یادداشت پریا

پریا

پریا

1404/3/5

        هانتا، مردی‌ست که تاریخ را نه در موزه‌ها، که در میان خُرده‌ریزهای کاغذی می‌جوید. در مکانی که بوی جوهر کهنه با رطوبت دیوار آمیخته، او روزانه صدها اندیشه را به کام مرگ می‌فرستد، اما در همین کنش جنایت‌آمیز، عاشقانه‌ترین شکل وفاداری به فرهنگ را زیست می‌کند. او با کتاب‌ها همان می‌کند که کشیش با قربانی: ذبح می‌کند، اما با دستان لرزان و قلبی آکنده از دعا.
این رمان، تجربه‌ای‌ست از فروپاشی آرام یک روح، در مواجهه با جهانی که زیبایی را به بازیافت می‌سپارد. هرابال زبان را از نقش صرفاً ابزاری بیرون می‌کشد؛ واژه‌ها در این کتاب، موجوداتی زنده‌اند، تبعیدیانی که هنوز امید دارند روزی از پستوی ذهن‌ها رهایی یابند.
در تنهایی پر هیاهو، آن‌چه اهمیت دارد، خودِ داستان نیست؛ بلکه شیوه‌ای‌ست که حقیقت، لابه‌لای سطرها تراوش می‌کند. این کتاب، نقطه‌ی تلاقی عرفان خاموش، ادبیات تبعیدی، و طنز سیاهِ فلسفی‌ست. آن‌جا که دیگران کتاب می‌خوانند، هانتا کتاب‌ها را می‌شنود، لمس می‌کند، در آنها دفن می‌شود؛ و ما، اگر با دقت بخوانیم، صدای له‌شدن یک نسل را در چرخ‌دنده‌ی دستگاه پرس او خواهیم شنید.
تنهایی پر هیاهو را باید همان‌گونه خواند که کسی دعا می‌خواند هنگام سقوط: بی‌امید نجات، اما با تمنای رهایی
      
1.2k

26

(0/1000)

نظرات

چقدر قشنگ گفتید. «تجربه ای از فروپاشی آرام یک روح در مواجهه با جهانی که زیبایی را به بازیافت می‌سپارد.» 
و دقیقا داستان، سیر فروپاشی و ریختن جهانیست که ارزش‌ها، داخلش هنوز ارزشمندن..
1

1

پریا

پریا

1404/3/6

ممنون از توجه و نگاه ارزشمندت عزیزم. 

1