بریده‌ای از کتاب عطر سنبل، عطر کاج اثر فیروزه جزایری دوما

an

an

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

یک روز دوباره سراغ شترها را را گرفت.این بار،شاید نشانه بر تمایل درونی ام به قصه گویی،که آره ما شتر داشتیم،یک دانه یک کوهانه و یک دانه دوکوهانه.یک کوهانه مال پدر و مادرم بود و دو کوهانه را به عنوان استیشن خانوادگی همه با هم سوار میشدیم.چشم هایش گشاد شد.

یک روز دوباره سراغ شترها را را گرفت.این بار،شاید نشانه بر تمایل درونی ام به قصه گویی،که آره ما شتر داشتیم،یک دانه یک کوهانه و یک دانه دوکوهانه.یک کوهانه مال پدر و مادرم بود و دو کوهانه را به عنوان استیشن خانوادگی همه با هم سوار میشدیم.چشم هایش گشاد شد.

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.