معرفی کتاب عطر سنبل، عطر کاج اثر فیروزه جزایری دوما مترجم محمد سلیمانی نیا

عطر سنبل، عطر کاج

عطر سنبل، عطر کاج

3.6
189 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

332

خواهم خواند

99

ناشر
قصه
شابک
9789645776624
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1390/2/13

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
این کتاب شامل وقایع پرنشاط و احساسات برخاسته از درون یک زندگی بوده و آکنده از عشق به خانواده ، کشور و یک سرزمین موروثی است.
جیمی کارتر
.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به عطر سنبل، عطر کاج

لیست‌های مرتبط به عطر سنبل، عطر کاج

نمایش همه
سیمرغ پدربزرگ من بودطوفان دیگری در راه استسرنخ فضایی

۱۴۰۴

13 کتاب

‌ ‌ ⚠️ برای اینکه وقت‌تون هدر نره باید بگم که مطالب پایین صرفا یادداشت‌های فردی هستند و احتمالا چیزی مفیدی دستگیرتون نشه🌱 ‌ (۱) با توجه به اینکه نزدیک دو ماه از نوشتنش می‌گذره شاید نظر دقیقی نباشه. چیز خاصی نبود و البته به همین دلیل، کوتاه بودنش مفید بود. تا جایی که یادمه کلا یک پیرنگ داشت. (۳) اولین رمانیه که دارم بررسیش می‌کنم و صرفا به این دلیل که دم دستمه. البته چون رمان نوجوانه فکر می‌کنم هم تحلیلش راحت‌تر باشه، و هم مطابق هدفم باشه. (۶) مجید، الان هم همون مجیدی؟! ‌ (۷) تلخ و سخت (۸) نوشته‌های کوتاه، طنز، خلاقانه (۱۰) خیلی خوب بود و از روند خوندنش راضیم، در ۱۷ نشست و در عرض ۳۹ روز با همه‌ی وقفه‌هایی که بینش پیش اومد تموم شد. عالی👌. آخرای کتاب متوجه یک الگو شدم و اون این بود که نهرو سعی می‌کرد که تقریبا قرن به قرن جلو بره، حیف که دیر متوجه این الگو شدم چون برای یادداشت برداری ایده مناسبی بهم داد، به این صورت که اتفاقات کتاب رو با عبارت‌های کوتاه و به صورت قرن>کشور>سال دسته‌بندی کنم. انشالله برای جلد دوم. (۱۱) اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد یک بار دیگه هم می‌خونمش حالا یا از روی خلاصه‌ها یا خود کتاب👌 (۱۲) آسفالت شدم تا خوندمش، اصلا نمی‌تونستم با متنش ارتباط بگیریم. بعضی جاها که صرفا حکم پیام بازرگانی داشت برای کتاب قبلی نویسنده، بعضی مطالب رو هم تکرار می‌کرد و... اما در کل برای آشنا شدن با این موضوع خوب بود و بعضی راهکارهاش هم مفید، از جمله راهکار "طرز فکر دوگانه‌" و اینکه در بعضی کارها از راه کمیت می‌شه به کیفیت رسید. (۱۳) کتاب پیشنهادی که باهاش حال نکردم، یه حس ریاکارانه‌ای داشت و انگار برای من مخاطب ایرانی نبود.

