عطر سنبل، عطر کاج

عطر سنبل، عطر کاج

عطر سنبل، عطر کاج

3.6
132 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

239

خواهم خواند

66

ناشر
قصه
شابک
9789645776624
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1390/2/13

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
در معرفی این مجموعه و کتاب عنوان شده است: ادبیات مهاجرت نوشته های نویسندگان ایرانی است که در غرب خوش درخشیده اند. کتاب های آنان با استقبال رویارو شده، اما سرزمین و میهن خویش را از یاد نبرده اند. «بامزه در فارسی» یادهای نویسنده ای است که خاطره هایش را با چاشنی طنز درآمیخته و زندگی اش را به زیبایی و رسایی برای مان روایت می کند. نگا ه هنرمندانه و شاد فیروزه جزایری به زندگی، یادهای شیرینش از ایر ان و ماجراهای جذابش در آمریکا کتاب را خواندنی کرده است. «بامزه در فارسی» یکی از سه نامزد نهایی جایزه «تربر» و نیز نامزد جایزه «پن» در بخش آثار خلاقه غیرتخیلی شده است.

      

لیست‌های مرتبط به عطر سنبل، عطر کاج

کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپنخال سیاه عربیچمدان های باز: روایت هایی از زندگی مهاجران در آمریکا

چی بخونیم دهنمون شیرین شه؟

13 کتاب

هروقت هرکی ازم می‌پرسه با چه کتابی، کتاب خوندن رو شروع کنم، سریع چندتا سفرنامه براش لیست می‌کنم که:«از این‌ها شروع کن!» به‌نظرم، سفرنامه بهترین گزینه برای کسیه که در شروع مسیر اُنس با کتاب ایستاده و می‌خواد مهارت کتاب‌خوانی رو توی خودش شکل بده. چرا که: ‌ اولاً؛ اصولا کسی که سفرنامه می‌نویسه، کار-شغل-پیشه‌اش «نوشتن» نیست یا اقلا حرفه اصلیش نیست. این مورد تکلّف متن رو تا حد زیادی کم می‌کنه و خسته‌کنندگیِ لحن رو به حداقل می‌رسونه. ‌ دویوم؛ داشتن یه سیرِ منسجم روایتِ با الگوی «ابتدا در نقطه A بودیم، بعد در مسیر B به سمت نقطه C رفتیم.» برای ذهن جذابیت داره! (تعلیق و سیر داستانی و سلوک و رشد این ‌صحبت‌ها!) درکل این الگوی داستان و این سبک روایت، برای ذهن جذابه. سیّم هم اینکه، اگر طرف از سفرنامه‌ی (و زندگی‌نامه!) روایی خوش‌خوان و بعضا عکس‌دار خوشش نیومد و حوصله خوندنش رو نداشت، دیگه حساب کار معلومه! طرف به هیچ صراطی مستقیم نیست و بعیده حتی «قورباغه‌ات را قورت بده» و «اثر مرکب» و «چهار اثر فلورانس» رو بتونه تحمل کنه :)

