یادداشتهای زینب موسوی (33) زینب موسوی 1404/5/4 انجمن نکبت زده ها سلمان امین 3.7 3 اولین بار سلمان امین رو با کتاب کاکاکرمکی - پسرجوانی که با نواقص مادرزادی متولد شده و به روایت زندگی خودش از کودکی تا بزرگسالی میپردازه و دارای قوه طنز بینظیریه که از لحنش جدا نمیشه - کاری که سلمان امین میکنه بی شباهت نیست به طرز نوشتاری استیو تولتز، نویسندهای استرالیایی که برای قابل تحمل کردن سیاهی و زشتی غیرقابل هضمِ زندگی به خلق موقعیتهای خندهآور و بانمک پناه میبره و نمیذاره که خوانندهی کتابهاش به طور کامل در غم فرو برن. کارتن خوابی، قاچاق مواد مخدر، دزدی، بزهههای ریز و درشت اجتماعی که زندگی اعضای انجمن نکبتزدهها باهاش عجین شده اگر جور دیگهای به تصویر کشیده میشدن ممکن بود به قدری هولناک باشن که هیچوقت برای خوندن و شنیدنش آماده نباشیم یا حتی تحملِ تصورش توی خیال خودمون رو هم نداشته باشیم اما نویسنده تموم مدت دست ما رو میگیره و با خودش به همون نقاط تاریک دنیا، درون خرابههای کنار پمپ بنزین، ساختمونهای متروکه و کوچههای جنوب شهر میبره تا ببینیم چیزایی رو که نباید از چشم پنهون بمونه. من ارزش این کتاب رو تنها بخاطر خط داستانیش نمیدونم؛ بهخاطر سوژهها، شخصیتها و موضوعاتی که بهشون اشاره شده میدونم. بخاطر سربازی که برای کمک به خانواده مجبور میشه از پادگان فرار کنه. آدم معتادی که با کلی مشکلات روحی ناشی از مصرف مداوم انواع مختلف مواد مخدر دست و پنجه نرم میکنه. فرد سوءسابقهداری که میخواد جلوی خلافگیر شدنشو بگیره و نمیتونه. زن بیخانمان و تنها با بچهای نوزاد که انگار جهان سعی نادیده گرفتنشون داره و هر دو برای زنده موندن به یک اندازه تقلا میکنن. چه «کاکاکرمکی» و چه «قاسمِ زیادی» شخصیتهای دست به قلمیاند و از هر فرصتی برای نوشتن خاطرات، لیست سرقتها یا نامه نگاری با مافوقِ بدخلقشون استفاده میکنن و من فکر کردم که باید بخاطر کاکا و قاسم بنویسم و تلاش کنم موندگار شن. همین. 0 2 زینب موسوی 1404/4/18 آداب کتابخواری احسان رضایی 4.0 88 به پیشنهاد و اصرار یکی از دوستانم که سابقه و سلیقهی خوبی در انتخاب کتاب داره خوندمش؛ چند صفحه اول با اشاره به داستان مجسمه معروف و “رازی که کاتب میدانست” شروع شد و در اون حین لحظهای دلم لرزید که نکنه دست گذاشتن روی این کتاب ثقیل و سنگین فکر خوبی نبوده باشه اما خودم رو مجبور کردم تا کمی بیشتر ازش بخونم و همین اجبار اولیه تبدیل شد به میل سیریناپذیر برای بلعیدن یکجا و درک کلماتی که از فکر و زبون آقای رضایی بیرون میاومدن و منو همراه خودشون میکردن. در جایی از کتاب نوشته شده یکی از مولفههای نقد خوب اینه که نگارنده تعیین کنه مخاطب اون کتاب چه کسایی میتونن باشن و علیرغم چیزی که بقیه میگن؛ لذت این کتاب فقط برای آدمای کتابخون حرفهای نیست. البته که یه فرد کتابخوار موقع خوندن سطر به سطر زمزمههای کتابی احسان رضایی احتمالا مدام با خودش میگه: «جانا سخن از زبان ما میگویی.» اما خیلی دوست داشتم یک نفر سالها قبلتر از اینهمه مطالعهی پراکنده و تجربههایی که تو حوزه کتابخونی اغلب تنها بدست میآری؛ این کتابو دستم میداد چون بخشهایی که در مورد چگونگی انتخاب موضوع کتاب، اندازه کتاب و حتی لزوم نخریدن کتابِ قاچاق بود میتونه برای فردی که سررشته زیادی نداره اما تازه شروع کرده به مطالعه جدی و عمیقتر بینهایت کمک کننده باشه. راستش آداب کتابخواری اولین کتاب غیرداستانی عمرم بود که مثل بعضی جستارنویسیها از زیادیِ صحبت درباره یک موضوع واحد خستم نمیکرد و از طرفی تعدد موضوعاتی که بهشون پرداخته شد باعث سردرگمیم نمیشد. و تمام اینها دلایلی بزرگ و مهم برای لزوم مطالعه آداب کتابخواریه. پ.