معرفی کتاب لاشه لطیف اثر آگوستینا باستریکا مترجم سحر قدیمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
23
خواندهام
318
خواهم خواند
267
توضیحات
لاشه ي لطيف، نوشته ي آگوستينا باستريکا، روايت جهاني در آينده است که در آن گوشت حيوانات به ويروسي مرگبار آلوده شده است و مصرفش براي انسان زبان بار. از اين رو حکومت حيوانات را معدوم و باغ وحش ها را خالي و مصرف گوشت حيواني را ممنوع کرده است. ظاهراً در چنين جهاني خوردن گوشت بايد به حسرت و آرزو تبديل شود، اما چنين نيست، چون بشر راه حلي يافته که در ابتدا پنهان بود، اما رفته رفته مورد تأييد همگان قرار گرفت و قانوني شد و سازوکاري دقيق پيدا کرد. در لاشه ي لطيف با مارکوس همراه ميشويم؛ مردي که براي فرزندش سوگواري ميکند، به پدرش عشق ميورزد و از خواهر متکبر، شوهر ثروتمند و فرزندان عجيب و غريب شان بيزار است. مارکوس همچون يک راهنما ما را در سفري به گوشه و کنار اين جهان ترسناک همراهي و جزئيات زندگي در آن را برايمان آشکار ميکند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به لاشه لطیف
نمایش همهلیستهای مرتبط به لاشه لطیف
نمایش همهپستهای مرتبط به لاشه لطیف
یادداشتها
1404/3/1
قبل از هرچی:چیزایی که میخوام بگم داستان رو اسپویل میکنه... انتظار داشتم خیلی بیشتر از این خون و خونریزی داشته باشه... و شوکه کننده بود؛ یعنی یسری جاهارو که میخوندی اینجوری بودی که: الان چی شد!؟ و من خودم چندین جا این حال رو داشتم:مثلا اونجایی که فهمیدم برای ماده اسم گذاشته و هشت ماهه بارداره! تا چند وقت تو شوک بودم و نمیتونستم بقیشو بخونم؛برام یجوری بود درک نمیکردم چرا باید به موجودی محبت کنه که رسما برای خورده شدن بوجود اومده!! پیش اون دوستم که ازش کتاب رو گرفته بودم غر میزدم و همش میگفت تا آخرش بخون ... و الان فهمیدم چرا! واقعا اصلا انتظار نداشتم اینجوری بشه بیشتر احتمال اینو میدادم که مارکوس لو بره و بفرستنش برای سلاخی!! خط آخر رو که خوندم اینجوری بودم که:خب بقیش؟؟! الان چی میشه؟؟!! و آره یه همچین چیزیه... ببخشید خیلی حرف زدم😅
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/6/29
1403/5/24
1403/8/3
1404/2/26
در عجبم که چگونه یک نویسنده میتواند در این حد قدرت داشته باشد که با چند جمله و یک صفحه، یکی از بزرگترین منفوران تاریخ آثار ادبی را خلق کند؟ برای نفرت از شخصیت اول این کتاب، شما نیاز به خواندن چند صد صفحه نیستید؛ بلکه در انتهای اثر چنان ضربه ای به اعتماد و برداشت خواننده از شخصیت اول میخورد که حالتان از شخصیت اول بهم خواهد خورد. . یاسمین و تقلاهای نا امیدانه اش؛ چگونه او را توصیف کنم؟ کسی که از زندگی هیچ نفهمید و از لبه جهنم به زندگی برگشت؛ امیدوار شد و به مدت هشت ماه، ابتداییات زندگی انسانی را فهمید و در ذهن خود، خیالات طولانی بافت. اما چه حیف که عمر خیالات او کوتاه بود. . در انتها به عنوان نقد، قسمت هایی از کتاب بود که هیچ ارتباطی به شخصیت اصلی یا داستان های پیرامون او نداشت و تنها در صدد این بود که جهانی تاریک تر را با وضوح بیشتر برای ما ترسیم کند؛ اما از نظر من جهانی که انسان ها انسان ها را میخورند، به تنهایی آنقدر تاریک و سیاه است که نیاز به توضیح بیشتر راجع به زوایای مختلف آن نداریم؛ هرچه ابهام این فاجعه بیشتر، ترس و وحشت آن افزون تر. . و اما وحشتناک ترین چیز راجع به این داستان این است که ممکن است روزی تمامش به واقعیت بدل شود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/11/7
1403/6/27
1403/10/4