آواز نیشکر
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
حالا داشت به سمت من میآمد. اولین شعاع نور مهتاب که به صورتش خورد، نفسم بند آمد. چه شبیه محمود بود! دکمۀ ته چراغقوه را زدم و نور را به صورتش انداختم. خواب میدیدم؟ (دیگر البته جواب این سؤال را تقریباً میدانستم.) خودش بود: احمد محمود. پیراهن سفید گشادی تنش بود که چهارخانههای ریزی داشت؛ انداخته بود روی شلوار. عینکی داشت با قاب قطور سیاهرنگ. دستهایش لرزش ثابتی داشت. دست و سیگارش را بالا برد و به دهان نزدیک کرد. دود را که از دهان بیرون میداد، تکسرفهای کرد، به سیگار لای انگشتهایش نگاه کرد و گفت: «این سیگار هم داره منو میکشه.»
یادداشتهای مرتبط به آواز نیشکر