معرفی کتاب چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس اثر فریدریش ویلهلم نیچه مترجم داریوش آشوری

چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

3.9
49 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

23

خوانده‌ام

102

خواهم خواند

102

ناشر
آگه
شابک
9644160428
تعداد صفحات
384
تاریخ انتشار
1383/6/21

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        چنین گفت زرتشت یک داستان فلسفی و شاعرانه است که فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی آن را طی سال های 1883 تا 1885 نگاشته است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته است.این کتاب که مهم ترین اثر نیچه است، حاوی نظریاتی چون «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کامل ترین صورت و مثبت ترین معنی خود است. زرتشت پس از ده سال عزلت در کوه های آلپ احساس می کند که می خواهد شهد خرد خویش را به انسان ها بچشاند، پس به شهر فرود می آید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمی دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازی های یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آن ها را نمی فهمند می خندند...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

نمایش همه

پست‌های مرتبط به چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

یادداشت‌ها

فرود نیچه
          فرود نیچه

سال‌ها بعد، قطعه‌ای تازه از ادیسه‌ی هومر کشف خواهد شد. این قطعه، یک بند کوتاه در سرود یازدهم است. جایی که اولیس برای دیدار با روح تیرزیاس پیش‌گو، به جهان زیرین (جهان مردگان) وارد می‌شود. در جهان مردگان پیش می‌رود و در نهایت به تیرزیاس می‌رسد تا آینده‌ی او را پیشگویی کند. تیرزیاس پس از آن که او را از آینده‌اش خبردار می‌کند، می‌گوید: «آیا می‌دانی تو، پس از یک شاه باستانی به نام گیلگمش، دومین کسی هستی که در جهان نوشتار از یک بلندی فرود آمده تا به جهان مردگان وارد شود؟ کسی هم در آینده از این کار تو تقلید خواهد کرد. در کتابی که هزار سال بعد نوشته خواهد شد (انه‌اید ویرژیل)، پهلوانی به نام انه از زمین فرود می‌آید تا به جهان مردگان وارد شود و روح پدرش را ببیند. پدرش پس از معرفی نسل‌های آینده به او، شجاعت و قهرمانی‌اش را ستایش می‌کند و به او می‌گوید: «فرود تو به جهان مردگان چنان شجاعانه است که در آینده، شاعری آن‌را سرمشق خود قرار خواهد داد تا به دوزخ وارد شود. نام این شاعر دانته است و همراه او در این سفر نویسنده‌ی همین داستانی است که ما در آن هستیم: ویرژیل. جایی در دوزخ ویرژیل به دانته خواهد گفت: «ششصد سال بعد فیلسوفی ادیب از کار تو الگو خواهد گرفت و شخصیت داستانش را (که نامش زرتشت است) از کوهی فرود خواهد آورد تا به شهر وارد شود و با مردمانی سخن بگوید که در نگاه او نمی‌توان آنها را «زنده» نامید. آنها چنان در بند اخلاقیات مستقر و سنت‌های کهنه گیر کرده‌اند که نه اندیشه‌ی تازه‌ای دارند و نه خونی در رگ‌هایشان. این زرتشت با آنها از «مرگ خدا» خواهد گفت: این که خدا مرده است و جهان به همین شکل کنونی‌اش میلیون‌ها بار تکرار خواهد شد. او از آنها می‌پرسد: آیا هر عمل و انتخاب خود را چنان دوست دارید که بخواهید میلیون‌ها بار به شما بازگردد؟ این کتاب انقلابی در فلسفه تلقی خواهد شد و بر کل قرن بیستم تأثیر خواهد گذاشت. کتابی قطعه‌قطعه، با نثری آتشین و تکان‌دهنده که برخلاف کتاب‌های فلسفی دیگر، به شکل گفتگویی پراکنده درباره‌ی مسائل مهم فلسفی نوشته شده است»».

پی‌نوشت دبیر تحریریه: این متن را دیده‌ام و به نظرم ناقص است. در این متن چیز زیادی راجع به کتاب «چنین گفت زرتشت» گفته نشده. مثلاً نمی‌گوید که فرود زرتشت به شهر بیشتر شبیه به فرود سقراط به پیرائوس در ابتدای کتاب «جمهوری»، یا فرود مسیح به شهر، در ابتدای کتاب مقدس است. این فرودها که کار نیچه را به جمهوری افلاطون یا کتاب مقدس پیوند می‌دهند در متن کشف‌شده‌ی بالا غایبند.
        

0

          کتاب "چنین گفت زرتشت" نوشته فردریش نیچه، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار فلسفی او است. این کتاب که به شکل یک رمان فلسفی نوشته شده، به طور نمادین داستان زرتشت، پیامبر باستانی ایرانی، را روایت می‌کند که به دنیای مدرن بازمی‌گردد تا پیام‌های جدیدی را برای انسان‌ها ارائه دهد.
اراده معطوف به قدرت: نیچه معتقد است که انگیزه اصلی انسان‌ها برای زندگی، اراده‌ای برای قدرت و برتری است. او این مفهوم را به عنوان یک نیروی بنیادی در تمام وجود و اعمال انسان‌ها می‌بیند.