0

یادداشت‌ها

          دو معرفی برای یک کتاب
۱- فیروزه جزایری در کودکی و در سالهای پیش از انقلاب همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده. یک خانواده ایرانی با یک فرهنگ متفاوت در یک موقعیت تازه قطعا اتفاقات جالبی رو خلق خواهند کرد. ناآشنایی به زبان و هیجان تجربیات تازه، مهمان‌داری‌های چند ماهه و... #فیروزه_جزایری_دوما در این کتاب از خاطرات اون سالها نوشته. موقعیت‌های طنز و کمیک که اتفاقاً مخاطب ایرانی رو بیشتر می‌خندونه(این کتاب برای مخاطب آمریکایی نوشته شده و به زبان فارسی ترجمه شده) گاهی البته موقعیت تراژیک می‌شه. اشغال لانه جاسوسی و سخت شدن زندگی ایرانیان در آمریکا و... خانواده جزائری البته خانواده خوش‌شانسی بودن. چون همه اقوامشون به آمریکا مهاجرت می‌کنن و اونجا روابط شیرین خانوادگی رو حفظ می‌کنن. 
#عطر_سنبل_عطر_کاج کتابیه که می‌خندونه و به فکر فرو می‌بره
۲- یک دوره‌ای همه روایت‌های پدرانه #همشهری_داستان شده بود روایت از پدران احمق، ظالم، فرصت‌طلب و... یک بار من اعتراض کردم و گفتن که این طغیان علیه پدرسالاریه. ما هزاران سال تحت سلطه پدرانمون بودیم و حالا داریم انتقام می‌گیریم. احترام به پدر و مادر هم کشکه.(اگه یکی دو روایت بود قابل اغماض بود. ولی اصلا شده بود روش مجله) همیشه فکر می‌کردم اولین نفر کی شروع به این تابو شکنی کرد. حالا حدس میزنم اون یک نفر نویسنده‌ی این کتاب بوده. پدری که مهندس شرکت نفته، اینجا یه پدر فرصت‌طلب، اندگی احمق و ساده‌لوح و... توصیف شده. طبعیتا چهره آشنائیه. مردان و پدران این مدلی همه‌مون دیدیم. اما آیا این روایت پدر ایرانیه؟
فیروزه جزایری نویسنده طنازیه و به خانواده و فامیلش علاقه داره، اما لابلای کلماتش مشخصه که به ایران تعلق خاطر نداره(طبیعیه که نداشته باشه) و البته خودش اعتراف می‌کنه که از مسلمانی هم چیزی نمی‌دونه(باز هم حق داره) 
آدم‌های این کتاب نماینده‌ی مردم ایران نیستن. ولی این کتاب این شانس رو داشته که اونجا دیده بشه و پدر خانم جزایری بشه نماد همه پدرهای ایرانی.
عطر سنبل عطر کاج برای جامعه ایرانی مفیدتره که با سختی و شیرینی زندگی ایرانی آمریکایی(البته سه چهار دهه قبل) آشنا بشه. از اون نظر دوست داشتم کتاب رو. 
ولی اینکه یه مخاطب آمریکایی این کتاب رو خونده نه...
        

15

          خب، یعنی این کتاب رو تا جایی که می‌تونستم طول دادم تا بخونم. کل دوهفته‌ای که از کتابخونه میتونستم بگیرمش، دستم بود. 
از بامزه‌ترین و جالب‌ترین قلم‌هایی بود که تا به حال خونده بودم. یکی از میون چندین حُسنش این بود که داستان‌داستان بود که هر کدوم یه خاطره‌ی نویسنده بود و به همین دلیل با وجود اینکه بین خوندن‌هام فاصله می‌افتاد، از جریان کتاب دور نمیشدم.
ترجمه‌ی روان و خوبش رو هم نباید نادید گرفت. در کل همه چیز در رابطه با این کتاب دست به دست هم داده بودن که بخندی و لذت ببری و نخوای که تموم شد.
 - تکه‌ای از کتاب: "ما یاد گرفته‌ایم هیچ وقت درباره‌ی مشکلی در خانه شکایت نکنیم، مبادا پدر تصمیم بگیرد درستش کند. فرق نمی‌کند یک ایراد خانگی چقدر مشکل‌ساز باشد، کاظم همواره می‌تواند بدترش کند، به رایگان." با خوندن این قسمت واقعاً خندیدم چون توی بیشتر خونه‌های ایرانی همین وضع‌ه و کلکسیونی از وسایل خرابی که به دست پدر، خراب‌تر شده، وجود داره:)))
واقعا کنجکاو و علاقمند شدم چند اثر دیگه‌ی این نویسنده رو هم بخونم. دمش گرررم .
        

