پریا

پریا

@paria_cheginy

10 دنبال شده

8 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        دور و اطرافم کتاب های ارزشمند کم نیست ولی این کتاب از آنهایی ست که بدجور در زندگی ام ریشه کرده؛ شاید تنها پل ارتباطی ام با خیلی ها بوده و برایم چیز هایی را هم خاطره کرده.
ولی وقتی برایم خاص شد که "مامان" آن را خواند.
از وقتی شروع به بازخوانی آن کردم،به هر جمله که می رسم،به آغاز عجیب آن،به عکس ها، به هر خط که خواندم،به هر کلمه،مدام به این فکر می کنم : که وقتی "مامان" اینجا رو خوند به چی فکر می کرد؟ چه احساسی داشت؟ چقدر غمگین شد؟چرا گریه کرد؟ چرا دلش تنگ شد؟
من کتاب را همراه با زندگی مادرم خواندم،با مادرم "دوباره"خواندم،با حس او تجربه کردم، با چشم او دیدم و با قلب او غمگین شدم.
درست در همان صفحه ای ماندم که "مامان" می گفت: نمی خوام کتاب تموم بشه،نمی خوام بمیره...
و صفحات را ورق نمی زد تا مرگ را به تعویق بیندازد.
همان جایی گریه کردم که دیدم آفتاب نزده با کتاب گریه می کرد. همان طور کتاب هارا ورق می زدم که انگشتان ظریف "مامان" بین برگه ها می رقصید.
من کتاب صدر را نخواندم،کتاب مادرم را خواندم ،برای مادرم غمگین شدم ،برای او گریه کردم،برای او خندیدم،مثل هر بار ،مثل همیشه،برای او زندگی کردم، همان قدر که او برای من...
      

39

فعالیت‌ها

پریا پسندید.
اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
          خوب یا بد این اولین کتابی بود که از هانا آرنت خوندم.
دوست هم نداشتم با این کتاب شروع کنم ولی چرا با این شروع کردم؟ واقعیتش دلیلش این بود تو دفتر یادداشت برداری کتاب هام چند صفحه ای خالی بود و به اندازه یک کتاب کوچیک جا داشت و قرعه افتاد به این کتاب🥲😅😅

کتاب از اون کتاب های جیبی و مختصر هست(متاسفانه به کتاب جیبی کم توجه میشه در ایران وگرنه این کتاب باید در اون سایز چاپ میشد)
کتابی که انگار آرنت رو تو دفترش گیر اووردی و بهش میگی در کنار اینکه داریم چایی میخوریم، آخر عمری یه چیزی بگو بهره ببریم. 🤭

به دلیل سلیقه و آگاهی خوب آرنت با فلسفه یونانی، اغلب مسئله اندیشیدن رو از نگاه افرادی مثل ارسطو و افلاطون بهش نگاه میکنه و ابعاد مختلف و نظریه های مختلف و خیلی جالبی رو ارائه میکنه.

خوب کتاب در اصل یک سخرانی هست و به طور کلی از دو بعد به اندیشیدن نگاه میکنه.
1.خوبی های اندیشه
2.(که مطالب بیشتری رو پوشش میده) مضرات عدم اندیشه و یا کج اندیشی و تاثیرات اون.

نکته تو مُخی کتاب واقعا، متن و ترجمه هست. نمیدونم مشکل اصلی، در متن اصلی صحبت ها هست و یا ترجمه دکتر عباس باقری ولی واقعا یه جاهایی داشت گیربُکسِ مغزم میزد زمین🙁.

من کتاب های اقای باقری رو غیر از این نخوندم ولی نگاهی به کتاب های دیگه ایشون که کردم، کتاب های خیلی جذابی و خوبی رو با نشر نی کار کردن و مشتاقم در آینده بخونم و امیدوارم این تنها تجربه سخت من با ترجمه ایشون باشه.

در مجموع این کتاب هم ازون دست کتاب هاست که هم باید به صورت مجزا منتشر بشه و غرق در متن کتاب های دیگه نشه و هم اساسا باید وجود داشته باشه.
ولی حقیقتش هنوز در مینی کتاب های به این صورت کتابی رو دست "احیای علوم سیاسی" دکتر بشیریه ندیدم و نخوندم و هنوز ک هنوزه وقتی بهش فکر میکنم لذت میبرم.

        

21

چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

2

از قیطریه تا اورنج کانتی
          دور و اطرافم کتاب های ارزشمند کم نیست ولی این کتاب از آنهایی ست که بدجور در زندگی ام ریشه کرده؛ شاید تنها پل ارتباطی ام با خیلی ها بوده و برایم چیز هایی را هم خاطره کرده.
ولی وقتی برایم خاص شد که "مامان" آن را خواند.
از وقتی شروع به بازخوانی آن کردم،به هر جمله که می رسم،به آغاز عجیب آن،به عکس ها، به هر خط که خواندم،به هر کلمه،مدام به این فکر می کنم : که وقتی "مامان" اینجا رو خوند به چی فکر می کرد؟ چه احساسی داشت؟ چقدر غمگین شد؟چرا گریه کرد؟ چرا دلش تنگ شد؟
من کتاب را همراه با زندگی مادرم خواندم،با مادرم "دوباره"خواندم،با حس او تجربه کردم، با چشم او دیدم و با قلب او غمگین شدم.
درست در همان صفحه ای ماندم که "مامان" می گفت: نمی خوام کتاب تموم بشه،نمی خوام بمیره...
و صفحات را ورق نمی زد تا مرگ را به تعویق بیندازد.
همان جایی گریه کردم که دیدم آفتاب نزده با کتاب گریه می کرد. همان طور کتاب هارا ورق می زدم که انگشتان ظریف "مامان" بین برگه ها می رقصید.
من کتاب صدر را نخواندم،کتاب مادرم را خواندم ،برای مادرم غمگین شدم ،برای او گریه کردم،برای او خندیدم،مثل هر بار ،مثل همیشه،برای او زندگی کردم، همان قدر که او برای من...
        

39