ابر انسان (اوبرمنش): نیچه ایده‌ای از "ابر انسان" یا "اوبرمنش" را مطرح می‌کند که فردی است که از محدودیت‌ها و ارزش‌های اخلاقی مرسوم فراتر می‌رود و خود را به عنوان یک موجود برتر می‌سازد. این مفهوم با ایده‌ی خودشکوفایی و پیشرفت انسان ارتباط دارد.

مرگ خدا: نیچه اعلام می‌کند که "خدا مرده است". این بیان به معنای فروریختن نظام‌های مذهبی و اخلاقی سنتی است که به اعتقاد نیچه، دیگر در دنیای مدرن معتبر نیستند. او اعتقاد دارد که انسان‌ها باید خودشان ارزش‌ها و معانی جدیدی برای زندگی‌شان بیابند.

بازگشت جاودان: این ایده به معنای بازگشت ابدی همه چیز است. نیچه معتقد است که زندگی و وقایع آن به طور مکرر و بدون تغییر تکرار می‌شوند و انسان‌ها باید زندگی خود را به گونه‌ای زیبا و معنادار بسازند که اگر دوباره تکرار شد، باز هم ارزش زیستن داشته باشد.
بود و اعتقاد داشت که این نظام‌ها انسان را محدود کرده و از خودشکوفایی و پیشرفت او جلوگیری می‌کنند. نیچه معتقد بود که انسان باید از این محدودیت‌ها فراتر برود و ارزش‌ها و معانی جدیدی برای زندگی خود ایجاد کند.

نیچه به ایده اراده معطوف به قدرت به عنوان نیروی محرک اصلی زندگی انسان‌ها اعتقاد داشت و بر این باور بود که این اراده می‌تواند انسان‌ها را به سطوح بالاتری از وجود و شناخت برساند. مفهوم "ابر انسان" یا "اوبرمنش" نیز در همین راستا مطرح می‌شود که انسان باید به فراتر از خود برسد و موجودی برتر و مستقل شود.

ایده مرگ خدا نیز نشانگر نیاز به بازنگری و تجدیدنظر در ارزش‌ها و باورهای سنتی است. نیچه معتقد بود که با از بین رفتن نظام‌های مذهبی سنتی، انسان‌ها باید خودشان به دنبال خلق ارزش‌ها و معانی جدید باشند.

به طور کلی، فلسفه نیچه تاکید بر خودشکوفایی، استقلال، و ایجاد ارزش‌های جدید دارد و از انسان‌ها می‌خواهد که از محدودیت‌ها و ارزش‌های مرسوم فراتر رفته و به سطح بالاتری از وجود و شناخت برسند.
        

1

12

کاران

کاران

1402/4/7

          از توانایی های نیچه، آمیختن فلسفه و ادبه. این کاری نیست که از دست هر اندیشمندی بربیاد. 
تفکرات رادیکال و عصیانگر نیچه به قالب یک کتاب آسمانی در اومده و حتی قسمت بندی  شده و هر بابی در حکمت چیزیه. 
از نیچه جانب‌داری قطعی نمی‌کنم. از ذات واقعی انسان گفته و هدفی که باید داشته باشه. کاملا ضد مسیحیت نوشته شده و به وضوح در حمایت از خداناباوریه. 
کسی که می‌خواد این کتاب رو بخونه باید تعصباتش رو مدتی ببوسه و بذاره کنار. به این معنی نیست که باید همه چیزش رو قبول کرد، بلکه باید دید کدوم قسمت از تفکرات نیچه به دل می‌شینه و کدوم قسمت هاش نه. 
از نظر من ایرادی که وجود داره اینه که نیچه زیادی به خودش اطمینان داره. هیچ عقیده ی مخالفی رو قبول نمی‌کنه و به همه غیر مستقیم و مستقیم سرکوفت می‌زنه. به شخصه حتی اگر بعضی عقایدش رو بپسندم باز هم نمی‌تونم درباره ی مسئله های فرامادی  به اندازه ی نیچه خودسر و مطمئن باشم. 
همه ی این ها به کنار، ادبیات این کتاب شاهکاره. از منظر ادبی اگر بهش نگاه کنید، چیزیه بین کتاب شعر و کتاب آسمانی. ترجمه ی آقای آشوری هم زیباییش رو دوچندان کرده.
خوندن این کتاب رو به شدت توصیه می‌کنم. چه به افراد مذهبی، چه غیر مذهبی، و چه کسانی که مثل من سردرگم هستن. 
البته باید اشاره کنم که خوبه قبل از این حداقل یکی دو اثر از نیچه رو خونده باشید، چون در غیر این صورت هضم متن براتون سخت میشه.  
        

5