高麗

高麗

@korai972

7 دنبال شده

27 دنبال کننده

            متاسفم شما کتاب نیستید، نمیتوان برایتان مرد. 
          

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

高麗 پسندید.

18

高麗 پسندید.
نغمه آشیل
ویدئو در بهخوان
          واقعا پشیمونم که چرا انقدر خوندنش رو انقدر عقب انداختم و زودتر نخوندمش. نغمه اشیل میتونم بگم یکی از قشنگ ترین کتابایی بود که خوندم. اولین چیزی که باید بهش اشاره کنم اینه که این یه داستان حماسی نیست، بلکه بیشتر یه داستان عاشقانه و احساسی بود پس به دنبال خوندن زیاد راجب جنگ و گذشته نباشید.از نظرم داستانش خیلی قشنگ روایت شده بود، یه داستان که پر از احساسات متفاوتی مثل عشق، دوستی، منطق، جاه طلبی و غرور، و چیز های دیگه بود ولی یه نقص کتاب از نظرم شخصیت پردازی هاش بود. به شخصه خود من عاشق اشیل و پاتروکلوس بودم. اما نمیتونستم هیچ حس همزاد پنداری با هیچکدومشون کنم، به خصوص با اشیل و مادرش تتیس. بعضی وقتا یه رفتار هایی نشون میدادن که واقعا هرچقدر به دلیلش فکر میکردی نمیتونستی جوابی واسش پیدا کنی.. و در اخر میخوام اینو اضافه کنم که چقدر از پیروس بدم میومد..و بیشتر از اون از تتیس که موجب شده بود یه بچه همچین بلایی سرش بیاد. و پایانش هم که:)  خلاصه اینکه خوندنش رو حتما پیشنهاد میکنم(به شرط اینکه با گی بودن زوج اصلی مشکلی نداشته باشید) 
        

5

高麗 پسندید.
آپولو؛ پیش گویی پنهان
          خب از اونجایی که به داستان  و افسانه های یونانی خییلیی علاقه داشتم خوندن این کتاب یه تجربه خیلی قشنگ و خاص بود و صدالبته اگه کتاب پرسی جکسونو نخونده بودم هر دو دقیقه یکبار به ویکی پدیا هجوم میآوردم،تلفیق زمان ها و داستان های مختلف با ترکیب قلم نویسنده یک شاهکار ساخته بود و از بخش های طنزش هم که نمیشه گذشت
(همه ایزدان آرزو دارند فرزندی داشته باشند که وقتی بزرگ شود،دکتر شود)
عقاید و نظرهای یک ایزد نامیرا که چنیدن هزار سال زندگی کرده،در قالب یک نوجوون شونزده ساله؟....
بخش هایی واقعا آدم رو به فکر وامیداشت و باوجود اینکه داستان ژانر های مختلفی داشت هیچکدوم از اونها تکه ای احساس نمیشدند،یعنی چندین صفحه کاملاا طنز باشه و چندین صفحه کاملاا غمگین و فلسفی، این درآمیختگی موضوعاتش باعث جذاب شدن داستان شده بود،خوندن این کتاب یکی از بهترین تجربه های کتابخونیم شده و پیشنهاد میکنم اگه پرسی جکسونو روست داشتین یا به داستان های اساطیری علاقه مندین از دستش ندین:].
        

10

高麗 پسندید.
شهربازی
•دوین پسری که به تازگی قلبش شکسته، تصمیم میگیره تابستون خود را با کار کردن در یک شهربازی بگذرونه، شهربازی که در تونل وحشتش یک روح واقعی به انتظار نشسته.

•شهربازی دومین کتابی بود که از شاهزاده ژانر وحشت خوندم، کتابی که شدیدا برام لذت بخش بود، همانند داستان های ترسناکی که بچگی برای هم تعریف می‌کردیم.

•به عنوان یک کتاب در ژانر دلهره آور نباید انتظار مضامین عمیق رو داشته باشیم اما گاهی شاهد دیالوگ  هایی خواهیم بود که به خوبی می‌تونه احساس هم ذات پنداری را درونتان به کار بندازه.