7

0

          خانم فیروزه جزایری زنی خوزستانی هستند که در هفت سالگی همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده اند و در این کتاب از تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ آمریکایی سخن گفته اند.

نام اصلی کتاب این بوده است:

Funny in Farsi: A Memoir of Growing up Iranian American

که ترجمه آن می شود: شوخی به زبان فارسی: خاطراتی از بزرگ شدن به عنوان یک ایرانی آمریکایی.

کتاب از خاطرات جداگانه ای تشکیل شده که هر کدام شیرین و شنیدنی اند و موضوعات متنوعی دارند: از روز اول مدرسه یک کودک ایرانی که به آمریکا برده شده گرفته تا مراسم عروسی همان دختر در بزرگسالی با یک مرد فرانسوی و سرگیجه بین رسوم ایرانی مراسم ازدواج و آداب فرانسوی آن.

گرچه خاطرات این کتاب مربوط به یک فرد، یک خانواده یا حداکثر یک نسل از ایرانیان مهاجر می باشند اما به اعتقاد من این کتاب منبع ارزشمندی است از نحوه مواجهه ایرانیان با غرب به طور عام و با ایالات متحده آمریکا به طور خاص و از این حیث مخزن اطلاعات ارزشمندی است در باب روان شناسی اجتماعی ایرانیان.

در این کتاب می بینیم که خانواده فیروزه مواجهه ای "صفر-صدی" با فرهنگ آمریکایی دارند: از یک سو هر هفته به "دیسنی لند" می روند و از سوی دیگر لب به "هات داگ" نمی زنند زیرا ترجمه تحت اللفظی آن برایشان مفهوم "سگ داغ" را تداعی می کند، از سویی همه کنسروهای غذایی را امتحان می کنند و از طرف دیگر برای تسلط به زبان انگلیسی تلاش نمی کنند!

این طرز مواجهه خانواده فیروزه یادآور مواجهه "صفر-صدی" ایرانیان با غرب است که از طیفی بین غرب زدگی تا غرب ستیزی نوسان می کند.

گروهی از ایرانیان چنان مفتون و مسحور فرهنگ آمریکایی می شوند که در مکالمه روزمره با جمعی ایرانی مکرراً و به تعمّد از واژه ها و اصطلاحات انگلیسی استفاده می کنند و گروه دیگر آمریکا را شیطان بزرگ و ام الفساد زمان می دانند و همه فیلسوفان و نظریه پردازان آمریکا را صهیونیست و وابسته به فراماسونری!

یادم می آید چند سال قبل مراجعی داشتم که در دانشگاه فلسفه می خواند. از او چیزی راجع به "چامسکی"پرسیدم (که اتفاقأ هم منتقد صهیونیسم است و هم منتقد سیاست خارجی آمریکا) و او پاسخ داد: «من وقتم را صرف فلسفه غرب نمی کنم، آخرش پوچی و بازی با کلمات است!» از او پرسیدم کدام بخش از فلسفه غرب را این گونه ارزیابی می کنی و او پاسخ داد من نخوانده ام، استاد فلانی گفته اند!

چنین سبک مواجهه ای را در بخش مهمی از نظریه پردازان و سیاستگزاران ایرانی هم می بینیم، گروهی که حتی خود را کارشناس مسائل آمریکا می دانند و در دستگاه های رسمی جایگاه های کلیدی دارند، نگاهی گزینشی به آمریکا دارند.  کتاب های متعددی از محصولات این دستگاه های فرهنگی خوانده ام که آمریکا را باتلاقی از دروغ و دغل و فساد اخلاقی و رسوایی های مالی ترسیم کرده اند و اتفاقأ بعضی از این کتاب ها با بودجه عمومی با تیراژ بالای یکصد هزار جلد چاپ شده و در کتاب خانه های عمومی کشور توزیع شده اند!

