گاهی، کودکی، شجاعت را بهتر از بزرگسالی میفهمد. گاهی، در دل قصهای کودکانه، حقیقتی از جنس جاودانگی پنهان میشود؛ حقیقتی تلخ و شیرین، چون شبنم بر لبهی تیغ، چون لبخند در آستانهی گریه.
برادران شیردل قصهی پرواز است؛ پروازی از میان درد و تب، از بستر بیماری و سایهی مرگ، تا سرزمینهایی که در آنها شجاعت معنا میشود و عشق، پناه جانهای زخمیست. داستانی از دو برادر، جوناتان و کارل، که مرگ را نه پایان، بلکه پلی به سوی حقیقتی والاتر میدانند.
لیندگرن در این اثر، چون جادوگری نیک، جهانی میسازد که مرز خیال و واقعیت را درهم میریزد. کودک درون ما را بیدار میکند، و به ما میآموزد که گاهی بزرگترین قهرمانی، تنها در گفتن یک «نه» آرام به ظلم است. او با زبان ساده اما ژرف خود، به ما یاد میدهد که مرگ نمیتواند عشق را شکست دهد؛ و برادری، اگر راستین باشد، تا ورای زمان و مکان ادامه خواهد یافت.
برادران شیردل قصهی کودکانهای نیست؛ سرود دلانگیزیست از رهایی، ایمان، دلیری و مهر. سرودی برای آنان که هنوز باور دارند حتی در تیرهترین لحظات، نوری هست، و دستی، که بیصدا دستمان را میگیرد.