41

یادداشت‌ها

          دو معرفی برای یک کتاب
۱- فیروزه جزایری در کودکی و در سالهای پیش از انقلاب همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده. یک خانواده ایرانی با یک فرهنگ متفاوت در یک موقعیت تازه قطعا اتفاقات جالبی رو خلق خواهند کرد. ناآشنایی به زبان و هیجان تجربیات تازه، مهمان‌داری‌های چند ماهه و... #فیروزه_جزایری_دوما در این کتاب از خاطرات اون سالها نوشته. موقعیت‌های طنز و کمیک که اتفاقاً مخاطب ایرانی رو بیشتر می‌خندونه(این کتاب برای مخاطب آمریکایی نوشته شده و به زبان فارسی ترجمه شده) گاهی البته موقعیت تراژیک می‌شه. اشغال لانه جاسوسی و سخت شدن زندگی ایرانیان در آمریکا و... خانواده جزائری البته خانواده خوش‌شانسی بودن. چون همه اقوامشون به آمریکا مهاجرت می‌کنن و اونجا روابط شیرین خانوادگی رو حفظ می‌کنن. 
#عطر_سنبل_عطر_کاج کتابیه که می‌خندونه و به فکر فرو می‌بره
۲- یک دوره‌ای همه روایت‌های پدرانه #همشهری_داستان شده بود روایت از پدران احمق، ظالم، فرصت‌طلب و... یک بار من اعتراض کردم و گفتن که این طغیان علیه پدرسالاریه. ما هزاران سال تحت سلطه پدرانمون بودیم و حالا داریم انتقام می‌گیریم. احترام به پدر و مادر هم کشکه.(اگه یکی دو روایت بود قابل اغماض بود. ولی اصلا شده بود روش مجله) همیشه فکر می‌کردم اولین نفر کی شروع به این تابو شکنی کرد. حالا حدس میزنم اون یک نفر نویسنده‌ی این کتاب بوده. پدری که مهندس شرکت نفته، اینجا یه پدر فرصت‌طلب، اندگی احمق و ساده‌لوح و... توصیف شده. طبعیتا چهره آشنائیه. مردان و پدران این مدلی همه‌مون دیدیم. اما آیا این روایت پدر ایرانیه؟
فیروزه جزایری نویسنده طنازیه و به خانواده و فامیلش علاقه داره، اما لابلای کلماتش مشخصه که به ایران تعلق خاطر نداره(طبیعیه که نداشته باشه) و البته خودش اعتراف می‌کنه که از مسلمانی هم چیزی نمی‌دونه(باز هم حق داره) 
آدم‌های این کتاب نماینده‌ی مردم ایران نیستن. ولی این کتاب این شانس رو داشته که اونجا دیده بشه و پدر خانم جزایری بشه نماد همه پدرهای ایرانی.
عطر سنبل عطر کاج برای جامعه ایرانی مفیدتره که با سختی و شیرینی زندگی ایرانی آمریکایی(البته سه چهار دهه قبل) آشنا بشه. از اون نظر دوست داشتم کتاب رو. 
ولی اینکه یه مخاطب آمریکایی این کتاب رو خونده نه...
        

11

          خب، یعنی این کتاب رو تا جایی که می‌تونستم طول دادم تا بخونم. کل دوهفته‌ای که از کتابخونه میتونستم بگیرمش، دستم بود. 
از بامزه‌ترین و جالب‌ترین قلم‌هایی بود که تا به حال خونده بودم. یکی از میون چندین حُسنش این بود که داستان‌داستان بود که هر کدوم یه خاطره‌ی نویسنده بود و به همین دلیل با وجود اینکه بین خوندن‌هام فاصله می‌افتاد، از جریان کتاب دور نمیشدم.
ترجمه‌ی روان و خوبش رو هم نباید نادید گرفت. در کل همه چیز در رابطه با این کتاب دست به دست هم داده بودن که بخندی و لذت ببری و نخوای که تموم شد.
 - تکه‌ای از کتاب: "ما یاد گرفته‌ایم هیچ وقت درباره‌ی مشکلی در خانه شکایت نکنیم، مبادا پدر تصمیم بگیرد درستش کند. فرق نمی‌کند یک ایراد خانگی چقدر مشکل‌ساز باشد، کاظم همواره می‌تواند بدترش کند، به رایگان." با خوندن این قسمت واقعاً خندیدم چون توی بیشتر خونه‌های ایرانی همین وضع‌ه و کلکسیونی از وسایل خرابی که به دست پدر، خراب‌تر شده، وجود داره:)))
واقعا کنجکاو و علاقمند شدم چند اثر دیگه‌ی این نویسنده رو هم بخونم. دمش گرررم .
        

5

0

          خانم فیروزه جزایری زنی خوزستانی هستند که در هفت سالگی همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده اند و در این کتاب از تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ آمریکایی سخن گفته اند.

نام اصلی کتاب این بوده است:

Funny in Farsi: A Memoir of Growing up Iranian American

که ترجمه آن می شود: شوخی به زبان فارسی: خاطراتی از بزرگ شدن به عنوان یک ایرانی آمریکایی.

