یادداشت پریا
1404/1/1
چند ساعتی هست که کتاب را تمام کردم . آنقدر متاثر شدم که تقریبا چیزی به ذهنم نمی رسد که برایتان بنویسم. گاهی فکر میکنیم مطالب تلخ و زننده کتاب ها همیشه قرار است همان تو ، در داستان ها باقی بمانند، بیرون نیایند، گرفتارمان نکنند. وقتی با خواندن آخرین جملات کتاب فروریختم، یادم آمد خیلی قبل ترها زنی(مارینا آبراموویچ ) نشان داده بود که انسان ها ذاتا هیولاهای کثیفی بیش نیستند، فقط فرصت نمایان کردنش پیش نیامده. این بار هم زنی دیگر (آگوستینا باستریکا) ... آخرین بار هم با دیدن پرفورمنس "ریتم صفر" از مارینا ، همان قدر دچار دگرگونی و نا امیدی شدم ،که با خواندن این کتاب. شاید جملات ابتدایی کتاب از نیچه، بهترین یادداشت برای این کتاب باشد، و هر چیزی غیر از آن زیاده گویی: آن کس که با هیولا میستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی آن پرتگاه نیز به تو چشم میدوزد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.