یادداشت زی‌نب موسوی

زی‌نب موسوی

زی‌نب موسوی

5 ساعت پیش

        به پیشنهاد و اصرار یکی از دوستانم که سابقه  و سلیقه‌ی خوبی در انتخاب کتاب داره خوندمش؛ چند صفحه اول با اشاره به داستان مجسمه معروف و “رازی که کاتب می‌دانست” شروع شد و در اون حین لحظه‌ای دلم لرزید که نکنه دست گذاشتن روی این کتاب ثقیل و سنگین فکر خوبی نبوده باشه اما خودم رو مجبور کردم تا کمی بیشتر ازش بخونم و همین اجبار اولیه تبدیل شد به میل سیری‌ناپذیر برای بلعیدن یک‌جا و درک کلماتی که از فکر و زبون آقای رضایی بیرون می‌اومدن و منو همراه خودشون می‌کردن. 
در جایی از کتاب نوشته شده یکی از مولفه‌های نقد خوب اینه که نگارنده تعیین کنه مخاطب اون کتاب چه کسایی می‌تونن باشن و علی‌رغم چیزی که بقیه می‌گن؛ لذت این کتاب فقط برای آدمای کتابخون حرفه‌ای نیست. البته که یه فرد کتابخوار موقع خوندن سطر به سطر زمزمه‌های کتابی احسان رضایی احتمالا مدام با خودش می‌گه: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی.» 

اما خیلی دوست داشتم یک نفر سال‌ها قبل‌تر از اینهمه مطالعه‌ی پراکنده و تجربه‌هایی که تو حوزه کتابخونی اغلب تنها بدست می‌آری؛ این کتابو دستم می‌داد چون بخش‌هایی که در مورد چگونگی انتخاب موضوع کتاب، اندازه کتاب و حتی لزوم نخریدن کتابِ قاچاق بود می‌تونه برای فردی که سررشته زیادی نداره اما تازه شروع کرده به مطالعه جدی و عمیق‌تر بی‌نهایت کمک کننده باشه.

راستش آداب کتابخواری اولین کتاب غیرداستانی عمرم بود که مثل بعضی جستار‌نویسی‌ها از زیادیِ صحبت درباره یک موضوع واحد خستم نمی‌کرد
و از طرفی تعدد موضوعاتی که بهشون پرداخته شد باعث سردرگمیم نمی‌شد. و تمام این‌ها دلایلی بزرگ و مهم برای لزوم مطالعه آداب کتابخواریه.

پ.ن: وسط فصلی که احسان رضایی داشت می‌پرداخت به عادت حاشیه نویسی، هایلایت کردن کلمات، استفاده از مهر‌های عجیب و غریبِ اسم که دیگران در صفحه اول کتاب‌هاشون استفاده می‌کردن تا حق انحصار و کتاب رو بیشتر و بهتر برای خودشون داشته باشن؛ دیدم چند صفحه از همون فصل کتاب جدا شده و نیست. وقتی از صاحب کتاب پرسیدم جواب داد این جاش رو به قدری دوست داشتم که جدا کردم تا بارها و بارها بخونم. 
و معجزه کلمه شاید همینه.

آداب کتابخواری رازی بود که احسان رضایی می‌دانست و اون کاتب نه.
      
158

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.