در مقابل هم با نسلی از غرب زدگان مواجهیم که همچون "جاستین بیبر" لباس می پوشند، همچون "باب مارلی" ماری جوآنا می کشند و ژست معترض بودن "پینک فلوید" را به جای معترض بودن عملی بر می گزینند.

در حین خندیدن به داستان های جذاب و شیرین فیروزه جزایری خوب است به این مصداق های جمعی و ملّی مواجهه ایرانیان با غرب هم توجه کنیم.

نویسنده: دکترمحمدرضاسرگلزایی (روانپزشک)
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

           "Funny in Farsi" A Memoir of Growing Up Iranian in America
By "Firoozeh Dumas" 2003
"با مزه در فارسی" اثر خانم "فیروزه دوما (جزایری)" و ترجمه غلامرضا امامی
یکی از شیرین ترین کتابهایی بود که تا حالا خوندم.
در اولین داستان کتاب، نویسنده میگه که در هفت سالگی همراه پدر و مادر و برادر چهارده سالش فرشید از آبادان به کالیفرنیا میره ( قبل از انقلاب)، قبلا هم برادر بزرگترش فرید رفته بوده دبیرستانی در فیلادلفیا و بهمراه عموش و زن امریکاییش زندگی میکرده. پدر که مهندس شرکت نفت بوده و فارغ التحصیل امریکا برای دوسال ماموریت به اونجا اعزام شده بود. 
داستانهای کتاب مربوط به تفاوتهای فرهنگی ایران و امریکا به خنده دارترین شکل ممکن بیان شده که این هم از ذوق و قریحه بانمک نویسنده اس. البته قسمت مربوط به دوران پسا انقلاب و گروگان گیری خنده دار نیست و من قبلا هم از مهاجرین ایرانی شنیده بودم که چه فشاری در اون ۴۴۴ روز احمقانه به ایرانیهای اونجا وارد شد و چه خانواده هایی که از هم پاشیدند. 
فیروزه با پسری فرانسوی بنام فرانسوا ازدواج میکنه که این تفاوتهای فرهنگی فرانسوی و ایرانی هم جالبه.
"واقعیت این است که اغلب آدمها بعد از انجام یک شاهکار، خاطره می نویسند. اما من از خیر شاهکار گذشتم و یکراست رفتم سراغ نوشتن خاطراتم. دلیلش هم این است که من واقعا اعتقاد دارم هرکسی قصه ای دارد و قصه همه مهم است. لازم نیست آدم جایزه نوبل ببرد یا مانکن مشهوری باشد تا خاطراتش را بنویسد، هرچند همه این چیزها، به تنهایی یا باهم، ممکن است از نظر رسانه های گروهی بیشتر ارزش مطرح شدن داشته باشد. من هنوز هم امیدوارم یا جایزه نوبل را ببرم یا در افتضاح کوچکی، البته به روش غیر افتضاحی، درگیر شوم، البته فقط به اندازه ای که عکسم را روی صفحه اول یک نشریه متوسط بزنند."
"من خانواده ای دارم که تنها یک نویسنده موفق دارد؛ پسرعمویم، مهدی، که کتاب محیطهای مهندسی نرم افزارهای فرآیند محور او محبوب همه است، هرچند هیچ کس در حانواده، غیر از خود مهدی، آن را نخوانده است. من که سرچشمه ذوقم خشکیده بود به کالج رفتم، ازدواج کردم، و مادر شدم. همین مساله نشان میدهد که چرا دو دهه بعد، پس از دست برداشتن از آخرین سرگرمی ام، وقتی اعلام کردم می خواهم قصه بنویسم، پدر و مادرم بکلی نطقشان کور شد." 

۲۰۷ صفحه
#بامزه_در_فارسی #فیروزه_دوما #هرمس 

        

0