ن: وسط فصلی که احسان رضایی داشت میپرداخت به عادت حاشیه نویسی، هایلایت کردن کلمات، استفاده از مهرهای عجیب و غریبِ اسم که دیگران در صفحه اول کتابهاشون استفاده میکردن تا حق انحصار و کتاب رو بیشتر و بهتر برای خودشون داشته باشن؛ دیدم چند صفحه از همون فصل کتاب جدا شده و نیست. وقتی از صاحب کتاب پرسیدم جواب داد این جاش رو به قدری دوست داشتم که جدا کردم تا بارها و بارها بخونم. و معجزه کلمه شاید همینه. آداب کتابخواری رازی بود که احسان رضایی میدانست و اون کاتب نه. 0 35 زینب موسوی 1404/4/16 عطر سنبل، عطر کاج فیروزه جزایری دوما 3.6 48 اگر با نگاه کتاب طنز بخونید ناامیدتون نمیکنه اما من بیشتر با دید خاطرهنویسیهای زنی خوندمش که در ادامه متوجه خواهید شد سالها پیش پدرش مقهور فرهنگ آمریکایی میشه و از جنوب ایران، آبادان به اونجا مهاجرت میکنه. حقیقتا تا آخر این خاطرهگویی ها هم نفهمیدم به این شیفتگی بی حد و حصر پدرش نقد داره یا گاهی خودش همونطور فکر میکنه. مثلا در جایی از کتاب مینویسه:«رویای جدیدی داشت که گنج آن هم توی دل خاک نبود. رویای اینکه روزی با بچههای خود به آمریکا برگردد. و آنها، بچههای یک مهندس آبادانی، به همان فرصتهای تحصیلی دسترسی داشته باشند که هر کس دیگر، حتی پسر سناتورها و نور چشمیها. این رویایی بود که من و برادرانم افتخار تحقق آن را داشتیم.» حتی در قسمتهایی از کتاب، این مسئله که نویسنده خوب بودن یا بد بودن چیزای کوچیک و بزرگ رو نسبت به قرابتشون به فرهنگ آمریکایی تعیین میکنه کلافم کرد. در جایی نوشته اسمم فیروزه بوده اما به دلیل اینکه آمریکاییها نمیتونستن درست تلفظش کنن و با کلمات مشابه اشتباه میگرفتن تغییرش دادم به جولی.:) در جایی اظهار میکنه که خوشحاله قبل از انقلاب ایران با خانوادش به آمریکا مهاجرت کردن چون بعد از اون زمان ایرانیها رو غالبا آدمای گروگانگیری میشناختن که بی دلیل آمریکاییا رو اسیر میکنن. لذت نبردم واقعاً. 0 24 زینب موسوی 1404/4/16 آذرباد نسیم مرعشی 3.1 8 نسبت به “هرس” و حتی “درباره کشتن” کتاب ضعیفتری بود. گاهی شک میکردم که نکنه در حال خوندن یه رمان اینترنتیام با این تفاوت که موضوع نسبتا جالبتری نسبت به اون مدل رمانها داره؛ به کمپ مهاجرین پرداخت که برای آشنایی با حال و هواشون بد نیست. چند گره کوچیک هم در بطن داستان گذاشته شده که چندان آدم رو درگیر نمیکنه و فراز و فرودی هم نداره. پیشنهاد نمیکنم. 0 1 زینب موسوی 1404/3/20 ده فرزند هرگز نداشته ی خانم مینگ اریک امانوئل اشمیت 3.9 16 یه جایی در پایان کتاب نوشته شده که: «اگر کسی را از دروغی محروم کنیم که حیاتش را حفظ میکند، نابود میشود» و من فکر میکنم خود اریک امانوئل اشمیت هم قائل بر همین اصل تموم قصههاش رو به وجود میآره. شخصیتهای داستان امانوئل اشمیت شبیه خالقشون، از نوعی زیرکی پنهان رنج میبرن که بهشون کمک میکنه تا به حقایق زودتر از دیگران پی ببرن اما این فهمیدنِ سریع واقعیتی که اغلب سخت و دردناکه باعث نمیشه سریعتر بپذیرنش؛ پس ازش فرار میکنن؛ یه جور دیگه میسازنش؛ و مهمتر از همه، در موردش به همدیگه دروغ میگن. شخصیتهای زیرک کتاب اشمیت خوب میدونن که در حال گفتن چجور دروغیان و از دیگران چه دروغایی میشنون اما برای خراب نشدن این بازیِ مرموزانه یا با خوبی و خوشی تموم شدن نمایش، ابداً چنین حقیقتی و به روی هم نمیآرن. اونا تظاهر میکنن که واقعیت همون چیزیه که گفته شده چون نیاز دارن تا بعضی دروغای شیرین رو که از تلخی زندگی نجاتشون میده انقدر از زبون بقیه بشنون تا باور کنن. از نمایشنامه بینظیر خرده جنایتهای زن و شوهری گرفته تا داستانهای کوتاه و داستانکای پراکندهی اشمیت، آدما مدام روی مرز باریک اخلاق و وجدان و انسانیت راه میرن و گاهی این مرزها رو رد میکنن تا به شکلی نشون بدن اگر چه دروغ گفتن خطاست و جزء ناپسندیدهترین اعمال انسانیه ولی در موقعیتی که یقین داریم یک نفر نه با دونستن واقعیت حالش بهتر میشه نه تحمل و کنار اومدن باهاشو داره چی؟ درسته که دروغ در هر حال امر نکوهش شدهای به شمار میآد اما زندگی ما رو در نقطهای قرار میده که میدونیم دیگری با فهمیدن واقعیت از پا در میآد و حال برای جلوگیری از خطر نابودیِ همان دیگری، ناگزیریم «حقیقتِ ساخته شده»ای رو از نو خلق کنیم. 0 8 زینب موسوی 1404/3/9 خاطرات یک ضد قهرمان کورنل فیلیپوویچ 3.4 9 تاریخ همیشه دنبال نورافکنیه که بندازتش روی آدمایی که کارای بزرگ کردن؛ جاهایی رو فتح کردن، چیزهایی و کشف یا خلق کردن، دشمنی رو شکست دادن یا رکوردی رو جابهجا کردن. تاریخ اسم اونا رو بلده، براشون مجسمه میسازه، به افتخارشون کتاب چاپ میکنه اما قهرمان بودن همیشه به معنی پیروز شدن نیست. اسم خود کتاب «خاطرات یک ضد قهرمان» دقیقترین توصیفیه که میشه از حال و هوای حاکم بر اون داشت. روایت فردی که نه تنها قهرمان نیست بلکه از قهرمانها بیزاره. و زیست این فرد در جنگ جهانی دوم، دورانی که او برخلاف قهرمانها و میهن پرستهای واقعی نه توی جبهه جنگ حاضره و نه حتی تمایلی به این قبیل فداکاریها داره. شخصیتِ ظاهراً منفعل که دنبال کناره گیری از جهانه و جهان ازش کناره نمیگیره. درسته که روحیه اگزیستانسیالیستی راوی اذیتم کرد اما اگزیستانسیالیسم در ادبیات، یه جور نگاه بیطرفانهتر یا انسانیتر به داستان میده. ادبیاتی که اگزیستانسیالیستی نوشته میشه، اغلب بیشتر به حقیقت انسان نزدیکه چون کمتر از بالا به پایین نگاه میکنه؛ کمتر تعیین میکنه که چی درسته و چی غلط؛ که انسان باید چه تصمیماتی رو بگیره و چه احساساتی رو داشته باشه و چه احساساتی رو نه. کار این نوع دیدگاه بیشتر «همراهی کردنه» نه «هدایت کردن»؛ بیشتر از قضاوت بیرونی، از درون ترس و اضطرابها و سردرگمیهای انسان عصر حاضر برمیخیزه و راه خودشو برای دیده شدن و نشون دادن بعضی چیزایی که آدما یاد گرفتن پنهونش کنن پیدا میکنه. توی چنین ادبیاتی نباید زیاد دنبال معنای خاص و رخ دادن اتفاق خارق العاده عجیبی برای شخصیتها گشت چون بیشتر از مجموعهی پر و پیمون حوادث باورنکردنی قراره با تنهایی و احساسات ساده اما ضد و نقیض اشخاص روبهرو بشید! مثلا زنده بودن در روزگاری که تقلا برای نَمُردن درش به اندازه کافی دستاورد سخت و ناممکن و دست نیافتنیای به نظر میرسه و «زندگی» همون نقطهایه که این کتاب باهاش آغاز میکنه و تا انتها بهش وفادار میمونه. 0 5 زینب موسوی 1404/3/3 مسافران بهرام بیضایی 4.1 3 شاید بهترین فیلمنامهای نباشه که از بیضایی خوندم اما مثل تموم قبلیها درگیرم کرد. 0 1 زینب موسوی 1404/3/3 درخت خون مهدی جواهریان 3.9 9 کتاب ادایی نشر چشمه نمیدونم چرا با نثر ظاهراً ثقیلش ارتباط برقرار نکردم اما بخاطر خود موضوع و درونمایه اصلی داستان همین کتاب ادایی رو به دوستانم پیشنهاد میدم. 0 1 زینب موسوی 1404/3/3 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 268 دلم میخواد بارها و بارها بخونمش. 