• انتظار رُمنس خاصی را در کتاب نداشته باشید، هرچند که گاهی لحظاتی هست اما مگر عشق برای یک تقریباً نوجوان چیزی جز هورمون ها و تنش های جنسی می‌تونه باشه؟
اما از طرفی دیگر کتاب به صورت پنهانی به موضوع مهمی یعنی تنهایی می‌پردازده ، به التماس روح برای برقراری ارتباط با اجتماع حتی با وجود غرور جوانی که پافشاری می‌کنه تنهایی بهتره.

•سرعت روایت داستان متوسط رو به بالا هست و جزئیات و پرداختن به فضای شهربازی اون رو قابل لمس میکنه و گشت و گذار در دل داستان رو تبدیل به روندی لذت بخش می‌کنه که حتی با گوش دادن آهنگ هایی که در داستان بهش اشاره شده این روند کامل تر هم میشه.

•یکی از ویژگی های داستان که بلافاصله پس از اتمام تو ذهنم نقش بسته بود، این بود که با وجود فضای ماوراءالطبیعی که در بخشی از داستان موج میزد حتی لحظه ای کتاب از  روند واقعیش دور نمیشد، به گونه ای که اگه از دل داستان فاصله میگرفتی تعجب می‌کردی واقعا روح ها وجود ندارن، چه استادانه!

•و در آخر ، عجب ترجمه ای! همون‌طور که خانوم چفلکی در مقدمه کتاب گفت ، این کتاب صرفا به زبان انگلیسی نوشته نشده، بلکه به زبان کارناوالی نوشته شده، زبانی که با کلمات خود ساخته ی خود کینگ در هم آمیخته شده و برگردانی به زبان فارسی نداره،با این وجود برگردان ها و ترجمه خانوم چفلکی واقعا فوق العاده بوده و لایق خسته نباشیده.
          •دوین پسری که به تازگی قلبش شکسته، تصمیم میگیره تابستون خود را با کار کردن در یک شهربازی بگذرونه، شهربازی که در تونل وحشتش یک روح واقعی به انتظار نشسته.

•شهربازی دومین کتابی بود که از شاهزاده ژانر وحشت خوندم، کتابی که شدیدا برام لذت بخش بود، همانند داستان های ترسناکی که بچگی برای هم تعریف می‌کردیم.

•به عنوان یک کتاب در ژانر دلهره آور نباید انتظار مضامین عمیق رو داشته باشیم اما گاهی شاهد دیالوگ  هایی خواهیم بود که به خوبی می‌تونه احساس هم ذات پنداری را درونتان به کار بندازه.

• انتظار رُمنس خاصی را در کتاب نداشته باشید، هرچند که گاهی لحظاتی هست اما مگر عشق برای یک تقریباً نوجوان چیزی جز هورمون ها و تنش های جنسی می‌تونه باشه؟
اما از طرفی دیگر کتاب به صورت پنهانی به موضوع مهمی یعنی تنهایی می‌پردازده ، به التماس روح برای برقراری ارتباط با اجتماع حتی با وجود غرور جوانی که پافشاری می‌کنه تنهایی بهتره.

•سرعت روایت داستان متوسط رو به بالا هست و جزئیات و پرداختن به فضای شهربازی اون رو قابل لمس میکنه و گشت و گذار در دل داستان رو تبدیل به روندی لذت بخش می‌کنه که حتی با گوش دادن آهنگ هایی که در داستان بهش اشاره شده این روند کامل تر هم میشه.

•یکی از ویژگی های داستان که بلافاصله پس از اتمام تو ذهنم نقش بسته بود، این بود که با وجود فضای ماوراءالطبیعی که در بخشی از داستان موج میزد حتی لحظه ای کتاب از  روند واقعیش دور نمیشد، به گونه ای که اگه از دل داستان فاصله میگرفتی تعجب می‌کردی واقعا روح ها وجود ندارن، چه استادانه!

•و در آخر ، عجب ترجمه ای! همون‌طور که خانوم چفلکی در مقدمه کتاب گفت ، این کتاب صرفا به زبان انگلیسی نوشته نشده، بلکه به زبان کارناوالی نوشته شده، زبانی که با کلمات خود ساخته ی خود کینگ در هم آمیخته شده و برگردانی به زبان فارسی نداره،با این وجود برگردان ها و ترجمه خانوم چفلکی واقعا فوق العاده بوده و لایق خسته نباشیده.
        

8

高麗 پسندید.
ساحل مرگ

2