معرفی کتاب لاشه لطیف اثر آگوستینا باستریکا مترجم سحر قدیمی

لاشه لطیف

لاشه لطیف

4.1
183 نفر |
83 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

23

خوانده‌ام

318

خواهم خواند

267

شابک
9786220110385
تعداد صفحات
220
تاریخ انتشار
1402/10/22

توضیحات

        لاشه ‌ي لطيف، نوشته ي آگوستينا باستريکا، روايت جهاني در آينده است که در آن گوشت حيوانات به ويروسي مرگبار آلوده شده است و مصرفش براي انسان زبان بار. از اين رو حکومت حيوانات را معدوم و باغ وحش ها را خالي و مصرف گوشت حيواني را ممنوع کرده است. ظاهراً در چنين جهاني خوردن گوشت بايد به حسرت و آرزو تبديل شود، اما چنين نيست، چون بشر راه حلي يافته که در ابتدا پنهان بود، اما رفته رفته مورد تأييد همگان قرار گرفت و قانوني شد و سازوکاري دقيق پيدا کرد. در لاشه ي لطيف با مارکوس همراه مي‌شويم؛ مردي که براي فرزندش سوگواري مي‌کند، به پدرش عشق مي‌ورزد و از خواهر متکبر، شوهر ثروتمند و فرزندان عجيب و غريب شان بيزار است. مارکوس همچون يک راهنما ما را در سفري به گوشه و کنار اين جهان ترسناک همراهي و جزئيات زندگي در آن را برايمان آشکار مي‌کند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به لاشه لطیف

نمایش همه

پست‌های مرتبط به لاشه لطیف

یادداشت‌ها

هستی

هستی

1403/4/8

          این کتاب اکنون به پایان رسید و من متعجم.
متعجب از اینکه چگونه تمام شد
و چگونه توانست آن قدر مرا درگیر کند که در دو روز تمام شود.
داستانی وهم آور،مملو از خشونت و ذات حقیقی انسانیت در قالب
دنیایی دیگر،دنیایی تاریک و مرموز و مه گرفته
دنیایی که نویسنده سعی کرده بود نشان دهد،اما باز هم قسمت هایی
از  آن مثل میزان پیشرفت دیجیتالی در آن زمان و
 نحوه‌ی سیاست و وضعیت دیگر کشور ها در هاله‌ای از ابهام قرار داشت
 اما بدنه‌ی اصلی داستان جذاب و این نکته که نویسنده تلاش می کرد
 داستان را،به یک داستان طولانی تبدیل نکند
بسیار دیده میشد.
اما در مورد محتوا،باید بگویم سمتش نروید!
من بعد از خواندن این کتاب نگاهم نسبت به
 زنان حامله،بچه‌ها و بخصوص خوردن گوشت به کل تغییر کرده 
و با دیدن هر کدام حالت تهوع میگیرم!باور میکنید؟
این تاثیر لاشه‌ی لطیف است
فضایی دارک و تحمل ناپذیر اما جذاب و سادیسمی طور،
فضایی با پایان بسیار متفاوت و چیزی که انتظارش را نداشتیم
از خودخواهی و ذات حقیقی هر فرد،هر چند این تغییر
 ناگهانی در شخصیت اصلی کمی تامل انگیز بود
اما در هر صورت اگر تقریبا +۱۷ سال سن دارید..
از خون،آدم خواری،کشتار و.. حالتان بد نمی شود..
و دنبال یک کتاب کوتاه برای جلوگیری از ریدینگ اسلامپ شدن هستید،
لاشه‌ی لطیف گزینه‌ای مناسب است.
با این حال،
اگر چنین آینده‌ای منتظر بشر است،
من حاضرم اکنون بمیرم.
        

55

bookworm:]

bookworm:]

1404/3/1

        قبل از هرچی:چیزایی که میخوام بگم داستان رو اسپویل میکنه...
انتظار داشتم خیلی بیشتر  از این خون و خونریزی داشته باشه...
و شوکه کننده بود؛ یعنی  یسری جاهارو که میخوندی اینجوری بودی که: الان چی شد!؟
و من خودم چندین جا این حال رو داشتم:مثلا اونجایی که فهمیدم برای  ماده اسم گذاشته و هشت ماهه بارداره!
تا چند وقت تو شوک بودم و نمیتونستم بقیشو بخونم؛برام یجوری بود درک نمیکردم چرا باید به  موجودی محبت کنه که رسما برای خورده شدن بوجود اومده!!
پیش اون  دوستم که ازش کتاب رو گرفته بودم  غر میزدم و همش میگفت تا آخرش بخون ...
و الان فهمیدم چرا!
واقعا اصلا انتظار نداشتم اینجوری بشه بیشتر احتمال اینو میدادم که مارکوس لو بره و بفرستنش برای سلاخی!!
خط آخر رو که خوندم اینجوری بودم که:خب بقیش؟؟! الان چی میشه؟؟!!
و آره یه همچین چیزیه...
ببخشید خیلی حرف زدم😅
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