0 1 زینب موسوی 1404/2/30 بی دوز و کلک آندرس باربا 2.5 12 از داستانهایی که به پیچیدگی روابط انسانی میپردازن خوشم میآد و روایت بی دوز و کلکِ آدمیزادایی که هر کدوم به نوعی رنج میکشن که به هم مربوط میشن و از هم میگریزن برام جالب بود تقریباً نمیشه تعیین کرد داستان درباره راویه (که تا آخر داستان معلوم نیست اسمش چیه) یا کاراکتر اصلی کتاب، مامان راویه یا داستان پرستار مامان راویه که باید نقش فرعی داشته باشه اما یه جاهایی تاثیرش پررنگ تر از بقیه عناصر داستان خواهد بود و با این حال سردرگمی اذیت کنندهای بوجود نمیاره و مانع اصل ماجرا نخواهد شد فقط پایانش رو دوست نداشتم انگار چند صفحه آخر رو جدا کرده بودن که نفهمی چی میشه. فرآیند خوندنش دلپذیر بود اما پایانش… اگر سرانجام براتون مهمه و مهمتر اینکه اگه پایان باز اعصابتونو به هم میریزه نخونید! 0 4 زینب موسوی 1404/2/30 اسکار و خانم صورتی اریک امانوئل اشمیت 3.9 55 داستانی مختصر، کوتاه و البته بسیار شیرین. اگر نویسنده جور دیگری به موضوع اصلی میپرداخت همه چیز میتونست تلخیِ آزاردهندهی غیر قابل تحملی پیدا کنه اما شاید بزرگترین نقطه قوت کتاب این بود که غم داشت و اون غم، مخاطب رو از همراه شدن با شخصیت اصلی قصه بازنمیداشت بلکه انگار با استفاده از طنز و ریتم خوبش همراهترمون میکرد. نمیدونم کجا در موردش یکی نوشته بود از اون دسته کتابهاییه که دلتون برای دوباره خوندنش تنگ میشه و واقعا دقیقترین توصیف ممکن ازش، همینه. 0 2 زینب موسوی 1404/2/22 درباره ی کشتن نسیم مرعشی 2.9 8 شاید تجربه ملال آور مطالعه بین روایتهای مستقلی که تنها در عنصر دریا و جنوب یا دریای جنوب اشتراک داشتن جستار “پوست شیر” و “به مقصد آسمان” اگر بر گرفته از تجربه زیسته بوده باشن یقیناً درخور توجه و خونده شدن هستند. 0 3 زینب موسوی 1404/2/22 بهترین شکل ممکن مصطفی مستور 3.6 41 فقط یکی از داستانکها مطابق سلیقه من بود با بقیه ارتباط چندانی نگرفتم و به وجدم نیاوردن 0 1 زینب موسوی 1403/11/30 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 34 با اینکه کلیت نوشتهها برای دوستداران عکس و عکاسی یقیناً جذاب خواهد بود اما به راحتی نمیشه پذیرفت که تمام کتاب در این بارهست. اغراق نیست اگر لذتی که حرفش بود رو حاوی شش تک نگاری بدونیم و صدها گریز به موضوعات مختلف و گاه دور از هم. به عنوان خواننده از این پراکندگی اذیت شدم ولی از با چشم خط بردن بعضی خطوط که باید توسط یک نفر نوشته میشد لذت هم بردم. 0 2 زینب موسوی 1403/11/30 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 182 کتاب، بخش بزرگی از زیبایی و بلاغتش رو که بی شباهت به نمایشنامه خارق العاده نیست مدیون مترجمه. همچنین مطالعه یادداشت سروش حبیبی که در پایان کتاب اومده و به فهم بیشتر اوضاع داستان و انگیزه نویسنده کمک خواهد کرد شدیداً توصیه میشه. 0 1 زینب موسوی 1403/11/30 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 448 وای از عباس معروفی. پ.ن: با این وجود فکر میکنم تجربه مطالعه سال بلوا خوشایندتر بود. 0 1 زینب موسوی 1403/11/30 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 541 همون پایانی که از داستایفسکی انتظار میرفت :))) 0 1 زینب موسوی 1403/11/30 طاهره، طاهره ی عزیزم: نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی غلامحسین ساعدی 3.6 15 مثل تموم مجموعه نامهنگاریهای عاشقانه، کوتاه، واقعی و غمانگیز. البته بیشتر از سایر نامهنگاریهایی که خوندم مورد پسند واقع شد 0 1 زینب موسوی 1403/10/12 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 14 جزء بهترین کتابهای مصطفی مستور. 0 1 زینب موسوی 1403/10/12 فلسفه ی دوستی الکساندر نهاماس 3.4 6 معمولی 0 4