یادداشت روانشناس آدمخوار (سهند)
5 روز پیش
3.7
2
•دوین پسری که به تازگی قلبش شکسته، تصمیم میگیره تابستون خود را با کار کردن در یک شهربازی بگذرونه، شهربازی که در تونل وحشتش یک روح واقعی به انتظار نشسته. •شهربازی دومین کتابی بود که از شاهزاده ژانر وحشت خوندم، کتابی که شدیدا برام لذت بخش بود، همانند داستان های ترسناکی که بچگی برای هم تعریف میکردیم. •به عنوان یک کتاب در ژانر دلهره آور نباید انتظار مضامین عمیق رو داشته باشیم اما گاهی شاهد دیالوگ هایی خواهیم بود که به خوبی میتونه احساس هم ذات پنداری را درونتان به کار بندازه. • انتظار رُمنس خاصی را در کتاب نداشته باشید، هرچند که گاهی لحظاتی هست اما مگر عشق برای یک تقریباً نوجوان چیزی جز هورمون ها و تنش های جنسی میتونه باشه؟ اما از طرفی دیگر کتاب به صورت پنهانی به موضوع مهمی یعنی تنهایی میپردازده ، به التماس روح برای برقراری ارتباط با اجتماع حتی با وجود غرور جوانی که پافشاری میکنه تنهایی بهتره. •سرعت روایت داستان متوسط رو به بالا هست و جزئیات و پرداختن به فضای شهربازی اون رو قابل لمس میکنه و گشت و گذار در دل داستان رو تبدیل به روندی لذت بخش میکنه که حتی با گوش دادن آهنگ هایی که در داستان بهش اشاره شده این روند کامل تر هم میشه. •یکی از ویژگی های داستان که بلافاصله پس از اتمام تو ذهنم نقش بسته بود، این بود که با وجود فضای ماوراءالطبیعی که در بخشی از داستان موج میزد حتی لحظه ای کتاب از روند واقعیش دور نمیشد، به گونه ای که اگه از دل داستان فاصله میگرفتی تعجب میکردی واقعا روح ها وجود ندارن، چه استادانه! •و در آخر ، عجب ترجمه ای! همونطور که خانوم چفلکی در مقدمه کتاب گفت ، این کتاب صرفا به زبان انگلیسی نوشته نشده، بلکه به زبان کارناوالی نوشته شده، زبانی که با کلمات خود ساخته ی خود کینگ در هم آمیخته شده و برگردانی به زبان فارسی نداره،با این وجود برگردان ها و ترجمه خانوم چفلکی واقعا فوق العاده بوده و لایق خسته نباشیده.
(0/1000)
روانشناس آدمخوار (سهند)
5 روز پیش
1