سمفونی پاستورال
در حال خواندن
1
خواندهام
84
خواهم خواند
14
نسخههای دیگر
توضیحات
نه،اجازه بدهید به شما بگویم: من چنین سعادتی را نمی خواهم.شما باید متوجه باشید که من... من نمی خواهم این گونه خوشبخت باشم،می خواهم بدانم.چیزهای بسیاری،چیزهای ناگواری،هست که من نمی توانم ببینم،اما شما حق ندارید آنها را از من پنهان کنید.طی این ماه های زمستانی،مدام به این موضوع فکر کرده ام.می ترسم جهان به این زیبایی نباشد که شما قصد دارید به من القا کنید. میترسم نه تنها چنین نباشد،بلکه اساسا جور دیگری باشد.آندره ژید سمفونی پاستورال را در سال 1919و در ایام جوانی نوشت.این کتاب شرح شور انگیزی است از سرگذشت یک دختر نابینا در اوایل قرن بیستم.سمفونی پاستورال،در کنار مائده های زمینی بیش ترین اقبال را در میان خوانندگان آثار آندره ژید یافته است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به سمفونی پاستورال
لیستهای مرتبط به سمفونی پاستورال
یادداشتها
1403/6/7
0
1403/7/30
0
1402/12/16
1
1402/5/21
2
1401/8/29
13
1402/6/11
14
1402/3/4
6
1401/12/16
1
1402/1/19
0
1400/11/16
0
1402/9/3
آهنگ عشق یکی از رمانهای کوتاه آندره ژیده که تو یک روز سرد زیر پتو نشستم و خوندمش و تبدیل به یک خاطرهی قشنگ شد. قضیه راجع به کشیشیه که برای خوندن حکم فوت یکی میره خونهی یک پیرزن و اونجا یک دختر لال و نابینایی رو میبینه و مجبور میشه اونو با خودش ببره. کشیش باوجود مخالفتهای بچههاش و زنش از دختر نگهداری میکنه و کم کم متوجه میشه دخترک لال نیست فقط چون اون پیرهزنه که مادرش بوده کر بوده و باهاش هیچ ارتباطی نگرفته صحبت کردن رو یاد نگرفته.برای همین شروع میکنه به تعلیم دادن دختره و حین انجامش از روند پیشرفت دختر یادداشت برداری میکنه و این کتاب شکل میگیره. و بالاخره دختر میتونه حرف بزنه و تو این مدت یک عشق ممنوعه بین کشیش و دختر شکل میگیره. بعد از چند وقت دختر رو میبرن چشماشو عمل می کنه و بینا میشه و وقتی میتونه ببینه، با دیدن خانوادهی کشیش متوجه ممنوعه بودن حسشون میشه و دست به خودکشی میزنه:) کتاب قشنگ و کوتاهی بود و شبیه خاطرهنویسی نوشته شده بود و ارزش خوندن داشت.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0