dream.m

dream.m

5 روز پیش

          توی زمانه ای که یه عده آدم یه نوزاد یه عده آدم دیگه رو جلوی چشم مادرش توی فر میذارن تا بپزه و بمیره و تشویق هم میشن، یه عده آدم دیگه به طور گروهی به یک زن جلوی چشم شوهرش تجاوز میکنن، بعد به قتل میرسونن و توجیه میشه کارشون، یه مردی زنش رو میکشه، قطعه قطعه میکنه، می‌ریزه توی بلندر و بعد بقایاش رو توی اسید حل میکنه و ملت براش هورا میکشن، یه زن توی لایو اینستاگرامش جلوی چشم ده ها نفر بچه خودشو شکنجه می‌کنه و هیچکس حتی سعی نمیکنه به پلیس زنگ بزنه، وووو تصور دنیایی که توش آدم هارو مثل حیوون برای خوردن پرورش بدن و مثل خوک ذبح کنن نباید خیلی م سخت و حساسیت برانگیز باشه.
....
اگر دوست داشتید ریویوو صوتی منو برای این کتاب بشنوید:

t.me/Dreamssecretgarden
......
As someone who has regularly eaten halal meat all her life, is familiar with how animals are slaughtered, and has witnessed the slaughtering process many times, this book might have had an impact. But unfortunately, it was too weak to shake or upset me. (And yes – if people around the world can be vegan, why couldn’t the whole world become vegan?)
So, I continue to eat my burger...

Overall, the concept of the book, which I would rate at two stars, made me reflect on the influence of the media, government indoctrination, and propaganda.

Finally, the book lacks a storyline, and the author could benefit from a better publisher.
        

0

        در عجبم 
که چگونه یک نویسنده می‌تواند 
در این حد قدرت داشته باشد که 
با چند جمله و یک صفحه، یکی 
از بزرگترین منفوران تاریخ آثار 
ادبی را خلق کند؟ 
برای نفرت از شخصیت اول این 
کتاب، شما نیاز به خواندن چند 
صد صفحه نیستید؛ بلکه در انتهای 
اثر چنان ضربه ای به اعتماد و 
برداشت خواننده از شخصیت 
اول میخورد که حالتان از 
شخصیت اول بهم خواهد خورد.
.
یاسمین و تقلاهای نا امیدانه اش؛ 
چگونه او را توصیف کنم؟ 
کسی که از زندگی هیچ نفهمید 
و از لبه جهنم به زندگی برگشت؛ 
امیدوار شد و به مدت هشت ماه، 
ابتداییات زندگی انسانی را فهمید 
و در ذهن خود، خیالات طولانی بافت. 
اما چه حیف که عمر خیالات او کوتاه بود.
.
در انتها به عنوان نقد، قسمت هایی از کتاب بود که هیچ ارتباطی به شخصیت اصلی یا داستان های پیرامون او نداشت و تنها در صدد این بود که جهانی تاریک تر را با وضوح بیشتر برای ما ترسیم کند؛ اما از نظر من جهانی که انسان ها انسان ها را میخورند، به تنهایی آنقدر تاریک و سیاه است که نیاز به توضیح بیشتر راجع به زوایای مختلف آن نداریم؛ هرچه ابهام این فاجعه بیشتر، ترس و وحشت آن افزون تر.
.

و اما وحشتناک ترین چیز راجع به این
داستان این است که ممکن است روزی
تمامش به واقعیت بدل شود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

          📚 از متن کتاب:
«مغزش هشدار می‌دهد کلماتی وجود دارند که روی جهان سرپوش می‌گذراند. کلماتی وجود دارند که مناسب و تمیزند. قانونی‌اند.»

اگر بخواهم «لاشه‌ی لطیف» را در دو کلمه توصیف کنم، بدون‌شک آن دو کلمه «منزجرکننده» و «زیبا» هستند! چیزی شبیه به سینمای «لانتیموس» یا «فون‌تریه». این اثر را نویسنده‌ی آرژانتینی «آگوستینا باستریکا» نوشته است. رمان، روایت‌گر قصه‌ای آخرالزمانی، دلهره‌آور و تکان‌دهنده است و با به چالش کشیدن ارزش‌ها و چالش‌های اخلاقی انسان، خواننده را به تفکر درباره‌ی جامعه، مصرف‌گرایی و مرزهای اخلاقی دعوت می‌کند. حکما کتاب برای من در آن دسته‌ای قرار می‌گیرد که همواره در ذهنم باقی می‌ماند و گه‌گاه به موضوعاتی که در کتاب مطرح شده، فکر خواهم کرد.

