره که هر کدوم نگاه متفاوتی به زندگی دارن. روایت بیشتر از طریق نامه‌نگاری و تماس‌های تلفنی شکل می‌گیره و همین باعث می‌شه حس نزدیکی به شخصیت‌ها پیدا کنیم. موضوعاتی مثل تنهایی، پیری، خاطرات و حتی عشق در سال‌های پایانی عمر، محور اصلی داستانه. خوندن کتاب برای من نه خیلی لذت‌بخش بود و نه خسته‌کننده؛ میشه گفت در حد معمولی بود
      

        زندگینامه بتهوون – نوشته رومن رولان
قبلاً چیزهایی درباره‌ی بتهوون خونده بودم، اما با خوندن این کتاب تازه فهمیدم که زندگی او چقدر غم‌انگیز و در عین حال الهام‌بخش بوده است. کودکی بتهوون در سختی و فشار پدری سختگیر و زندگی پر از محرومیت گذشت. در جوانی با عشق‌های نافرجام روبه‌رو شد و کم‌شنوایی تدریجی نیز آرام‌آرام زندگی‌اش را دشوارتر کرد. او در نهایت در فقر و ناشنوایی کامل روزگار گذراند.

با این حال، چیزی که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که بتهوون بسیاری از سمفونی‌ها و شاهکارهای بزرگش را درست در همان دوران ناشنوایی نوشت؛ انگار رنج برای او به سرچشمه‌ای برای خلاقیت تبدیل شد. این کتاب نشان می‌دهد که چگونه روحی بزرگ توانست از دل سختی‌ها آثاری بیافریند که هنوز جهان را تکان می‌دهد.
      

        خوندن نمایشنامه هملت تجربه‌ای عمیق و متفاوت بود. داستان پر از تراژدی و انتقام است و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایش واقعاً آدم را درگیر می‌کند. اول مردد بودم که بخونمش یا نه، چون متن کمی سنگین بود، ولی در نهایت  از خوندنش لذت بردم
      

        این داستان کوتاه به شکلی شاعرانه و نمادین، از رفت‌وآمد ارواح یک زن و شوهر در خانه‌ی قدیمی‌شان می‌گوید. با اینکه مضمونش جالب بود، اما من شخصا خیلی با سبک ویرجینیا وولف ارتباط نمی‌گیرم.
      

        داستان کوتاه اندرسن روایتی تلخ از مرگ زنیه که دنیا هیچ‌گاه روی خوش به او نشان نداد. تم اصلی داستان، فقر و محرومیت و تنهایی انسانیه که در سکوت می‌زید و در سکوت هم می‌میرد. 
      

        گرچه در ظاهر از تو بی خبرم
هیچکس جز تو نیست در نظرم
به قفس راضی ام، فقط گاهی
فکر پرواز می‌زند به سرم...
      

        این کتاب در نگاه اول یه رمان نوجوانانه‌ست، اما از اون دست داستان‌هاست که هر سنی می‌تونه بخونه و لذت ببره. ماجرای برادلی، پسر شرور مدرسه، با ورود یک مشاور مهربون تغییر می‌کنه و کم‌کم یاد می‌گیریم دوستی، توجه و شیوه‌ی درست برخورد چطور می‌تونه آدم‌ها رو دگرگون کنه. در کل، کتابی شیرین، بامزه و دلنشین بود که خوندنش خیلی بهم چسبید
      

        داستانی کوتاه از فردریک بکمن؛ روایتی پر از احساس درباره‌ی پدربزرگی مبتلا به آلزایمر و نوه‌ای که رابطه‌ای عمیق با او دارد. با خواندنش مطمئناً بغض خواهی کرد.