کتاب از خاطرات جداگانه ای تشکیل شده که هر کدام شیرین و شنیدنی اند و موضوعات متنوعی دارند: از روز اول مدرسه یک کودک ایرانی که به آمریکا برده شده گرفته تا مراسم عروسی همان دختر در بزرگسالی با یک مرد فرانسوی و سرگیجه بین رسوم ایرانی مراسم ازدواج و آداب فرانسوی آن.

گرچه خاطرات این کتاب مربوط به یک فرد، یک خانواده یا حداکثر یک نسل از ایرانیان مهاجر می باشند اما به اعتقاد من این کتاب منبع ارزشمندی است از نحوه مواجهه ایرانیان با غرب به طور عام و با ایالات متحده آمریکا به طور خاص و از این حیث مخزن اطلاعات ارزشمندی است در باب روان شناسی اجتماعی ایرانیان.

در این کتاب می بینیم که خانواده فیروزه مواجهه ای "صفر-صدی" با فرهنگ آمریکایی دارند: از یک سو هر هفته به "دیسنی لند" می روند و از سوی دیگر لب به "هات داگ" نمی زنند زیرا ترجمه تحت اللفظی آن برایشان مفهوم "سگ داغ" را تداعی می کند، از سویی همه کنسروهای غذایی را امتحان می کنند و از طرف دیگر برای تسلط به زبان انگلیسی تلاش نمی کنند!

این طرز مواجهه خانواده فیروزه یادآور مواجهه "صفر-صدی" ایرانیان با غرب است که از طیفی بین غرب زدگی تا غرب ستیزی نوسان می کند.

گروهی از ایرانیان چنان مفتون و مسحور فرهنگ آمریکایی می شوند که در مکالمه روزمره با جمعی ایرانی مکرراً و به تعمّد از واژه ها و اصطلاحات انگلیسی استفاده می کنند و گروه دیگر آمریکا را شیطان بزرگ و ام الفساد زمان می دانند و همه فیلسوفان و نظریه پردازان آمریکا را صهیونیست و وابسته به فراماسونری!

یادم می آید چند سال قبل مراجعی داشتم که در دانشگاه فلسفه می خواند. از او چیزی راجع به "چامسکی"پرسیدم (که اتفاقأ هم منتقد صهیونیسم است و هم منتقد سیاست خارجی آمریکا) و او پاسخ داد: «من وقتم را صرف فلسفه غرب نمی کنم، آخرش پوچی و بازی با کلمات است!» از او پرسیدم کدام بخش از فلسفه غرب را این گونه ارزیابی می کنی و او پاسخ داد من نخوانده ام، استاد فلانی گفته اند!

چنین سبک مواجهه ای را در بخش مهمی از نظریه پردازان و سیاستگزاران ایرانی هم می بینیم، گروهی که حتی خود را کارشناس مسائل آمریکا می دانند و در دستگاه های رسمی جایگاه های کلیدی دارند، نگاهی گزینشی به آمریکا دارند.  کتاب های متعددی از محصولات این دستگاه های فرهنگی خوانده ام که آمریکا را باتلاقی از دروغ و دغل و فساد اخلاقی و رسوایی های مالی ترسیم کرده اند و اتفاقأ بعضی از این کتاب ها با بودجه عمومی با تیراژ بالای یکصد هزار جلد چاپ شده و در کتاب خانه های عمومی کشور توزیع شده اند!

در مقابل هم با نسلی از غرب زدگان مواجهیم که همچون "جاستین بیبر" لباس می پوشند، همچون "باب مارلی" ماری جوآنا می کشند و ژست معترض بودن "پینک فلوید" را به جای معترض بودن عملی بر می گزینند.

در حین خندیدن به داستان های جذاب و شیرین فیروزه جزایری خوب است به این مصداق های جمعی و ملّی مواجهه ایرانیان با غرب هم توجه کنیم.

نویسنده: دکترمحمدرضاسرگلزایی (روانپزشک)
        

1