جهانی که «باستریکا» خلق می‌کند، پادآرمان‌شهری است نزدیک به واقعیت؛ بیماری‌ای مرگ‌بار مصرف گوشت حیوانات را  غیرممکن کرده است. انسان‌های متمدن و متشخص(!) در پاسخی هوشمندانه(!) به این بحران، اقدام به پرورش انسان برای مصرف کرده‌اند. در چنین دنیای وحشت‌آوری، «مارکوس» که شخصیت اصلی داستان است در یکی از مشاغل مربوط به این حوزه‌ی جدید (اما طبیعی! مثل آن‌چه که در رابطه با حیوانات هم‌اکنون اتفاق می‌افتد!!!) مشغول به کار است. او در کشتارگاه انسان‌ها کار می‌کند. «مارکوس» که معتقد است: «آدم می‌تواند تقریبا به هر کاری عادت کند جز مرگ فرزند.» پس از مرگ فرزندش با احساسات متناقضی مواجه می‌شود و به یک‌معنا میان انزجار از شغل خود و تلاش برای بقا گرفتار می‌شود. اما نقطه‌ی اوج داستان آن‌جایی است که «مارکوس» یک «رأس خانگی» هدیه می‌گیرد و دوستش به او پیشنهاد می‌دهد که: «چند روز نگهش دار بعد برای خودمون کباب‌ش می‌کنیم.» 

📚 از متن کتاب:
«به هر حال، از زمان آغاز جهان ما در حال خوردن همدیگه بودیم. اگه این کارهای نمادین مثل شکار نبود، تا خرخره همدیگه رو خورده بودیم.»

«جاستین جردن» در یادداشتی که برای روزنامه‌ی گاردین در رابطه با «لاشه‌ی لطیف» نوشته است، به درستی پرده از بی‌کفایتی زبان در برابر شر برداشته است. در بخشی از این مقاله آمده است:
«این رمان شاید روایتی از بی‌کفایتی زبان در برابر شر باشد، اما ضمنا چشم‌اندازی غم انگیز از سکوتی ارائه می‌دهد که در انتظار انسان تنهامانده در جهان پس از انقراض گونه‌های دیگر است.»
در دنیای «لاشه‌ی لطیف» انسان‌ها به سرعت به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اند که: «در نهایت گوشت، گوشت است. مهم نیست از کجا می‌آید.» و در عین‌حال همین انسان‌ها زمانی که صحبت از «برده‌داری» در گذشته می‌شود یک‌صدا و وحشت‌زده «برده‌داری» را عملی بسیار وحشیانه می‌شمارند!

شاید خواندن جملات بالا، شما را به این فکر بیاندازد که آخر مگر می‌شود؟ چطور می‌شود در چنین پارادوکسی زندگی کرد؟ اما آیا من و شما و دیگران، هم‌اکنون در چنین پارادوکسی زندگی نمی‌کنیم؟ آیا همین الآن ما چشم‌مان را به روی واقعیت نبسته‌ایم؟ همین الآن که من بعد از نگارش این‌جمله‌ها، اتاق کارم را ترک خواهم کرد و پای میز غذاخوری خواهم نشست که از گوشت حیوانات بیچاره‌ای که طعم‌دار شده و پخته شده‌اند، رنگین است... مسئله این است که آن ویروس کذایی که گاوها و مرغ‌ها و گوسفندها را از بین ببرد، هنوز از راه نرسیده است و من هم در پس ذهنم چنین فکر می‌کنم که اساسا گوسفندها و مرغ‌ها برای همین در جهان هستند که ما، این اشرف مخلوقات! بخوریم‌شان دیگر.

📚 از متن کتاب:
«کلمات حفره‌ای خالی‌اند، حفره‌ای که هر صدا، هر ذره، هر نفسی را به درون خود می‌کشد.»

لحن داستان سرد و مستقیم و گاهی حتی بی‌رحمانه است؛ در تناسبی بی‌نقص با دنیای بی‌احساس رمان. «باستریکا» عمدا با زبانی عریان و شفاف، سعی کرده است خواننده‌اش را با واقعیت تلخ جهان خیالی رمان (و جهان حقیقی خود) مواجه سازد. «لاشه‌ی لطیف» رمان آسانی نیست. خشونت و توصیف‌های تکان‌دهنده‌اش ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد، اما همین عناصر هستند که خواننده را با عمق سئوالات اخلاقی و فلسفی داستان روبرو می‌کند. به باور من، این رمان بیشتر از آن‌که به دنبال سرگرم کردن باشد، قصد دارد که خواننده‌ش را به اندیشیدن در رابطه با حقایق ناخوشایند درباره‌ی انسان وادار کند.

به آن‌چه که تاکنون گفته شد، یک پایان فوق‌العاده و عالی را اضافه کنید و با چشمان باز سراغ کتاب بروید!
        

6